eitaa logo
پروانه های وصال
7.7هزار دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
20.6هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
دین از سیاست جدانیست، 🌷خداوند،رئیس سیاستمداران است: والله خیرالماکرین..‌۵۴آل عمران و۳۰انفال 🌷۱۴معصوم،بهترین سیاستمداران هستند. انتم ساسة العباد، شمابهترین سیاستمدارانید.جامعه کبیره 🌷المومن کیس، مومن زیرک،باهوش،وسیاستمداراست. منتها سیاست علوی، نه معاویه ای. 🌷مومن باید بتواند تشخیص دهد چه وقت چه کند،فریب شیاطین رانخورد. وظیفه الهی رادرست تشخیص دهدودرست انجام دهد. 💕💕💕
♥️ صبح است و چراغ برف، روشن شده است عطر گل یخ، محو شکفتن شده است در زیر لحاف باد، خوابیده درخت سرتاسر باغ، غرق "بهمن" شده است ... ❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 پاسخ مؤدبانه به کسانی‌که می‌گویند؛ «اگر با آمریکا آرام‌تر رفتار کنیم، نتیجه بهتری می‌گیریم»: 🔴علامه مصباح یزدی: 🔻متأسفیم که شما با اینکه به آمریکا رفته و آنجا درس خوانده‌اید، یا سال‌ها در بوده‌ و آنجا دکترا گرفته‌اید، با این‌که با آنها هم‌ پیاله بوده‌اید و اکنون نیز ارتباطاتی با آنها دارید، باز را ! ۹۸/۱۰/۲۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅در بنی آدم چند نوع آتش وجود دارد 🍃آتش شهوت که باروزه گرفتن خاموش می‌شود 🍃آتش حرص وطمع که با یاد کردن مرگ خاموش می‌شود. 🍃آتش نگاه وچشم چرانی که با ذکر خاموش می شود. 🍃آتش غفلت که با یاد خدا خاموش می‌شود. 🍃آتش جهالت و نادانی که با استماع علم فروکش می کند. 🍃آتش وشهوت شکم که با طعام حلال خاموش می‌شود. 🍃آتش زبان که با تلاوت قرآن خاموش می‌شود. 🍃آتش معصیت که با توبه از بین می رود. 🍃آتش شرمگاه که با نکاح حلال سکون می یابد. 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: بچه‌ها...! از آقا معرفت بگیرید؛ معرفت به مأموریت. مأموریتی که یه روز (ع) گفت جوانان بنی هاشم بیایید، نعش علی‌اکبر به خیمه رسانید... یه روز (ره) گفت دزدی آمده است و سنگی انداخته، جوانها! بریم ... و امروز میگه جوانها بلند شید آماده شید میخوایم پرچم رو بزنیم به بالاترین قلل دولت عظمای حضرت مهدی(عج)... 💕💕💕
پيش به سوی شروع يک روز بی نظیر روزتان سرشار از اميد انرژی مثبت و اتفاقهای خوب و شگفت انگیز لبخند مهمان همیشگی لبهایتان باشد سلام دوستان خوبم✋ صبحتون بخیر و شادی🌸
خداوندا: نه آنقدر پاکم که مرا کمک کنی و نه آنقدر بدم که رهایم کنی میان این دو گم شده ام هم خودم و هم تو را آزار می دهم … هر چه تلاش کردم نتوانستم آنی شوم که تو می خواهی و هرگز دوست ندارم آنی شوم که تو رهایم کنی … خدایا دستم به آسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن ...  امین یارب العالمین 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5949669885633103262.mp3
5.57M
این دیو چو بیرون رود فرشته درآید هست 12بهمن مبارک 😍🙏🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببینید/نماهنگ زیبای ✅علامه مصباح یزدی: عامل عزت و عظمت ملت و نظام ما «آیت الله خامنه ای» است؛استمرار این انقلاب مرهون هدایت های حکیمانه و متعهدانه این «مردِ خداست». افتخار می کنیم که ایشان «رهبر»ماست... ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خطا از من است ، می دانم … از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نعبد “ اما به دیگران هم دلسپرده ام از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین “ اما به دیگران هم تکیه کرده ام اما رهایم نکن بیش از همیشه دلتنگم به اندازه ی تمام روزهای نبودنم … خدایا ؛؛ رهایم نکن ..... 💕💕💕
❤️ماجرای تولد شهید همت ❤️به روایت پدرش مي‌خواستم برم كربلا زيارت امام حسين (ع). همسرم سه ماهه حامله بود. التماس و اصرار كه منوهم ببر، مشكلي پيش نمي‌آيد. هر جوري بود راضيم كرد. با خودم بردمش. اما سختي سفر به شدت مريضش كرد. وقتي رسيديم كربلا، اول بردمش دكتر. دكتر گفت: احتمالا جنين مرده. اگر هم هنوز زنده باشه، اميدي نيست. چون علايم حيات نداره. وقتي برگشتيم مسافرخونه، خانم گفت: من اين داروها رو نمي‌خورم! بريم حرم. هرجوري كه مي‌توان منو برسون به ضريح آقا. زير بلغ‌هاش رو گرفتم و بردمش كنار ضريح. تنهاش گذاشتم و رفتم يه گوشه‌اي واسه زيارت. با حال عجيبي شروع كرد به زيارت. بعد هم خودش بلند شد و رفت تا دم در حرم. صبح كه براي نماز بيدارش كردم. با خوشحالي بلند شد و گفت: چه خواب شيريني بود. الان ديگه مريضي ندارم. بعد هم گفت: توي خواب خانمي رو ديدم كه نقاب به صورتش بود، يه بچه زيبا رو گذاشت توي آغوشم. بردمش پيش همون پزشك. 20 دقيقه‌اي معاينه كرد. آخرش هم با تعجب گفت: يعني چه؟ موضوع چيه؟ ديروز اين بچه مرده بود. ولي امروز كاملا زنده و سالمه! اونو كجا برديد؟ كي اين خانم رو معالجه كرده؟ باور كردني نيست، امكان نداره!؟ خانم كه جريان رو براش تعريف كرد، ساكت شد و رفت توي فكر. وقتي بچه به دنيا اومد، اسمش رو گذاشتيم. محمد ابراهيم. «محمدابراهيم همت» 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
#یڪ_فنجاڹ_عشق_مهماڹ_مڹ_باشید #بوے_باران #قسمت_دوم #بہ_نام_خداے_پرستوهاے_عاشق . نہ ایڹ امڪاڹ نداره.
. بادقت بہ اطراف نگاه ڪرد و گفت: _آره احمدجاڹ،همیڹ جا نگہ دار تا نماز بخونیم و یڪم استراحت ڪنیم... . همہ پیاده شده بودڹ و مشغول وضو گرفتڹ بودڹ. باخودم در گیر بودم!😑 ڪہ براے نماز برم یانہ...👀 اومد از تو ماشیڹ حولہ دستے اش رو برداره ڪہ متوجہ مڹ شد...😶 یڪم خودشو مرتب ڪرد و انگار دو دل بود و در گفتڹ چیزے شڪ داشت...😳 منم خودمو بہ اوڹ راه زدم و مشغول تماشاے محیط بیروڹ از پنجره شدم...👀 _اممم چیزه😶 برگشتم سمتش و گفتم: _مشڪلي پیش اومده آقای صبورے؟😳 _نہ فقط خواستم بدونم شما پیاده نمےشید؟ _خب دلیلے نداره ڪہ پیاده شم😏 _نماز... یعنے نماز نمے خونید؟😯 _نہ😐 چوڹ بلد نیستم...😢 یہ لحظہ سرشو آورد بالا و تعجب رو میشد تو حالت چهره اش دید😳 اما سریع سرشو انداخت پاییڹ و ادامہ داد: _اگہ مایل بودید میتونید از مڹ ڪمڪ بگیرید.😃 و سریع رفت... . تو شوڪ بودم...😳 ڪاراش خیلے عجیبہ... . مڹ ڪہ تااینجا اومدم بد نیست نمازخوندنم امتحاڹ ڪنم... . چادرمو سفت گرفتم و از ماشیڹ پیاده شدم اصلا چادر سر ڪردڹ بلد نیستم!😐 میدونستم الاڹ قیافہ ام خنده دار شده با ایڹ طرز چادر سرڪردنم...😅 . بہ سمت وضوخونہ بانواڹ رفتم. خداروشڪر وضو گرفتڹ یادم مونده بود!😓 . شالمو سفت ڪردم و چادرم و سرم ڪردم اومدم بیروڹ... ڪنار یہ آب سرد ڪن ایستاده بود و داشت آب میخورد. رفتم سمتش و گفتم: _آقا سید مڹ حاضرم. ناگهاڹ آب پرید تو گلوش و مڹ تازه متوجہ شدم چے گفتم...!!!😫😓 برای بار چیزے بہ اسم خجالت در مڹ نمایاڹ شدو سرم انداختم پاییڹ.😌 دهانشو با چپیہ روے دوشش پاڪ ڪرد و مڹ زیر لبے ببخشید حواسم نبودے گفتم...😐 _خب خانوم جلالے چوڹ مڹ نمیتونم بیام قسمت خانوم ها مجبوریم همینجا نماز بخونیم... و بعد چپیہ دور گردنش رو برداشت و انداخت رو زمیڹ و یہ چپیہ دیگہ برداشت و یڪم عقب تر از اوڹ یڪے انداخت و رو هرکدوم یدونہ مهر گذاشت. _ شما رو ایڹ عقبیہ وایستید و هرڪارے مڹ ڪردم بڪنید و هر ذڪرے ڪہ مڹ گفتم و آروم زیر لب تڪرار ڪنید... _چشم😶 . قبل از اینڪہ نمازو شروع ڪنہ  سرمو سمت آسموڹ گرفتم آروم گفتم: _نماز میخوانم قربة الے اللہ...😍 . •°•°•°•° ⬅ ادامه دارد... باران صابری
پروانه های وصال
#یڪ_فنجاڹ_عشق_مهماڹ_مڹ_باشید #بوے_باران #قسمت_سوم #بہ_نام_خداے_پرستوهاے_عاشق . بادقت بہ اطراف نگاه
•°•°•°• نماز روکه خوندیم تشکر سرسری ای کردم و رفتم داخل ماشین و کمی از تنقلاتی که تو کیفم داشتم، برداشتم که بخورم. همزمان هندزفریمم برداشتم و بدون این که ببینم چه آهنگیه پلی کردم که خوند: _حامد پهلانههه😂😂 خندم گرفت. مثلا خبر مرگم دارم میرم جنوب.اونم کجا شلمچه!😅😐 آهنگو عوض کردم و مشغول خوردن شدم. همه تعجب کرده بودن از اینکه من دارم میرم شلمچه. خب تعجبم داشت. من تو خونواده مذهبی ای بزرگ نشده بودم. و البته خونواده امم خونواده آزاد و بازی نبود،اما مذهبی هم نبود... اما همیشه‌من حس‌کنجکاوی داشتم و دوست داشتم سر از همه چیز در بیارم. . راه طولانی و خسته کننده بود و چشمامم از دیدن این همه بَرّ و بیابون بی آب و علف خسته شده بود از طرفی هم هوا داشت گرم و گرمتر میشد😓 تصمیم‌گرفتم یکم بخوابم... . نمیدونم چقدر از مسیر و رفته بودیم که از خواب بیدار شدم اما هرچی که بود هوا تاریک شده بود.  از صحبتای همسفرها متوجه شدم که نزدیکیم... . از ماشین پیاده شدم... همه جا بوی دلتنگی و غربت میداد... یه حس عجیب به گلوم چنگ زد... حسی که تا حالا تجربه اش نکرده بودم... همه جارو بادقت آنالیز کردم. پووووف اینجام که همش بیابونه... نظرم سمت یه دختری که تنها نشسته بودو سرش رو به زانوش گذاشته بود جلب شد... آروم رفتم سمتش و نشستم کنارش... _موافقم باهات...منم دلم گرفت😐 با تعجب سرشو آورد بالا‌نگاهی کرد و  دستی به صورت مرطوبش کشیدو گفت: _نه...دلتنگی نیست...فقط دارم صحنه های جنگ و تصور میکنم... میدونی الان همینجایی که ما نشستیم قبلا چند نفر همینجا شهید شدن؟! همه اینارو با بغض میگفت... تو ذهنم گفتم منم باکی دوست شدما دست گذاشتم رو تعصبی ترین...😯😑😂 یه نگاه به من کردوباخنده ادامه داد: _شماچرا چادر رنگی سرت کردی؟😃 _چادر نداشتم... از کاروان جاموندیم. مجبور شدم چادر از نمازخونه دانشگاه بردارم و با ماشین بسیج بیایم! _ااااا. پس شماها بودین که جاموندین؟😅😅 _کوفته😑خودتون رفتین بااتوبوس و راحت.منو انداختین با چهار تا برادر بسیجی!😏😣 _راستی اسمت چیه؟ _نیلوفر _منم زهرام...میتونم نیلو صدات کنم؟ _آره _پس نیلو پاشو بریم تا بهت چادر بدم.اضافه دارم... یاد حرف آقای صبوری افتادم! گفته بود خواهرش داره و بهم میده... اما مث اینکه یادش رفته بود بگه به خواهرش. همون بهتر حتما خواهرشم مثل خودشه😏😒 ⬅ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 ۱۲بهمن سالروز ورود امام خمینی (ره)به میهن اسلامی ایران وآغاز دهه مبارک فجر برفجرآفرینان مبارک باد
درود خدا بر او، فرمود: از لغزش جوانمردان درگذريد، زيرا جوانمردى نمى ‏لغزد جز آن كه دست خدا او را بلند مرتبه مى‏ سازد.   ۲۰ 💕💕💕
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺ببینید دستور العمل آیت الله برای باز شدن 🌸 حجت الاسلام و المسلمین
🍃🌸 درد بخشی از زندگی ست. به دردها اجازه دهیم عبور کنند و نگران نباشیم که چه می شود! هر دردی شروعِ درکی جدید از مفهوم زندگی ست. در دردها هم صبور باشیم. 📝 پونه مقیمی 💕💕💕
✳ آیت الله مجتهدی(ره): 📌 انسان باید طوری خودش را تربیت کند که اگر در حضورش از او تعریف کردند، خوشش نیاید. چرا؟ برای اینکه ممکن است این تعریفی که آنها می کنند، او نزد خدا اینگونه نباشد. ما هم خوشمان می آید. فکر می کنیم حالا این تعریفی که از ما شده است، ما امام سیزدهم هستیم. 💕💕💕