پروانه های وصال
#دست_تقدیر۲ #قسمت_چهل_هشتم🎬: از آن طرف خط صدای عصبانی مردی با زبان فارسی اما لهجهٔ عربی در گوشی پ
#دست_تقدیر۲
#قسمت_چهل_نهم🎬:
همهمه ای در جلسه بلند بود هرکسی حرف خودش را میزد که ساموئل ختم کلام را زد و گفت: اون کتاب های برای دولت ما بسیار مهم هستند، ما مجموعه ای بسیار نفیس از این کتاب های خطی و قدیمی از سرتاسر زمین گرد هم آوردیم، مجموعه ای که مثل یک گنج برای دولت برگزیده می مانند که علاوه بر ارزش مادی آنها، اطلاعات بسیار جامع و مهم و اصلی از ملت های مختلف درونشان نهفته هست.
پس لازم به اینهمه بحث نیست، خانم دکتر را تحویلشون میدهیم و کتاب ها را پس می گیریم، به نظر من این کتاب ها حتی از نتایج آزمایش ژنتیک هم مهم ترند، پس چرا بیهوده وقت خودتون را تلف می کنید، خانم دکتر را حاضر کنید و با یک پرواز اختصاصی به ترکیه برسانید و بعد صدایش را پایین تر آورد و ادامه داد: اما قبل از پرواز، یکی از خطرناک ترین ویروس هایی که تولید کردیم را به او تزریق می کنیم که علاوه براینکه خودش جانش به خطر بیافتد، اطرافیان و سپس کل جامعه شان درگیر شود.
با زدن این حرف،صدایی از هیچ کس در نیامد و بعد از اندکی سکوت، جمعی که پشت میز نشسته بودند، شروع به کف زدن کردند.
خیلی زود خانم دکتر به ترکیه منتقل شد و در نقطه ای مشخص با رعایت موازین بهداشتی، به دست عوامل موساد سپرده شد، چهار نفری که آمده بودند برای تحویل خانم دکتر، او را سوار یکی از دوماشین سیاهرنگ با شیشه های دودی کردند و می خواستند به سمت هتل حرکت کنند و پس از تماس با کیسان، منطقه ای را برای مبادله مشخص کنند که خود را در حلقه محاصره افردای ناشناس گرفتار دیدند و رکبی سخت و ناگهانی خوردند وخیلی زود، خانم دکتر به دست نیروهای امنیتی ایران افتاد.
محیا که تازه هنوز از شوک اون آمپول تزریقی بیرون نیامده بود و خوب می دانست چه چیزی را وارد بدن او کرده اند، با دیدن مردانی سیاه پوش که چهره شان هم با نقابی سیه پوشیده بودند و حرکاتی سریع داشتند، یکه ای خورد و نمی دانست که واقعا در عمق چه قضیه ای دست و پا میزند، زیر لب شروع به خواندن آیاتی از قران کرد. آیاتی که تنها محرم دل این سالهای دوری و تنهایی او بودند.
مردان سیاه پوش، او را تا اقامتگاه نیروها همراهی کردند و بعد از ورود به محوطه و پیاده شدن از ماشین ها، با احترام و البته بدون هیچ صحبت و کلامی او را به سمت اتاقی راهنمایی کردند که مردی انتظار او را می کشید.
محیا که در دل به خدا و قران و چهارده معصوم متوسل شده بود، احساس خطر می کرد.
او را وارد اتاقی کردند که دور تا دور ان با صندلی های ساده چوبی پوشیده شده بود، به او اشاره کردند روی یکی صندلی ها بنشیند، محیا همانطور که به روبه رویش نگاه میکرد، آخرین صلوات را فرستاد و روی صندلی نشست.
حالا در اتاق بسته بود و فقط محیا و مردی که پشتش به محیا بود در اتاق حضور داشتند.
مرد آرام آرام به عقب برگشت سرش را همراه با سلامی کوتاه به پایین تکان داد.
محیا هم با تکان دادن سر جواب او را داد.
مرد جوان با قدم های شمرده شمرده به محیا نزدیک شد و همانطور که به او خیره بود با صدایی قاطع گفت: نمی دانی کجا را برای به دست آوردن شما زیر پا گذاشتیم! اما بالاخره به هدفمان رسیدیم و حالا موقع، موقع پاسخگویی ست.
محیا از حرفهای مبهم مرد جوان ترسی در وجودش افتاد، اما از صورت او هیچ دشمنی را نمی خواند، صورتی صاف و یکدست که مشخص بود تازه ریش و سبیلش را زده است.
محیا آب دهنش را قورت داد وگفت: من اصلا نمی دانم شما چه کسی هستید، چرا مرا ربودید و من پاسخگوی کدام گناه باید باشم؟! البته فکر می کنم اشتباهی رخ داده و شما مرا با کس دیگری اشتباه گرفتید.
مرد جوان که ایستاده بود دوباره شروع به جلو آمدن کرد و گفت: ما اشتباه نکردیم، شما همان کسی هستید که دنبالش بودیم، شما باید پاسخگو باشید چرا به قول خودتان وفا نکردید؟!
محیا با حالت سوالی به مرد جوان خیره شد و گفت: من اصلا شما را به خاطر نمی اورم چه برسد به اینکه قولی به شما هم داده باشم.
در این هنگام که مرد جوان درست مقابل صندلی محیا رسیده بود، جلوی او زانو زد و ناگهان آن صدای قاطع تبدیل به لحنی بغض دار شد و گفت: شما مرا از میان آتش و خون نجات دادید و قول دادید تا خودتان را به این بینوا برسانید، در این هنگام چشم محیا به گردنبندی در گردن صادق افتاد، گردنبندی که صادق مخصوصا در معرض دید او قرار داده بود، گردنبند تکان میخورد و ذهن محیا به سالهای دور کشیده میشد و همزمان با چکیدن اولین اشک از گوشه چشمانش زیر لب گفت: پسرم صادق..
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼
پروانه های وصال
#دست_تقدیر۲ #قسمت_چهل_نهم🎬: همهمه ای در جلسه بلند بود هرکسی حرف خودش را میزد که ساموئل ختم کلام را
#دست_تقدیر۲
#قسمت_ پنجاه
#قسمت_پایانی🎬:
دور تا دور هال جمعیتی با چهره هایی شاداب نشسته بودند، خانه ای که تا به حال چنین جمعیتی را در خود جای نداده بود.
خانه ای سوت و کور که گهگاهی اقدس خانم مهمان آنجا می شد، صدای چرخ های ویلچرش سکوت غریبانه آنجا را می شکست.
عاقد نگاهی به دو زوج روبه رو کرد و گفت: به به! عجب مجلس زیبایی و چه سعادتی نصیب من شده است، حالا اول خطبه عقد چه کسی را بخوانم؟!
یکی از گوشه مجلس گفت: بچه ها صبرشون کمتره حاجی! اول خطبه خانم معلم و آقای دکتر را بخوانید، ژاله که لپ هایش دوباره گل انداخته بود به چهره کیسان که از همیشه شاداب تر بود چشم دوخت، همه جا ساکت بود و گویا همه به این پیشنهاد رضایت داشتند، عاقد می خواست خطبه عقد را جاری کند که صدای لرزان اقدس خانم قبل از صدای عاقد بلند شد: نه! اول خطبه عقد عروسم محیا را بخوانید و با زدن این حرف اشک چشمانش جاری شد.
عاقد نگاهی به چهره شکسته اقدس خانم کرد و چشمی گفت و شروع به خواندن صیغه عقد کرد، محیا از عالمی که بود به گذشته کشیده شد، انگار خاطرات، همچون پرده ای تند تند از جلوی چشمش می گذشتند، عقد اولشان در آن خانه مصادره ای، فرارشان با مهدی، صحنه احتضار مرضیه خانم و بعد خانه اقدس خانم و طلاق زورکی، حرکت به سمت مرز و دیدن اولین شعله های جنگ، به دنیا آمدن صادق و سپردنش به منیژه، اسارتش در چنگ بعثی ها و بعد ابو معروف، محیا هیچ وقت ابو معروف این گرگ خونخوار را که باعث سالها جدایی بین او و کیسان و خانواده اش شده بود فراموش نکرد، اما خدا را شکر می کرد که خدا عقل ابو معروف را گرفت و درست روز عقدشان، عموی محیا را دعوت کرد، عموی محیا که قبل از عقد محیا، نامردی ابومعروف را در خصوص خود و خانواده اش چشیده بود و کینه ای عجیب از او به دل گرفته بود و از طرفی نامردیی که خودش در حق بردارزاده اش روا داشته بود وجدانش را آزار میداد، روز عقد ابومعروف و محیا با رو کردن مدارکی از خیانت های ابومعروف به خود حکومت بعثی و تهدید او، تنها کاری که توانست برای محیا کند، جلوگیری از عقد او بود و دیگر بعد از آن از سرنوشت محیا و پسرش بی خبر بود و در همین بی خبری هم مرد.
محیا سالهایی را به یاد می آورد که برای دیدن جگر گوشه اش شب را تا صبح با اشک چشم می گذراند و روزها برای سرگرم کردن خودش در رشته پزشکی درسش را ادامه داد، او نفهمید بین عمویش و ابو معروف چه گذشت، اما اینقدر می دانست که عمویش دست روی یکی از نقطه ضعف های ابو معروف گذاشته بود و او را مجبور کرده بود که از محیا چشم پوشی کند و شرایط زندگی راحتی برای او مهیا کند و در عوض کیسان، نام معروف را به عنوان پسر ابو معروف یدک بکشد.
محیا غرق در خاطراتش بود به انجا رسید که واکسن پادتن را که خود ساخته بود به خود تزریق کرد و قصد داشت چند روز بعد واکسن ویروس را به خود تزریق کند تا تاثیر واکسن پیشگیری خودش را ببیند و انگار همه چی دست به دست هم داده بود تا آن واکسن اختراعی اش آزمایش شود و صهیونیست ها به او ویروس را تزریق کردند و محیا بیمار نشد، او غرق در این خاطرات بود که با صدای گرم و مهربان مهدی به خود آمد: خانم جان، دفعه سوم هم نمی خوای بله بگی؟! یعنی اینقدر از دست ما دلخوری؟!
محیا که دستپاچه شده بود همانطور که نگاه به سمت مادرش رقیه و عباس آقا و برادرش رضا می کرد با صدایی لرزان گفت: با اجازه آقا امام زمان و بزرگترای مجلس بله...
صدای کِل کشیدن بلند شد و مهدی چشم به رد رفتن اقدس خانم داشت که روی آن را نداشت تا آخر مجلس در آنجا بماند...
..«پایان»
ان شاالله تمام غریبان دور از وطن به خانه برگردند و به حرمت تمام خون هایی که ظالمان عالم بر زمین ریخته اند، آن غریب دوران، مهدی صاحب الزمان به آغوش منتظراتش باز گردد
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼
پروانه های وصال
#نکات_تربیتی_خانواده 48 ✅ «خیلی وقتا اگه آدم خودش اصلاح بشه، دیگران هم اصلاح خواهند شد». ✔️ در این
#نکات_تربیتی_خانواده 49
"انتظارهای نابجا"
🔹مثلاً آیت الله بهجت (ره) وقتی میخواستن به یه زوج جوان نصیحتی کنن،
فرمودن که من یه نصیحتی به آقا میکنم و یه نصیحتی به خانم.😌
🚸 اما وقتی دارم به آقا نصیحت میکنم، خانم در گوشاش رو بگیره که نشنوه!
وقتی هم دارم به خانم نصیحت میکنم، آقا در گوشاش رو بگیره تا نشنوه! 👌
🔶 ظاهرا ایشون میخواستن شوخی کنن ولی عملا میخواستن این نکتۀ مهم رو یاد بدن که
✅✅✅ «هر کس باید دنبال وظیفۀ خودش باشه نه اینکه انتظار انجام وظیفه از طرف مقابل داشته باشه».😊
⭕️ اگه خانمی همش انتظار داشته باشه که همسرش تمام وظایفش رو انجام بده،
🔻 اونوقت اگه شوهرش حتی یه دونه از وظایف خودش رو انجام نده، این خانم خیلی عصبی میشه و آرامش خودش و شوهرش رو از بین میبره!
🌷
#لبخند 😊
قاطر و آسیاب
🔶 شخصی وارد یک آسیاب گندم شد.
دید به جای اینکه یک انسان گندمها را آسیاب کند چوب آسیاب به گردن یک قاطر بسته شده.
🐴
قاطر میچرخید و آسیاب کار میکرد اما به گردن قاطر یک زنگوله آویزان بود!
🔹از صاحب آسیاب پرسید: «برای چه به گردن قاطرت زنگوله بستهای!»
آسیابان گفت: «برای اینکه اگر ایستاد بفهمم و متوجه شوم که آسیاب کار نمیکند». 😌
🔻 آن شخص دوباره پرسید: «خب! اگر قاطر ایستاد و سرش را تکان داد، از کجا میفهمی؟»😏
🔹آسیابان گفت: «برو این پدر سوختهبازیها را به قاطر من یاد نده!»😤😒
🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌کسی که #اولین_بار در فامیل #کشف_حجاب کنه و بقیه ازش تقلید کنند گناهان افراد تقلید کننده هم برای شما ثبت میشه....
بسمه تعالی
🌹 هفته دفاع مقدس گرامی باد
امنیت امروزمان را مدیون این عزیزان هستیم
✅ امنیت اتفاقی نیست
ٰ🔴ﺁﻣـــﺎﺭ ﮐــﻠﯽ ﺷــﻬﺪﺍﯼ ﺟﻨﮓ ﺗﺤﻤﯿﻠﯽ:
🌹ﺗﻌﺪﺍﺩ ۲۱۳۲۵۵ ﻧﻔــﺮ شهید
🔻ﮐﻪ ﺷــﺎﻣﻞ؛
ــ ۱۵۵۰۸۱ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻦ،
ــ ۱۶۱۵۴ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺣﻤﻼﺕ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﻪ ﺷﻬﺮﻫﺎ،
ــ ۱۱۸۱۴ ﻧﻔﺮ ﺩﺭﺣﻮﺍﺩﺙ ﻣﺘﻔﺮﻗﻪ
ــ ﻭ ﺳﺎﯾﺮ ﻣﻮﺍﺭﺩ ۹۸۸۹ ﻧﻔﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
ــ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﻣﺎﺭ ﺗﻌﺪﺍﺩ ۱۵۵۲۵۹ ﻧﻔﺮ ﻣﺠﺮﺩ،
ــ ﺗﻌﺪﺍﺩ ۵۵۹۹۶ ﻧﻔﺮ ﻣﺘﺄﻫﻞ،
ــ ﺗﻌﺪﺍﺩ ۷۰۵۴ ﻧﻔﺮ ۱۴ ﺳﺎﻟﻪ ﻭ ﮐﻤﺘﺮ،
ــ ﺗﻌﺪﺍﺩ ۶۵۵۷۵ ﻧﻔﺮ ﺑﯿﻦ ۱۵ ﺗﺎ ۱۹ ﺳﺎﻟﻪ،
ــ ﺗﻌﺪﺍﺩ ۸۷۱۰۶ ﻧﻔﺮ ﺑﯿﻦ ۲۰ ﺗﺎ ۲۳ ﺳﺎﻟﻪ،
ــ ﺗﻌﺪﺍﺩ ۲۲۷۰۳ ﻧﻔﺮ ﺑﯿﻦ ۲۴ ﺗﺎ ۲۹ ﺳﺎﻟﻪ،
ــ ﺗﻌﺪﺍﺩ ۳۰۸۱۷ ﻧﻔﺮ ۳۰ ﺳﺎﻟﻪ ﻭ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺑﻮﺩﻩ
🔸ﺳﭙﺎﻩ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭﺍﻥ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺍﺳﻼﻣﯽ:
ﮐــﺎﺩﺭ: ۲۳۱۹۹ ﻧﻔﺮ
ﺳﺮﺑﺎﺯ: ۱۶۷۳۸ ﻧﻔﺮ
🔸ﺍﺭﺗﺶ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ:
ﮐــﺎﺩﺭ: ۹۰۸۹ ﻧﻔﺮ
ﺳﺮﺑﺎﺯ: ۳۶۹۶۵ ﻧﻔر
🔸ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺍﻧﺘﻈﺎﻣﯽ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ:
ﮐــﺎﺩﺭ: ۲۹۲۶ ﻧﻔﺮ
ﺳﺮﺑﺎﺯ: ۵۶۷۲ ﻧﻔﺮ
ﺷﻐﻞ ﺁﺯﺍﺩ: ۳۱۶۷۴ ﻧﻔﺮ
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ: ۳۲۲۷۵ ﻧﻔﺮ
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ: ۲۶۰۸ ﻧﻔﺮ
ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ: ۲۷۴۲ ﻧﻔﺮ
ﺑﯿﮑﺎﺭ: ۶۱۲۸ ﻧﻔﺮ
ﺩﻭﻟﺘﯽ : ۲۶۲۹۳ ﻧﻔﺮ
ﺑﺴﯿﺞ ﻭﯾﮋﻩ: ۲۳۲۹ ﻧﻔﺮ
ﺧﺎﻧﻪ ﺩﺍﺭ : ۳۱۳۶ ﻧﻔﺮ
ﮐﻮﺩﮎ : ۲۹۰۶ ﻧﻔﺮ
ﻏﯿﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ: ۴۵۶۴ ﻧﻔﺮ
ﺟﻤـــﻊ ﮐــﻞ : ۲۱۳۲۵۵ ﻧــﻔﺮ ...
✅ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ:
ﺷﺮﻭﻉ ﺟﻨﮓ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ ﻋﺮﺍﻕ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﯾﺦ ۳۱/ ۶ / ۱۳۵۹ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
✅ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ:
ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺎ ۱۲ ﻟﺸﮕﺮ ﺯﺭﻫﯽ، ﻣﮑﺎﻧﯿﺰﻩ، ﭘﯿﺎﺩﻩ ﻭ ۳۶ ﺗﯿﭗ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﺍﺯ ۳ ﻣﺤﻮﺭ
( ﺟﻨﻮﺑﯽ؛ ﻣﯿﺎﻧﯽ؛ ﺷﻤﺎﻟﯽ) ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
✅ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ:
ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺟﻨﮕﯽ
ــ ۵۴۰۰ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺗﺎﻧﮓ،
ــ ۴۰۰ ﻗﺒﻀﻪ ﺗﻮﭖ ﺿﺪﻫﻮﺍﺋﯽ،
ــ ۳۶۶ ﻓﺮﻭﻧﺪ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ،
ــ ۴۰۰ ﻓﺮﻭﻧﺪ ﻫﻠﯽ ﮐﻮﭘﺘﺮ،
ﺑﻪ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
✅ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ :
ﺟﻨﮓ ﺗﺤﻤﯿﻠﯽ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﭘﺮﻫﺰﯾﻨﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﻭﺳﯿﻊ ﺗﺮﯾﻦ
ﺟﻨﮓ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ( ۵ /۱ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺍﻭﻝ، ۲ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺩﻭﻡ ﺑﻮﺩﻩ
ﺍﺳﺖ )
✅ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ:
ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ۸ ﺳﺎﻝ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻘﺪﺱ
ــ ۱۹ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﺰﺭﮒ،
ــ ۱۹ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻣﺘﻮﺳﻂ،
ــ ۱۲۵ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﮐﻮﭼﮏ،
ﺗﻮﺳﻂ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪ .
✅ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ:
ﺟﻨﮓ ﺗﺤﻤﯿﻠﯽ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ ۲۸۸۷ ﺭﻭﺯ ( ۹۶ ﻣﺎﻩ) ﻭ ۸ ﺳﺎﻝ ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪﻩ
ﺍﺳﺖ
✅ﺁﯾﺎﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ :
ﺩﺭﻃﻮﻝ ﻧﺒﺮﺩ ۸ ﺳﺎﻝ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻘﺪﺱ ۱۰۰۰ ﺭﻭﺯ ﻧﺒﺮﺩ ﻓﻌﺎﻝ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
✅ﺁﯾﺎﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ:
ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ۸ ﺳﺎﻝ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻘﺪﺱ:
ــ ۲۱۳ ﻫﺰﺍﺭ ﺷﻬﯿﺪ ،
ــ ۱۴۰ ﻫﺰﺍﺭ ﺟﺎﻧﺒﺎﺯ ،
ــ ۳۲۰ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﺠﺮﻭﺡ ،
ــ ۴۰ ﻫﺰﺍﺭ ﻧﻔﺮ ﺁﺯﺍﺩﻩ🍀
✅ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ :
ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺟﻨﮓ ﺗﺤﻤﯿﻠﯽ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺗﻌﺪﺍﺩ ۷۲۳۶۳ ﻧﻔﺮ ﻋﺮﺍﻗﯽ ﺍﺳﯿﺮ ﻭ ﺗﻌﺪﺍﺩ
۳۹۵۱۴۸ ﮐﺸﺘﻪ ﻭ ﺗﻌﺪﺍﺩ ۳۶۶ ﻓﺮﻭﻧﺪ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﻭ ۹۰ ﻫﻠﯿﮑﻮﭘﺘﺮ ﺳﺮﻧﮕﻮﻥ ﺷﺪﻩ
ﺍﺳﺖ .
✅ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ:
ﺩﺭﻃﻮﻝ ۸ ﺳﺎﻝ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻘﺪﺱ:
ــ ۷ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﺎﺭﻣﺰ ﯾﺎ ﺍﻟﻠﻪ
ــ ۱۳ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﺎ ﺭﻣﺰ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ
ــ ۷ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﺎﻧﺎﻡ ﻋﻠﯽ
ــ ۱۳ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﺯﻫﺮﺍ
ــ ۱۱ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ
ــ ﻭ ۸ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﺎ ﺭﻣﺰ ﯾﺎ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.💚
✅ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ:
ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ۸ ﺳﺎﻝ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻘﺪﺱ:
ــ ۴۵۰۰۰ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﺎﻡ ﻣﺤﻤﺪ
ــ ۲۰۰۰۰ ﺷﻬﯿﺪ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﺸﺎﻥ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ
ــ ۳۰۰۰۰ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﺎﻡ ﻋﻠﯽ
ــ ۲۰۰۰ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﺎﻡ ﺭﺿﺎ
ــ ۱۳۰۰۰ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ
ــ ۵۴۰۰ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﺎﻡ ﻋﺒﺎﺱ
ــ ۴۵۰۰ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﺎﻡ ﺍﮐﺒﺮ
ــ ۳۵۰۰ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﺎﻡ ﺍﺻﻐﺮ
ــ ۲۳۰۰ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﺎﻡ ﻗﺎﺳﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ
ﻭ ﺑﻘﯿﻪ ﻧﺎﻣﻬﺎﯼ ﻣﻄﻬﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ...🌼
✅ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ :
ﺍﺯ ۲۱۳ ﻫﺰﺍﺭ ﺷﻬﯿﺪ؛
۱۷۱۲۳۵ ﺷﻬﯿﺪ ﺩﺭﺧﻂ ﻣﻘﺪﻡ،
۱۶۸۷۰ ﻧﻔﺮ ﺑﺮﺍﺛﺮ ﺣﻤﻼﺕ ﻫﻮﺍﺋﯽ ﻭ ﺗﻮﭘﺨﺎﻧﻪ
ﻭ ﺑﻘﯿﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﺎﻧﻬﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺟﺒﻬﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ...🌷
✅ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ:
ــ ۴۴ ﺩﺭﺻﺪ ﺷﻬﺪﺍ ﺳﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ۱۶ ﺗﺎ ۲۰ ﺳﺎﻝ
ــ ۳۰ ﺩﺭﺻﺪ ﺍﺯ ۲۱ ﺗﺎ ۲۶ ﺳﺎﻝ
ــ ۸ ﺩﺭﺻﺪ ۲۶ ﺗﺎ ۳۰ ﺳﺎﻝ
ــ ۱۸ ﺩﺭﺻﺪ ﺑﺎﻻﯼ ۳۰ ﺳﺎﻝ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ...❣
ﺷـــﺎﺩﯼ ﺭﻭﺣﺸــــﺎﻥ فاتحه و ﺻﻠــــﻮﺍﺕ
«بازمانده ای از غافله آن روزگاران »
هفته دفاع مقدس مبارک باد.
🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا رحمت کنه والدین هر کس که این کلیپ رو خوند ُ تدوین کرد ُ پخش کرد ُ شیر مادر و لقمه پدرش حلالش باشه هر کی که این کلیپ رو نشر میده
اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 تذکر جدی نماینده مجلس به مسئولین، بابت انجام نشدن عملیات خونخواهی شهید هنیه
✅ حجتالاسلام اخلاقی نماینده مردم مشهد در نشست امروزِ مجلس شورای اسلامی طی تذکری گفت:
🔹 امروز ما هر کجا و در هر شهری از حوزه انتخابیه میرویم، مردم از ما سوال میکنند که انتقام سختی که جمهوری اسلامی ایران بنا داشت از سگ هار آمریکا، رژیم صهیونیستی بگیرد چه شد؟
🔹 خدا نکند محافظه کاری در بین مسئولان کشور اتفاق افتاده باشد، امروز رژیم صهیونیستی ریسمان انسانیت را پاره کرده است.
🔹 رژیم صهیونیستی یک روز در غزه مظلوم و امروز در لبنان عزیز مردم، زنان، پسران، دختران و کودکان را به خاک و خون میکشد. امام (ره) بارها فرمودند:
«مسلمانان باید تا نابودی کامل رژیم صهیونیستی، دست از مبارزه بر ندارند.»
🔹 رهبر معظم انقلاب نیز در جملات اخیرشان فرمودند:
«عقب نشینی غیر تاکتیکی در هر میدانی چه در عرصه نظامی و چه میدانهای سیاسی و تبلیغاتی و اقتصادی غضب الهی را به دنبال دارد.»
▫️ وی خطاب به رئیس جلسه، گفت:
🔹 از مسئولان امنیت کشور این موضوع را سوال کنید که آیا زمان انتقام سخت از رژیم پلید منحوس نرسیده است؟ آیا نباید انتقام شهید هنیه که مهمان جمهوری اسلامی ایران بود و به دست این رژیم به شهادت رسید، گرفته شود؟
🔹 امروز اگر خدای ناکرده زمزمهای از هر مسئولی به گوش برسد که میخواهد کوتاهی شود، قطعاً مورد عتاب الهی قرار خواهد گرفت و مردم ایران از چنین فردی نخواهند گذشت.
🔹 خواهش من به عنوان نماینده مردم این است که این را سوال بفرمایید و گزارش آن را به نمایندگان مجلس شورای اسلامی عنایت کنید.
🏷 #خونخواهی_هنیه_عزیز
🔴 آقای #پزشکیان! لطفا نماد جمهوری اسلامی ایران باشید ...
(چند تذکر دوستانه در آستانه سفر رئیسجمهور به سازمان ملل)
♦️آقای پزشکیان!
📌لطفا متنی را که قرار است در سازمان ملل بخوانید، چند بار تمرین کنید.
📌لطفا پروتکلهای دیپلماتیک که لازم هست را یاد بگیرد.
📌لطفا نوع برخوردتان با سران کشور های دوست و کشورهای دشمن را به درستی تنظیم کنید.
📌لطفا مواظب باشید بایدن را به اشتباه، برادر خطاب نکنید و در راهروهای سازمان ملل دستی نابجا رد و بدل نکنید.
📌لطفا از حقوق ملت فلسطین و مردم مظلوم غزه محکم و با قاطعیت دفاع کنید.
📌لطفا از حق انتقام جمهوری اسلامی و لزوم مجازات اسرائیل، با اقتدار سخن بگویید.
📌لطفا جنایت اسرائیل در لبنان و سوریه را به شدت محکوم کنید.
📌و یاد آیت آلله #رئیسی_عزیز و #امیر_عبداللهیان مجاهد را در سازمان ملل زنده کنید و خلفی صالح برای آنها باشید.
📌وبدانید که شما نماینده یک کشور قوی، مردمی فهیم و رهبری مقتدر هستید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ سخنان ابتدایی رئیس جمهور در نشست با مدیران رسانه های آمریکایی
✍باور میکنید داره این حرفها رو برای آمریکایی ها میزنه!
صحبت که چه عرض کنم داره درد دل میکنه!
مرد حسابی به دشمن چه ربطی داره ما داخل اختلاف نظر داریم!
این چه گرایی هست که داری به اونها میدی؟!
گرفتاری شدیم بخدا...
همین لحظه که جناب #پزشکیان در حال درددل کردن با آمریکایی هاست، هواپیمای غول پیکر آمریکایی در مسیر تل آویو برای انتقال و رسوندن بمب و تسلیحات نظامی به این رژیم کودک کش قرار داره!
📌 #خبر_فوری_سراسری
🔻️ #پزشکیان: نگذاریم #لبنان به غزهای دیگر تبدیل شود
🔹رئیسجمهور در مصاحبه با سیانان:
حملات گسترده رژیم صهیونیستی به لبنان بحرانی انسانی است که خطر واردکردن منطقه به درگیری بزرگتر را بههمراه دارد.
🔹حزبالله با دشمنی تا دندان مسلح مواجه است که به سامانههای تسلیحاتی پیشرفته دسترسی دارد. نباید بگذاریم لبنان بهدست اسرائیل به غزهای دیگر تبدیل شود.
🔹حزبالله نمیتواند به تنهایی مقابل اسرائیل که کشورهای غربی، اروپایی و آمریکا از آن دفاع، حمایت و تأمینش میکنند، بایستد. بنابراین باید از اقدامات جنایتکارانه اسرائیل جلوگیری کنیم.
نه به #برجام_منطقه_ای_و_دفاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سوتی کهکشانی خبرنگار شبکه صهیونیستی اینترنشنال
حضور همسر #پزشکیان، بانوی اول⁉️
شما با این اطلاعات بالاتون ایران رو رصد میکنین😅⁉️
🇱🇧 حزب الله رسما ورود همه جانبه خود به جنگ برای دفاع مردم فلسطین و غزه را اعلام کرد:
«بسم الله الرحمن الرحیم
«به کسانی که با آنها جنگیده اند، اجازه جنگ داده شده است، زیرا به آنها ظلم شده است. و همانا خداوند بر آنان پیروز است» - قرآن کریم
در حمایت از مردم استوار فلسطین در نوار غزه و در حمایت از مقاومت دلاورانه و شرافتمندانه آنها..
و در دفاع از لبنان و مردم آن..
پیروزی تنها از جانب خداوند متعال است.»
🏷 #حزب_الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ انتقاد تند سعیدیسم از دولت و مجلس:
🔹 اول چند ماه امنیت خانواده خودتون رو بدین دست سازمان های بین المللی ببینیم چیکار میکنن، بعد در مورد زمین گذاشتن سلاح کشور و دادن امنیت کشور دست سازمان های بین المللی حرف بزنین!
🔹 مجلس نمیخواد در مورد دروغ گفتن وزیر خارجه و این حرف رئیس جمهور کاری بکنه؟
🌷آیت اللّه سید احمد #خوانساری:
🔸 همهی عشقها ، محبتها و دوستیها و وابستگیها و دلبستگیها در این عالم مجاز و قلابی است ، و فقط یک عشق و #محبت و دلبستگی حقیقی در این عالم است و خریدار دارد ، و آن #عشق به حضرت مولانا اباعبداللّه الحسین (سلاماللهعلیه) است .
🔹 از دنیا می روم در حالی که دستم خالی است ، ولی به یک چیز امید دارم ، و آن گریه بر مصائب آن حضرت و عشق به اوست .
.
📚 شرح دلداگی ، احوالات سید ، صفحه ۷٨