اغلب کسانی که
در زندگی خویش
احساس آرامش می کنند
لبخند را مشق می کنند
با امید دعا می کنند
عشق را تدریس می کنند
و محبت را فراموش نمی کنند
💕🧡💕
توزندگی اگه رسیدی به یک دربزرگ که یه قفل بزرگ بهش بود
نترس وناامیدنشو چون
اگه قرار بود اون در هیچ وقت باز نشه
حتماً به جای در،یه دیوار
می ساختند...
💕❤️💕
خانهداری یکی از سختترین شغلهاست. حقوق و بازنشستگی نداردساعت کار مشخصی ندارد
بعنوان وظیفه همسرت به آن نگاه نکن
گاهی بخاطر انجام آن از همسرت تشکر کن و معجزه تشکرت را در رفتارش ببین
💕💛💕
گذشته ات را
در گوشه ایی پنهان کن
ولی دور نیندازش
لازم است هر از گاهی سری بزنی
و با حال و هوای این روزهایت
مقایسه اش کنی
چه حس دلنشینی ست
خود را از نو ساختن ...
💕💛💕
زندگی هيچگاه به بن بست نميرسد
خدا که
باشدهرمعجزه اي
ممکن است
خدایا دراین لحظات ظهر
برای تمام عزیزانم دمادم
معجزات خوبت رابر
زندگیشان سرازیر بفرما
💓روزتون بخیر💓
💕🧡💕
زندگی به موسیقی
نزدیک تر است
تا به ریاضیات
ریاضیات وابسته به
ذهن اند و
زندگی در ضربان قلبت
ابراز وجود می کند.
🌸نت زندگیتون شـاد🌸
💕💛💕
#یـاام_ابیها_یافاطمة_الزهرا💕
کوثری از سوره ی طاها به دنیا آمدی
تـا رسـد اِنّا به اَعـطیـــنا به دنیا آمدی
تا یـتیـمی پدر را اندکی جبـران کـنـی
دخــتـری و مـادر بـابـا به دنیــا آمـدی
💐 پیشاپیش_ولادت_مادر_ائمه_اطهار
#حضرت_فاطمه_سلام_الله_را_تبریک
میگوییم 🌸❣
💕❤️💕
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
⚠️ #تلنگرانه
↲در روزگارے ڪــہ :
⇦زن را بہ ⇠ تن⇢ مے شناسند
⇦غیرت را ⇠ بددلے⇢ مے نامند
⇦و با حجاب را ⇠ ٱمل⇢ مے دانند
↫تو همچنان ⇠ فرشتہ⇢ بمان
🧕 بانوے سرزمین من!
#غیرت_علوی #حجاب_فاطمی
💕🧡💕
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
🌹آدم های امن🌹
آدم های امن، افرادي هستند كه همه چیز را میتوانی بهشان بگویی و بدون اینکه قضاوت یا تحقیرت کنند، میتوانی کنارشان احساس بودن کنی
اینها تا لباسی تازه تنت ببینند نمیپرسند از کدام مغازه خریدی؟ مارکش چیه؟ چند خریدی؟
میگویند: چقدر قشنگه، بهت میآید، من عاشق این جنس ژاکتم.
از سفر که برگردی
نمیپرسند کجا رفتی؟ با کی و چرا رفتی؟ اسم هتلش؟ چهقدر هزینه شد؟
میگویند :خوش گذشت؟ سرحال شدی؟
ماشین تازه بخری،
نمیپرسند نو است یا دست دوم؟ از کجا خریدی؟ نقد یا قسطی؟ چند خریدی؟
میگویند راحتی باهاش؟... خوبی این ماشین اینه که
دانشگاه قبول شوی،
نمیپرسند کدام دانشگاه؟ شهریهاش چه قدره؟ وای چقدر دوره!
میگویند چه رشتهای به سلامتی؟ این رشته بازار کار خوبی دارد، اگر تلاش کنی.
مشغول کاری تازه شوی،
نمیپرسند حقوقت چه قدره؟ اسم شرکتش چیه؟ جایش کجاست؟
میگویند شغلت را دوست داری؟ صاحبکارت یا همکارهایت آدمهای خوبی هستند؟ اینجور شغلها جای پیشرفت دارد.
"کسانی که فقط وجود خودت براشون مهمه نه هیچ چیز دیگه ای"
قدردان ادم های امن زندگیتان باشید🙏🌹
💕🧡💕
پروانه های وصال
#مردی_در_آینه #قسمت_بيست_چهارم: ضامن دار نظامی دوش آب سرد ... لباس هام رو عوض کردم ... از اتاق
#مردی_در_آینه
#قسمت_بيست_پنجم: ساندرز
مادر دنيل ساندرز توي بيمارستان بستري بود ... واسه همين نمي تونست براي صحبت با ما به اداره پليس بياد ...
دنبالش مي گشتيم که پرستار با دست به ما نشونش داد ... چهره جوان و غمگيني داشت ... و مهمتر از همه ايستاده بود و داشت با دست چپش، برگه هاي ترخيص رو پر مي کرد ...
با روي گشاده با ما دست داد ... هر چند اندوه رو مي شد در عمق چشم هاش ديد ... اندوهي که عميق تر از خبر مرگ يک شاگرد براي استادش بود ... انگار دوست عزيزي رو از دست داده بود ...
هيچ کلام ناخوشايندي در مورد کريس از دهانش خارج نمي شد ... هر چند، بيشتر اوقات حتي افرادي که مرتکب قتل شده بودن ... در وصف و رثاي مقتول حرف مي زدن تا کسي متوجه انگيزه شون براي قتل نشه ... اما غير از چپ دست بودنش ... دليل ديگه اي هم براي اثبات بي گناهيش داشت...
در ساعت وقوع قتل ... توي بيمارستان بالاي سر مادرش بود ... از صحبت با آقاي ساندرز هم چيز قابل توجهي نصيب ما نشد ... جز اينکه کريس ... توي آخرين شب زندگيش ... براي ديدن دبير رياضيش به بيمارستان اومده بود ...
- يه نوجوان ... شب براي ديدن شما اومده ... و بدون اينکه چيز خاصي بگه رفته؟ ...
خيلي عجيب بود ... با همه وجود مي خواستم بگم اعتراف کن ... اعتراف کن که پخش مواد دبيرستان زير نظر توئه ... چه جايي بهتر از اينجا براي اينکه مواد رو جا به جا کني ... جايي که به اسم مادرت اومدي و به خوبي مي توني ازش براي پوشش کارت، استفاده کني ...
خيلي آروم مکث کرد ...
- کريس خيلي آشفته بود ... چند بار اومد حرف بزنه اما يه فکري يا چيزي مانع از حرف زدنش مي شد ... سعي کردم آرومش کنم ... اما فايده نداشت ... به حدي بهم ريخته بود که موبايلش رو هم جا گذاشت ...
رفت سمت کيفش و موبايل کريس رو در آورد ... موبایلی رو که فکر می کردم حتما دست قاتله ...
- بعد از اينکه متوجه شدم با منزل شون تماس گرفتم و به پدرش گفتم ... قرار شد بعد از ظهر بياد و گوشيش رو ببره ... وقتي ازش خبري نشد دوباره با خونه شون تماس گرفتم که ...
و بغض راه گلوش رو بست ...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹