eitaa logo
پروانه های وصال
9.4هزار دنبال‌کننده
33هزار عکس
27.4هزار ویدیو
3.2هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
پروانه های وصال
#رما_ آنلاین زن، زندگی، آزادی قسمت شصت و یکم: دست زهرا را توی دستم گرفتم و از جا بلند شد، هر چه بیش
زن، زندگی، آزادی قسمت شصت و دوم: دوباره زهرا را تنها گذاشتم و بیرون رفتم. داخل آشپزخانه شدم، یخ گوشت ماهی باز شده بود. کشوهای کنار اجاق گاز را یکی یکی باز کردم. خبری از چاقو نبود، اما چند تا کارد بود. یکیشون را برداشتم و وانمود کردم می خوام باهاش گوشت را تیکه تیکه کنم، اما می خواستم ببینم چقدر تیز هست. نه خوب بود، در کابینت بالا را باز کردم و شیشه روغن را بیرون آوردم، گاز را روشن کردم و مشغول سرخ کردن شدم در همین حین در اتاق کریستا باز شد و بدون اینکه نگاهی به من بیاندازد با عجله به طرف در ورودی رفت. خودم را به جایی رسوندم که در ورودی توی دیدم بود. متوجه نشدم کی پشت در هست ، اما یک شئ کوزه مانند با رنگی سیاه ،به دست کریستا بود. کریستا کوزه سیاه را توی آغوش گرفته بود، انگار یک چیز خیلی گرانبها داره. خیلی کنجکاو شده بودم تا بدانم داخل اون کوزه چی چی هست؟ کریستا نگاهی بهم انداخت و وارد آشپزخانه شد،بوی گوشت ماهی سرخ شده توی فضا پیچیده بود. انگار اشتهای کریستا هم باز شده بود. کوزه سیاه را روی کابینت کنار اجاق گاز گذاشت و قاشقی از جاقاشقی کنار سینک برداشت و به طرف ماهیتابه آمد. خودم را کشیدم کنار، کریستا همانطور که چشم به ماهی داشت گفت: به به...آشپزی هم بلدی پس.. پیش خودم گفتم چه آشپزی... خودم را نزدیک کوزه سیاه کردم و عمدا دستم را به کوزه زدم و در یک چشم بهم زدن کوزه نقش زمین شد و با صدای شترقی، شکست.. و سرامیک های کرم رنگ کف آشپزخانه رنگ میگرفت...باورم نمیشد.. همانطور که خیره به خون زیر پایم بودم ، متوجه کریستا شدم که خرناس کنان به سمتم میامد... ناخوداگاه کارد را برداشتم و به طرف اتاق فرار کردم. کریستا که انگار دیوانه شده بود پشت سرم شروع به دویدن کرد وهمزمان زیر لب فحش میداد.. خودم را داخل اتاق پرت کردم و در را بستم و پشت در نشستم. زهرا با دیدن من شروع به جیغ کشیدن کرد و من گیج بودم ولی زهرا حق داشت،کارد دستم و خونی که از کوزه روی لباس و پاهام ریخته بود باعث ترس زهرا شده بود و زهرا پشت سر هم جیغ میکشید و کریستا هم با مشت های محکم به در میکوفت مدام تهدیدم میکرد تا در را باز کنم. ادامه دارد... 📝به قلم: ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 ادامه دارد
پروانه های وصال
#رمان_آنلاین زن، زندگی، آزادی قسمت شصت و دوم: دوباره زهرا را تنها گذاشتم و بیرون رفتم. داخل آشپزخان
زن، زندگی ،آزادی قسمت شصت و سوم: نمی دونستم چکار کنم، گیج بودم ، از یک طرف جیغ های مدام زهرا و از طرف دیگه تهدیدهای کریستا.. در یک لحظه تصمیم خودم را گرفتم، از جا بلند شدم در را باز کردم، کریستا که انگار گارد گرفته بود کمی عقب رفت، من در حالکیه کارد آشپز خانه را نشونش میدادم به طرفش رفتم و با صدایی محکم گفتم: خودت را برای مرگ آماده کن.. با این حرف انگار شیرین ترین جوک دنیا را برای کریستا تعریف کرده باشم، شروع کرد به خندیدن و کارد دست من را نشان میداد و میگفت: با این می خوای منو بکشی؟! زهرا که به دنبالم بیرون آمده بود ، باز شروع به جیغ کشیدن کرد. کریستا با خشم نگاهی به صورت زهرا کرد و گفت: اینو خفه اش کن و در یک لحظه اسلحه ای را از زیر پیراهنش بیرون کشید و به سمت من نشانه رفت. دست پاچه شدم ، نمی دونستم چکار کنم، کارد را به گوشه ای پرت کردم ، زهرا را توی بغلم گرفتم، با اشارهٔ کریستا به سمت یکی از مبل ها رفتم. همانطور از شدت استرس بدنم به لرزه بود موهای زهرا را نوازش می کردم که آرام گیرد. در همین حین صدای زنگ در بلند شد.. یعنی کی میتونست باشه؟! کریستا که انگار انتظار کسی را نداشت با تعجب به در نگاهی کرد و سریع اسلحه را زیر لباسش پنهان کرد و به ما اشاره کرد که عادی باشیم و حرکت اضافه انجام ندیم و با انگشتش ما را تهدید کرد که هر حرکت اضافه مساوی با مرگمون خواهد شد. نفسم را آهسته بیرون دادم، به زهرا نگاهی انداختم و‌دیدم او به در چشم دوخته است. کریستا موهای بلند و بور و لختش را مرتب کرد ، نفسش را آرام بیرون داد لبخندی ساختگی روی لب گذاشت و در را باز کرد. ناگهان در یک لحظه دو مرد که لباس پلیس به تن داشتند کریستا را کنار زدند و وارد خانه شدند. کریستا اعتراض کنان گفت: شما حق ندارید... یکی از مردها به سخن درآمد و گفت: همسایه ها به پلیس زنگ زدند انگار صدای جیغ کودکی از اینجا می آمده.. و با دیدن زهرا به طرف ما آمدند. کریستا اعتراض کنان جلوی یکی از آنها را گرفت و‌گفت: شما حق ندارید داخل این خانه شوید ،اینجا هیچ کس مجوز ورود ندارد و چیزی آرام در گوش مأمور پلیس گفت که من متوجه آن نشدم. زهرا که انگار با دیدن پلیس ها آرام شده بود، از بغل من پایین آمد و.. ادامه دارد.. 📝به قلم: ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
پروانه های وصال
#تقویت_عزت_نفس 73 🔶 تقوا ایجاب میکنه که ما موقع خوندن قرآن مودب باشیم. ما به هر میزانی که به قرآن
75 🔶 شما دعای کمیل رو بخونید. مناجات شعبانیه رو بخونید. سراسر رعایت ادب مقابل مولاست... و هر کسی بیشتر رعایت ادب کنه خدا بیشتر بهش نگاه میکنه... تقوا یعنی چی اصلا؟ 👈🏼🌷 یعنی رعایت ادب بندگی... جالب و زیباست که اهل بیت انقدر مودبانه با خدا مناجات میکنند که حتی اظهار عشق و محبتشون هم فوق العادس... در نهایت ادب مثلا امیرالمومنین علی علیه السلام در مناجات شعبانیه صدا میزنه: الهی... إن أدْخَلْتَنِی النّارَ أَعْلَمْتُ أهْلَها انّی اُحِبُّکَ... خدایا اگه منو به آتش جهنم بندازی اونجا به اهل جهنم میگم که چقدر دوستت دارم.... 😭 💞 اصلا این تیکه مناجات، آدم رو آتیش میزنه... حتی آقا امیرالمومنین مستقیما صدا نمیزنه خدایا من دوستت دارم... صدا میزنه من به اهل جهنم میگم که دوستت دارم... 💢 ماها خیلی وقتا چایی نخورده با خدا پسرخاله میشیم! موقع دعا رعایت ادب نمیکنیم برای همین چیز خاصی هم گیرمون نمیاد! ولی اگه هرچقدر میتونیم مودبانه مناجات کنیم اوضاع فرق خواهد کرد 🔹
13.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥اثبات عصمت اهل بیت علیهم السلام با استدلالی بسیار شنیدنی از قرآن (سوره انسان) کارشناس:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴اولین آزمون وفای به عهد 🔹فردا حکم مسعود به عنوان نهمین رئیس جمهور ایران بعد از پیروزی انقلاب تنفیذ می شود. 🔸پزشکیان در ایام انتخابات بر دو راهبرد کلان تاکید کرد و با وجود عدم ارائه وعده‌های متنوع بر این دو موضوع بسیار تاکید کرد. 1⃣ تلاش برای ایجاد اجماع و تقویت وفاق ملی 2⃣ انجام امور براساس کار کارشناسی 💢انتخاب اعضای کابینه‌ی دولت و ارائه لیست وزرای پیشنهادی به مجلس شورای اسلامی می‌تواند اولین آزمون وفای عهد رئیس جمهور منتخب باشد. آزمونی که نشان می‌دهد او به معدود وعده‌های داده شده در ایام پایبند هست یا خیر؟
📸 در هوای این وسایل را در رها نکنید👆
CQACAgQAAx0CWgQfYQADXGERQwhPTbpI0-Xp8GxneCZ31brzAAJQAQAC6mWHBhqBXakO-j6BIAQ.mp3
زمان: حجم: 16.55M
✔روز دوازدهم 🏴 عاشورای حسینی تا اربعین حسینی🥀 🏴 عزاداریم به نیت فرج صاحب عزا 🏴 ۱۴۴۶ 🎤 با نواے : حسین_حقیقی هدیه به چهارده معصوم 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ شفا گرفتن عالم اهل تسنن به وسیله تربت حضرت سید الشهداء علیه السّلام 👤 ابو محمد خلدی ( از شیوخ و ائمۀ اهل سنت ) می گوید که بیماری پوستی شدیدی داشتم پس تربت قبر حسین(علیه السّلام) را به پوستم کشیدم و بعد از آن خوابیدم، وقتی بیدار شدم اثری از بیماری نیافتم. 👈 صدر الدين، أبو طاهر السِّلَفي أحمد بن محمد بن أحمد بن محمد بن إبراهيم سِلَفَه الأصبهاني (المتوفى: 576هـ) 👈 سمعت أحمد يقول: سمعت أبا بكر يقول: سمعت الخلدي يقول: ((كَانَ فِيَّ جَرَبٌ عَظِيمٌ كَثِيرٌ، قَالَ: فَمَسَحْتُ بِتُرَابِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ، قَالَ: فَغَفَوْتُ فَانْتَبَهْتُ، وَلَيْسَ عَلَيَّ مِنْهُ شَيْءٌ 📙الطيوريات : السِّلَفي، أبو طاهر ج: 3 ص : 912 الناشر: مكتبة أضواء السلف، الرياض 📗المنتظم لابن الجوزي ج 14 ص 119
📌خط خطرناک شائبه ⏪رسانه‌های معاند،اذهان را جوری جهت‌دهی میکنند که انگار رهبرانقلاب برای پزشکیان را رئیس‌جمهور کرده! ▪️تا بزودی بتوانند ضعفهای شخصیت و دولت او را به پای رهبری بزنند و مطالبات را سوی ایشان روانه کنند؛ شبیه ماجرای برجام که گفتند زیرنظر و تصمیم رهبری بوده! ⏪البته تشکر مشکوک نیز بر این شائبه دامن زد!