مرد جوانی از مشکلات خود به
حکیمی گلایه می کرد و از او خواست
که راهنمایی اش کند.
حکیم یک نشانی به او داد و گفت به این
مکان که رسیدی ساکنان آن هیچ مشکلی
ندارند، می توانی از آنها کمک بطلبی.
مرد هیجان زده به سمت نشانی رفت،
با تعجب دید آنجا قبرستان است.
به راستی تنها مُردگانند که مشکل ندارند.
💕💕💕
مرد جوانی که می خواست راه معنویت را طی کند به سراغ استاد رفت. استاد خردمند گفت: تا یک سال به هر کسی که به تو حمله کند و دشنام دهد پولی بده.
تا دوازده ماه هر کسی به جوان حمله می کرد جوان به او پولی می داد. آخر سال باز به سراغ استاد رفت تا گام بعد را بیاموزد.
استاد گفت: به شهر برو و برایم غذا بخر.
همین که مرد رفت، استاد خود را به لباس یک گدا در آورد و از راه میانبر کنار دروازه شهر رفت.
وقتی مرد جوان رسید، استاد شروع کرد به توهین کردن به او.
جوان به گدا گفت: عالی است! یک سال مجبور بودم به هر کسی که به من توهین می کرد پول بدهم اما حالا می توانم مجانی فحش بشنوم، بدون آنکه پشیزی خرج کنم.
استاد وقتی صحبت جوان را شنید، رو نشان داده و گفت: برای گام بعدی آماده ای چون یاد گرفتی چگونه به روی مسایلی که بر آنها کنترل نداری لبخند بزنی و آرامشت را حفظ کنی.
💕💕💕
#نیایش_شبانه
خداوندا
خداونداتومیدانی که من دلواپس فردای خودهستم
مباداگم کنم راه قشنگ آرزوهارا
مباداگم کنم اهداف زیبارا
مباداجابمانم ازقطارموهبتهایت
مراتنهاتونگذاری
که من تنهاترین تنهام انسانم
خدا گوید :
توای زیباترازخورشیدزیبایم
توای والاترین مهمان دنیایم
توای انسان
بدان همواره آغوش من بازاست
شروع كن
یك قدم باتو
تمام گامهای مانده اش بامن
#شب_بخیر
💕🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙💕
animation.gif
995K
دعا میکنم
در فراسوی این شب
تاریک و سیاہ، خداوند
نور عشق بی حدش را
بتاباند بر خوشهی آرزوهای شما
تا صدها ستارہ بروید
برای اجابت آنها
شبتون سرشار از آرامش