در یک روز گرم تابستان، پسر کوچکی با عجله لباسهایش را در آورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت. مادرش از پنجره نگاهش میکرد و از شادی کودکش لذت میبرد. مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی پسرش شنا میکرد. مادر وحشت زده به سمت دریاچه دوید و با فریادش پسرش را صدا زد. پسرش سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود.تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد. مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت میکشید ولی عشق مادر آنقدر زیاد بود که نمی گذاشت پسر در کام تمساح رها شود. کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود، صدای فریاد مادر را شنید و به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراری داد.پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودی پیدا کند. پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش مانده بود. خبرنگاری که با کودک مصاحبه میکرد از او خواست تا جای زخمهایش را به او نشان دهد. پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخمها را نشان داد. سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت: «این زخمها را دوست دارم، اینها خراشهای عشق مادرم هستند.»گاهی مثل یک کودک قدرشناس، خراشهای عشق خداوند را به خودت نشان بده،خراش هایی که تورا از نابودی نجات داده اند، آری خراش های خداوند دوشست داشتنی اند...
#داستانک_ها
#بهمددالهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#درخانه_بمانیم
💕💕💕
هوشیار باشید،
همانطور كه امام عزیزمان
فرمودهاند خطر برای اسلام
بیشتر از داخل است،
تا خارج پس مواظب باشید.
اگر در صحنه باشید و
وحدت كلمه شعار شما باشد،
خطر شما را تهدید نخواهد كرد.
| شهید حسن ابوالقاسمی |
💕💕💕
🔥✊خشم ملت، وحشت دولت!
📛حتی با دروغگویی رسانه های مزدور و بایکوت شدید خبری، درگیریها بین معترضین و نیروهای امنیتی آمریکا از چشم مردم دنیا مخفی نمانده.
🔥امروز هم تمام آمریکا خصوصا پورتلند، ریچموند، سیاتل، واشنگتن، لس آنجلس و نیویورک؛ صحنه اعتراضات سنگین ملت عدالتخواه امریکا علیه ظلم و استبداد بود.
✊ادامه یافتن 30 روز آتش خشم یک ملت، آن هم علیه بزرگترین دولت مدعی آزادی و حقوق بشر، دیگر آبرویی برایشان نگذاشته؛ انتشار روزانه جنایات وحشیانه پلیس و نیروهای امنیتی و همچنین انتشار تصاویر شکنجه و قتل افراد توسط نژادپرستان؛ آمریکا را کلا بی آبرو کرده.
🚨امروز برای همه دنیا و حتی غربزده ها، هویت اصلی دولت جنایت کار شیطان بزرگ آشکار گردید.
✅ما برای پیروزی ملت عدالتخواه و مظلوم امریکا دعا میکنیم و به دستور امام راحل و امام خامنه ای از تمام مظلومانی که علیه ظلم و استبداد حاکمان به پا خواسته اند، حمایت کامل خواهیم داشت.
⚠️مردم آمریکا در خط مقدم مبارزه با آمریکای جنایتکار قاتل سردار حامی ظلم و استکبار هستند؛ اساس ظلم با فروپاشی خانه ظلم، از بین میرود.
#افول_امریکا
#سقوط_امریکا
#قیام_ملت_علیه_یک_درصدی_ها
#غرق_شدن_تایتانیک
شخصی از ایشان استخاره میخواست اما آقا اعتنا نمیکرد.
دنبال آقا راه افتاد که استخاره میخواهم، آقا برگشت و فرمود:
میخواهی بروی بگویی با استخاره حاج آقا مجتبی زن دوم گرفتم؟
آن شخص گفت: بر منکرت لعنت!
👈 کمی تا بهجت🌷
💕💕💕
#زندگی_راحت
🍃شیخ رجبعلی خیاط (ره):انساناگر بخواهد #راحت زندگی کند تنها راهش این است که خود را به خدا واگذار کند و مطیع اوامر الهی باشد.
💕💕💕
💕اگر خدا را دوست داری💕
🔺اگر خدا را دوست داری،
✨خدا گفته است:
✨(لا یسخر قوم من قوم)
🔻همدیگر را «مسخره نکنید.»
🔺اگر خدا را دوست داری،
✨خدا گفته است:
✨(ولا تلمزوا انفسکم)
🔻از همدیگر «عیب جویی نکنید»
🔺اگر خدا را دوست داری ،
✨خدا گفته است:
✨(ولا تنابزوا بالالقاب)
🔻«لقب زشت» به هم ندهید.
🔺اگر خدا را دوست داری،
✨خدا گفته است:
✨(و انفقوا فی سبیل الله)
🔻در راه خدا «انفاق کنید.»
🔺اگر خدا را دوست داری ،
✨خدا گفته است:
✨(و بالوالدین احسانا)
🔻و «به پدرو مادر نیکی کنید.»
🔺اگر خدا را دوست داری،
✨خدا گفته است:
✨(اجتنبوا کثیرا من الظن)
🔻از بسیاری «از گمان ها دوری کنید»
💕💕💕
پروانه های وصال
🌸سه دقیقه در قیامت(#قسمت_بیست و یکم) ✅شب با همسرم صحبت می کردیم خیلی از مواردی که برای من پیش آمده
🌸سه دقیقه در قیامت(#قسمت_22)
✅اما بعد به سرعت تمام کارهایم درست شد و اعزام شدم.
🔅ناگفته نماند که بعد از ماجراهایی که در اتاق عمل برای من پیش آمد کل رفتار و اخلاق من تغییر کرد.
💥دیگر خیلی مراقب بودم تاکسی را نرنجانم .حق الناس و ... دیگر از آن شوخی ها و سرکار گذاشتن ها خبری نبود.
☘ یکی دو شب قبل از عملیات رفقای صمیمی بنده که سالها با هم همکار بودیم دور هم جمع شدیم.
🌴 یکی از آنها گفت شنیدم که شما در اتاق عمل حالتی شبیه به مرگ پیدا کردید.خلاصه خیلی اصرار کرد که تعریف کنم اما قبول نکردم.
🔷چون برای یکی دو نفر خیلی سربسته حرف زده بودم و آنها باور نکردند و به خاطر تصمیم گرفتم دیگر برای کسی حرفی نزنم.
🌾 جواد محمدی، سید یحیی براتی، سجاد مرادی، عبدالمهدی کاظمی، برادر مرتضی زارع و شاهسنایی در کنار هم مرا به یکی از اتاق ها بردند و اصرار کردند که باید تعریف کنی.
🔷 من کمی از ماجرا را گفتم، رفقا منقلب شدند..
خصوصاً در مسئله حق الناس و مقام شهادت!
🌿 چند روز بعد در یکی از عملیاتها حضور داشتم مجروح شدم و افتادم جراحت سطحی بود.
اما درست در تیررس دشمن افتاده بودم هیچ کس نمیتوانست آن نزدیک شود.
🍃شهادتین این را گفتم. منتظر بودم با یک گلوله از سوی تک تیرانداز تکفیری به شهادت برسم.
⚡️ در این شرایط بحرانی جواد محمدی و مهدی کاظمی خودشان را به خطر انداختند و جلو آمدند.
✨آنها سریع من را به سنگر منتقل کردند. ناراحت شدم و گفتم: برای چه این کار را کردید ممکن بود همه ما را بزنند!
💥 جواد گفت: تو باید بمانی و بگویی در آن سوی هستی چه دیدی ...
🌕چند روز بعد بازی نفت در جلسه از من خواستند که از برزخ بگویم. نگاهی به چهره تک تک آنها کردم و گفتم چند نفر از شما فردا شهید می شوید...
💥سکوت عجیبی در جلسه حاکم شد. با نگاههای خود التماس میکردم که سکوت نکنم. من تمام آنچه را دیده بودم را گفتم.
❄️ از طرفی برای خودم نگران بودم نکند من در جمع اینها نباشم اما نه ان شالله که هستم.
🌸جواد با اصرار از من سوال میکرد و من جواب میدادم.
در آخر گفت: چه چیزی بیشتر از همه آن طرف به درد ما میخورد؟
🌕 گفتم بعد از اهمیت به نماز و نیت الهی و خالصانه، هرچه می توانید برای خدا و بندگان خدا کار کنید..
💥روز بعد یادم هست که یکی از مسئولین جمهوری اسلامی در مورد مسائل نظامی اظهارنظری کرده بود که برای غربیها خوراک خوبی ایجاد شد...
🍀 خیلی از رزمندگان مدافع حرم از این صحبت ناراحت بودند.
🌷جواد محمدی همان مسئول را به من نشان داد و گفت: میبینی پس فردا همین مسئولی که اینطور خون بچه ها را پایمال میکند از دنیا میرود و میگویند شهید شد!!
🔥خیلی آرام گفتم: آقا جواد!من مرگ این آقا را دیدم..در همین سالها طوری از دنیا میرود که هیچ کاری نمیتوانند برایش انجام دهند!!
☄حتی نحوه مرگش هم نشان خواهد داد که از راه و رسم امام و شهدا فاصله داشته...
✨ چند روز بعد آماده عملیات شدیم جیره جنگی را گرفتیم و تجهیزات را بستیم.
خودم را حسابی برای شهادت آماده کردم.
💫 آرپیجی برداشتم و در کنار رفقایی که مطمئن بودم شهید میشوند قرار گرفتم.
گفتم اگر پیش اینها باشم بهتره احتمالا با تمام این افراد همگی با هم شهید میشویم.
🌱جواد محمدی خودش را به من رساند و پیش من آمد و گفت داریم میریم برای عملیات و خیلی حساسیت منطقه بالاست.
💥 او میخواست من را از همراهی با نیروها منصرف کند . گفتم چند نفر از این بچهها به زودی شهید میشوند از جمله بیشتر دوستانی که با هم بودیم میخواهم با آنها باشم بلکه به خاطر آنها باید هم توفیق داشته باشیم.
🍃هنوز چند قدمی نرفته بودیم که جواد محمدی با موتور جلو آمد و مرا صدا کرد! خیلی جدی گفت سوار شو باید از یک طرف دیگر خطشکن محور باشی...
ادامه دارد..
#سه_دقیقه_در_قیامت
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
آدمايى كه احساساتشون رو
راحت و صادقانه و بدون
سانسور نشون ميدن،
نه ضعيفن، نه احمق و نه
ساده لوح!!
بلكه اونقدر قوى و واقعی
هستند كه به نقاب روى
صورتشون احتياج ندارند و
به جای پنهان کردن
حرفها یا نقش بازی کردن
راحت احساسشون رو بیان میکنن!
💕💕💕