فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقاومت عراق نیروگاه برق حیفا را هدف قرار داد
🔹مقاومت اسلامی عراق اعلام کرد که در واکنش به جنایات رژیم صهیونیستی در #غزه، نیروگاه برق صنعتی بندر اشغالی #حیفا را با پهپاد هدف قرار داده است. #طریق_الاقصی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #شب_جمعه یادت نکنم میمیرم😭
⭕️ دور سرت بگردم
خیلی وقته تو حرم سینه زنی نکردم
به خدا قسم فقط تویی دوای دردم...😭😭#زیارت_اربعین #بیداری_مدیا
چقدر برای برخی دردآور است وقتی که «رهبر انقلاب» #شهید_رئیسی را در برابر چشمان #ظریف به «امیر کبیر» تشبیه کند و بگوید:
«امیرکبیر در مدت ۳ سال کارهای بزرگی انجام داد و #رئیسی_عزیز هم در حدود ۳ سال خدمت، پایهگذاریهای خوبی انجام داد که انشاءالله ثمره آن به کشور خواهد رسید»!
🌷همه چیز، درموردشیطان:
🌹 شیطان با۵ روش مارا فریب میدهد:
🌷۱. بادروغ
به آدم ع گفت:اگرازاین درخت بخورید،
فرشته یاجاودانه میشوید20اعراف
🌷۲.گناه را زیباجلوه میدهد...۴۳ انعام
🌷۳.سعی میکند خدا رو ازیادمان ببرد
فانساه الشیطان ذکرربه...۴۲ یوسف
🌷۴. میگه همین یکبار گناه کن بعدش خوب شو..... آیه ۹سوره یوسف
🌷۵.قدم قدم یواش یواش ذره ذره میبرد به ته جهنم
قرآن میگه ازگامهای شیطان پیروی نکنید:
لاتتبعو خطوات الشیطان..۱۶۸ بقره
یک قدم هم دنبال شیطان نروید
🌹۳ جمله که قرآن ازشیطان نقل کرده:
🌷۱. اناخیر منه...۱۲ اعراف
گفت من ازانسان بهترم و سقوط کرد
🌷۲. لاتجد اکثرهم شاکرین...۱۷ اعراف
نمیگذارم اکثربندگانت شاکرباشند.
🌷۳. فبعزتک لاغوینهم اجمعین
الا عبادک منهم المخلصین...۸۲ و۸۳ سوره صاد
به عزتت قسم همه مردم راگمراه میکنم مگربندگان بااخلاصت را.
پس بایداخلاص داشته باشیم
🌹شیطان روزقیامت،به پیروانش میگوید :
ازشمابیزارم که ازمن اطاعت کردید
وازخدااطاعت نکردید
۱۶ حشر و۲۲ابراهیم،۴۸ انفال
كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيٓءٌ مِنْكَ إِنِّيٓ أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ (١٦)
🌹شیطان هم ازجن است وهم ازانسان
من الجنة والناس.سوره ناس
🌹۴ بارفرموده:فاستعذ بالله من الشیطان.
ازشرشیطان به خدا پناه ببرید
۲۰۰اعراف،۹۸نحل،۵۶غافر،۳۶فصلت
🌹چگونه به خدا پناه ببریم؟
چگونه راه نفوذشیطان رابگیریم؟
۱.بااخلاص....۴۰حجر
۲.باایمان وتوکل...۹۹نحل
۳.باتقوا...........۲۰۱اعراف
۴.باکمک گرفتن ازخداازراه نمازو روزه
استعینوا بالصبروالصلوه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنکیک 🥞💛
۲عدد موز رسیده متوسط
۱/۲ پیمانه شیر کم چرب
۱/۴ پیمانه آرد جو دو سر
۱/۲ قاشق چای خوری بکینگ پودر
۱/۲ قاشق چای خوری وانیل
۱/۲ قاشق چای خوری پودر دارچین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دسر زعفرانی
پودر ژلاتین
آب
شیر🥛
شکر🍚
زعفران دم کرده
گلاب
وانیل
خامه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساندویچ مرغ برای گردش محشره🥳👌
مواد لازم :
مرغ
قارچ
سیر یک حبه
چوب دارچین
نمک و فلفل سیاه
چیپس خلالی
پنیر پیتزا و پولبیبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
املت مکزیکی🍳
مواد لازم :
روغن زیتون: ۲ ق غذاخوری
پیاز: ۱ عدد
قارچ: یک دوم پیمانه
فلفل دلمهای: ۲ عدد
هویج : یک عدد
نمک، فلفل سیاه: به مقدارلازم
تخم مرغ: ۳ عدد
شیر: ۱ لیوان
پنیر پارمیسان: ۵۰۰ گرم
🌸🍃🌸🍃
در نقل های تاریخی هست که امام علی (علیه السلام)، کسی را می خواست به عنوان فرماندار به شهری اعزام کند.
به او فرمود فردا بعد از نماز نزد من بیا.
آن شخص نقل می کند که فردا بعدازظهر، به همان جایی رفتم که امام فرموده بود.
دیدم در مقابل امام، یک کاسه خالی و یک کوزه آب هست.
مقداری که گذشت، به خدمتکارش اشاره کرد و فرمود که آن بسته را بیاور.
دیدم بسته سر به مُهری را آوردند.
این کیسه، مهر و موم شده بود تا کسی نتواند آن را باز کند.
با خودم فکر کردم که حضرت من را امین دانسته و می خواهد گوهر گران بهایی را به من نشان بدهد یا امانتی را به من بسپارد.
حضرت مهر را شکست و در کیسه را باز کرد.
دیدم در این کیسه، شِویق (غذایی بود که از آرد سبوس دار گندم و جو تهیه می شد) وجود دارد.
بعد حضرت یک مشت از آنها را آورد، داخل کیسه ریخت، مقداری هم آب از کوزه روی آن ریخت و به هم زد و به عنوان ناهار خورد.
مقداری را هم به من داد و گفت بخور.
من حیرت زده شدم.
عرض کردم یا امیرالمؤمنین، شما این را می خورید؟!
عراق با این همه نعمت در اختیار شماست؟!
شما چرا این طور درِ کیسه را می بندید؟
حضرت فرمود سوگند به خدا، من که در این کیسه را مُهر کردم، به خاطر بخل نیست که حیفم بیاید از این سویق کسی بخورد.
من به قدر حاجت شخصی خودم، از این غذا تهیه می کنم.
می ترسم کسی این کیسه را باز کند و چیزی داخل کیسه بریزد و من خوش ندارم که در شکم خود، غدایی وارد کنم که طیب و پاکیزه نباشد.
می خواهم غذایی پاکیزه بخورم، غذایی که از مال خودم است و مال کسی در آن نیست.
مبادا چیزی را که حلال بودن آن را نمی دانی تناول کنی و تناول فقط خوردن نیست.
او را در اختیار نگیر، مگر یقین کنی که حلال است.
⚫️⚫️⚫️
🌸🍃🌸🍃
شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند. آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند، آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت. تو را که این همه گفت وگو ست بر دَرمی، چگونه از تو توقع کند کسی کَرمی؟ تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟
شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بیفایده بود. تاجر فهمید که برای پول آمده است. تاجر به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد. آن شخص تعجب کرد و گفت: آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟ تاجر گفت: آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا...! در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است.
⚫️⚫️⚫️
🌸🍃🌸🍃
فرعون در حال خوردن خوشـهایی انگور بود، که ابلیس نزدیک او آمد و گفت: هیچ کس تواند این خوشه انگور تازه را مروارید سازد؟
فرعون گفت: نه!
ابلیس به لطایف سحر آن خوشه انگور را خوشه مروارید ساخت.
فرعون تعجب کرد و گفت: عجب استاد مردی هستی!
ابلیس سیلی بر گردن او زد و گفت: مرا با این استادی به بندگی قبول نکردند، تو با این حماقت دعوی خدایی چگونه می کنی؟
#جوامع_الحكايات
⚫️⚫️⚫️
پروانه های وصال
#قسمت_چهاردهم #روشنا نگاه خیره کننده ای به مغازه ی های اطراف میکردم،فروشندگان اجناس جدید خود را عرض
#قسمت_پانزدهم
#روشنا
وارد خانه شدم بابا روی مبل نشسته بود مشغول تماشای تلویزیون بود ، صدای مامان از آشپزخانه آمد
روشنک آمدی؟!
سلام مامان
سلام برو لباس های عوض کن دورهمی کیک بخوریم
به سمت بابا رفتم
سلام بابا
به به سلام دختر بابا
چ خبر ؟
بابا تاکسی گرفته بودم هزینه اش نداشتم درب خانه منتظر هست بی زحمت پولش را بده کرایه را حساب کنم
بابا لبخندی زد
بعد به سمت در ورودی رفت من هم به اتاق رفتم تا وسایل سفر را جمع کنم که صدای در اتاق آمد
بفرمائید
چه می کنی ؟
مامان من می خواهم با بچه های دانشگاه شمال بروم
مامان گره ای در ابروهایش انداخت
چه زمانی ؟
دو روز دیگر
سکوتی بینمان ایجاد شد بعد به سمت راه پله ها رفت
حسام ؟
بابا از پایش جواب داد
بله
روشنک می خواهد با بچه های دانشگاه شمال برود بع نظرت سینا را با آنها برود
بابا چیزی نگفت
من چمدانم را جمع کردم و یک ربع بعد روی ملل نشسته بود
مامان جلوی من و بابا کیک گذاشت بعد نگاهی به من کرد
شمال خوش بگذره 🥰
نویسنده :تمنا 😅💐