eitaa logo
پروانه های وصال
7.7هزار دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
20.6هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
💚 یادت نرود همیشه فردایی هست در قلب کویر آب گوارایی هست گر موج زند جهان ز نامردی‌ها نومید نباش، عزیز زهـرایی هست ❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ سلام‌الله‌علیها فرمودند: 🍀 خِیارِکُم ألیَنُکُم مَناکِبَهُ و أکرَمُهُم لِنِسائِهِم؛ 🍃 بهترین شما کسانى اند که با مردم نرم ترند و زنان خویش را بیشتر گرامى مى دارند. 📖دلائل الإمامه ، ص 76 💕❤️💕 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
در قیامت ، عابدی را دوزخش انداختند هر چه فریادش، جوابش را نمی پرداختند داد میزد خوانده ام هفتاد سال، هرشب نماز پس چه شد اینک ثواب ِآن همه رازونیاز یک ندا آمد چرا تهمت زدی همسایه ات تا شود اینگونه حالت، این جهنم خانه ات گفت من در طول عمرم گر زدم یک تهمتی. ظلم باشد زان بسوزم، ای خدا ڪن رحمتی آن ندا گفتا همانڪس ڪه زدی تهمت براو طفلڪی هفتاد سال، جمع ڪرده بودش آبرو 💕💙💕
به جای اینکه به باغ دیگران سرک بکشیم و ذهن خود را روی کار آنها متمرکز کنیم بهتر است که به کار خودمان بپردازیم و هر آنچه را که می‌خواهیم در باغ خود بکاریم!! 💕💚💕
🍃مرحوم : 🔰در سیر الی الله عجله کردن و تقلاّ و فشار آوردن نه تنها نتیجه اي ندارد، بلکه راه را مسدود می کند.🚫 ✅آنچه راه را باز و نزدیک می کند و است. از خدا و اولیاي خدا با زور نمی توان چیزي گرفت. به خانه خدا و اهل بیت علیهم السلام با ادب و افتادگی می توان راه پیدا کرد، همچنان که سلمان راه یافت.👌 👈در محضر اولیاي خدا هم و را پیشه کنید تا بتوانید از آنها بهره ببرید.. 💕💛💕
💢 تقوا سه گونه است: ❶تقوای گریز ❷تقوای پرهیز ❸تقوای ستیز آن است که از محیط گناه آلود دوری کنی.✓ ، آن است که بتوانی در محیط گناه آلود،خودت را پاک نگهداری.✓ ، آن است که در صحنه بمانی و با مظاهر گناه مبارزه کنی و محیط سالمی ایجاد کنی.✓ 🔹 گاهی یوسف وار باید از صحنه گناه فرار کنی و راه گریز را برگزینی. 🔹 گاهی باید مانند موسی در کاخ فرعون بمانی و سکوت کنی و فقط خودت را حفظ کنی. 🔹و گاهی هم ابراهیم وار با گناه و شرک و بت پرستی مقابله و ستیز کنی و بت شکن شوی 🌷 مقام معظم رهبری: «دنیای مجازی تقوای دوچندان می‌خواهد.» 💕💚💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️پاسخ مشاور وزیر بهداشت به 🔹چرا هیچکدام از لیدرهای مظلوم واکسن بخرید که در اروپا و آمریکا گیر افتادند تا امروز نزدند؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دلنوشته سردار سعید قاسمی برای حاج قاسم سلیمانی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مكث كردن را تمرين كنید وقتى شك دارید، وقتى خسته اید وقتى عصبانى هستید، وقتى استرس دارید، وقتی خیلی خوشحالید مكث كنید و هیچ تصمیمی نگیرید. 💕❤️💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ؛ گاو شیرده 🔹 آیا می‌دانید دولت روحانی همین روزها که حال خراب است نیز در حال کاسبی از بازار است؟ 🔸 این ویدئوی ۲ دقیقه‌ای را ببینید تا به عمق دولت روحانی در ماه‌های اخیر در بورس پی ببرید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🔴بغض رئیس دستگاه هنگام سخنرانی در جلسه شورای اداری استان : 🔹ما در محضر مبارک بچه‌هایی هستیم که آن‌ها روزهای خوش را برای خودشون حرام کردند و به جبهه رفتند و جنگیدند و جنازه‌های آن‌ها برگشت. 🔹حالا ما باید گرفتار سیاسی کاری‌ها و بگو مگوها بشویم؟ 🔸زندگی مردم را ببینیم؛ بسیاری از مشکلات قابل حل است.
بعضی از آدما، عمر پروانه ها رو دارن... اما مثل پشه ها زندگی می کنن!! جای اینکه شهد گلها رو بنوشن، خون همدیگه رو می نوشن..! ‍ 💕❤️💕
💠عیادت ناشنوا از مریض💠 ✍ناشنوایی خواست به احوالپرسی بیماری برود. با خودش حساب و کتاب کرد که نباید به دیگران درباره ناشنوایی اش چیزی بگوید و برای آن که بیمار هم نفهمد او صدایی را نمی شنود باید از پیش پرسش های خود را طراحی کند و جواب های بیمار را حدس بزند. پس در ذهنش گفتگویی بین خودش و بیمار را طراحی کرد. با خودش گفت « من از او می پرسم حالت چه طور است و او هم خدا را شکر می کند و می گوید بهتر است . من هم شکر خدا می کنم و می پرسم برای بهتر شدن چه خورده ای . او لابد غذا یا دارویی را نام می برد. آنوقت من می گویم نوش جانت باشد پزشکت کیست و او هم باز نام حکیمی را می آورد و من می گویم قدمش مبارک است و همه بیماران را شفا می دهد و ما هم او را به عنوان طبیبی حاذق می شناسیم. مرد ناشنوا با همین حساب و کتاب ها سراغ همسایه اش رفت و همین که رسید. پرسید حالت چه طور است ؟ اما همسایه بر خلاف تصور او گفت دارم از درد می میرم. ناشنوا خدا را شکر کرد. ناشنوا پرسید چه می خوری ؟ بیمار پاسخ داد زهر ! زهر کشنده ! ناشنوا گفت نوش جانت باشد. راستی طبیبت کیست؟ بیمار گفت عزرائیل ! ناشنوا گفت طبیبی بسیار حاذق است و قدمش مبارک. و سرانجام از عیادت دل کند و برخاست که برود اما بیمار بد حال شده بود و فریاد می زد که این مرد دشمن من است که البته طبیعتا همسایه نشنید و از ذوقش برای آن عیادت بی نظیر کم نشد. 💥مولانا در این حکایت می گوید بسیاری از مردم در ارتباط با خداوند و یکدیگر ، به شیوه ای رفتار می کنند که گرچه به خیال خودشان پسندیده است و باعث تحکم رابطه می شود اما تاثیر کاملاً برعکس دارد. 📚 مجموعه شهر حکایات 💕❤️💚💕
خانمی به دکتر گفت:  نمیدانم چرا افسرده ام و خود را زنی بدبخت میدانم دکتر گفت: باید ۵ نفر از خوشبخت ترین مردم شهر را بشناسی و از زبان آنها بشنوی که خوشبختند. زن رفت و پس از چند هفته برگشت، اما اینبار اصلاً افسرده نبود.  به دکتر گفت: برای پیدا کردن آن ۵ نفر، به سراغ ۵۰ نفر که فکر می کردم خوشبخت ترینهایند رفتم، اما وقتی شرح زندگیشان را شنیدم، فهمیدم که خودم از همه خوشبخت ترم. خوشبختی یک احساس است و لزوما با ثروت بدست نمی آید.  خوشبختی رضایت از زندگی و شکرگزاری بابت داشته هاست، نه افسوس بابت نداشته ها. خدایا شکرت... 💕❤️💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•• "عُـــــجبـــــ" خیلی بـــــد استـــــ هـــــر چقدر هـــــم خـــــوبـــــ هـــــستے، هـــــرکھ را دیـــــدے بـــــگو ایـــــن از من بھتر استـــــ. حـــــتے هروئینے را هـــــم در ڪـــــوچہ دیـــــدے، بـــــگو شاید او عـــــاقبت‌بخـــــیر شود، من‌بدبختـــــ! +پنـــــاه‌ببریم‌بھ‌خـــــدا:) 🌿 ‌💕💚💕
امـــــام صادق(ع):🌱 نافـــــرمانے والـــــدین از گـــــناهان ڪـــــبیره استـــــ؛ زیـــــرا خـــــداوند متعال فـــــرزند نـــــافرمان را عصـــــیانگر و بدبختـــــ قـــــرار داده استـــــ. 📚 منـــــتخب مـــــیزان الحـــــکمہ، ص۶۱۵،ح۶۷۶۲ 💕💛💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍💎 آدمها ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ هستند؛ ﺑﺎ ﻣﺪﺭﮎ... ﺑﺎ ﭘﻮﻝ... با شغل... با مقام... ﺑﺎ همسر... اما ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺁﺩﻡ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ. خوشبختی یعنی: احساس رضایت از هرچه داریم و هرچه هستیم 💕💙💕
پروانه های وصال
#افزایش_ظرفیت_روحی 101 🔶 انگیزه محبت بسیار انگیزه ارزشمندی هست و به تعبیری میشه گفت که "قله انگیزه
102 🔶 بعد هم ادب خانوادگی هست. اینکه انسان نسبت به پدر و مادر و برادر و خواهر خودش چه آدابی رو باید رعایت کنه. 🔸 پدر و مادر وظیفه دارن آداب رفتار در خانواده رو به فرزندانشون آموزش بدن. ❇️ برای آموزش هم بهترین راه اینه که پدر و مادر در خانواده و خصوصا جلوی فرزندانشون در هر زمینه ای تا اونجا که میشه آداب مختلف رو رعایت کنند. 🔹 یعنی بر خلاف خیلی از آموزش هایی که در طول زندگی از طریق رسانه ها به انسان میرسه، ادب باید بیشتر در رفتار والدین دیده بشه تا به فرزندان منتقل بشه. ✅ بعد هم آداب رفتار با فامیل هست و در مرحله بعد آداب رفتار در اجتماع و رفتار در برابر مسئولین جامعه باید به درستی رعایت بشه.
پروانه های وصال
#مردی_در_آینه #قسمت_سي_دوم: در جستجوی حقیقت پدرش در رو باز کرد ... چقدر توي اين دو روز چهره اش خ
: بطری اسکاچ برگشتم سمت در ... - هيچ چيز مشخص نيست خانم تادئو ... نگاه امیدوارش مایوس شد ... - فکر مي کنم اونها رو از آقاي ساندرز گرفته باشه ... دقيق چيزي يادم نمياد ولي شايد جواب سوال تون رو پيش اون پيدا کنيد ... چشم هاش مصمم تر از آدمي بود که از روي حدس و گمان... اون حرف رو بزنه ... شايد نمي دونست اون فايل چيه ... اما شک نداشتم که مطمئن بود جواب سوالم پيش دنيل ساندرزه ... در ماشين رو بستم اما قبل از اينکه فرصت استارت زدن پيدا کنم ... يه نفر چند ضربه به شيشه زد ... آقاي تادئو بود ... شیشه رو که کشیدن پایین، موبايلش رو از جيبش در آورد ... - کارآگاه ... ميشه اون فايل ها رو براي منم بريزيد؟ ... مي خوام چيزهايي که پسرم بهشون گوش مي کرده رو، منم داشته باشم ... دستش رو گذاشت روي در ماشين ... حس کردم پاهاش به سختي نگهش داشته ... - سوار شيد آقاي تادئو ... هوا يکم سرد شده ... نشست توي ماشين ... کمي هم از پسرش حرف زد ... وقتي از تغييراتش مي گفت ... چشم هاش برق مي زد ... چقدر اميد و آرزو توي چهره خسته اون بود ... هنوز ديروقت نبود ... هنوز براي اينکه برم سراغ ساندرز و زنگ خونه اش رو به صدا در بيارم دير نشده بود ... اما حالم خيلي بد بود ... وقتي به پدر و مادرش فکر مي کردم و چهره و حالت اونها جلوي چشمم مي اومد ... با همه وجود دلم مي خواست جوابي پيدا کنم ... جوابي که توي اون مجبور نباشم به اونها، چيز دردناک تر و وحشتاک تري رو بگم ... جوابي که درد اونها رو چند برابر نکنه ... به اوبران قول داده بودم ... فردا مجبور نباشه من رو از کنار خيابون جمع کنه ... به جاي بار ... جلوي يه سوپرمارکت ايستادم ... توي خونه خوردن شايد حس تنهايي رو چند برابر مي کرد اما حداقل مطمئن بودم ... صبح چشمم رو توي جوب يا کنار سطل هاي آشغال باز نمي کنم ...يه بطري برداشتم ... گذاشتم روي پيشخوان مغازه ... دستم رو بردم سمت کيفم تا کارتم رو در بيارم ... سنگين شده بود ... انگشت هام قدرت بيرون کشيدن اون کارت سبک رو نداشت ... چند لحظه به کارت و بطري اسکاچ خيره شدم ... - حالتون خوبه آقا؟ ... نگاهم ناخودآگاه برگشت بالا ... - بله خوبم ... از خريد منصرف شدم ... و از در مغازه زدم بيرون ... کنار ماشين ايستادم و به انگشت هام خيره شدم ... - چه بلايي سر شماها اومده؟ ... بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#مردی_در_آینه #قسمت_سي_سوم: بطری اسکاچ برگشتم سمت در ... - هيچ چيز مشخص نيست خانم تادئو ... ن
: ستایش از آنِ خداوندی است ... سوار ماشين ... به خودم که اومدم جلوي در آپارتمان دنيل ساندرز بودم ... با زنگ دوم در رو باز کرد ... - خواب بوديد؟ جا خورده بود ... لبخندي زد ... - نه کارآگاه ... بفرماييد تو ... دختر 4، 5 ساله اي ... واقعا زيبا و دوست داشتني ... با فاصله از ما ايستاده بود ... رفت سمتش و دستي روي سرش کشيد ... - برو به مامان بگو مهمون داريم ... - چندان وقتتون رو نمي گيرم ... بعد از پرسيدن چند سوال اينجا رو ترک مي کنم ... چند قدم بعد ... راهروي ورودي تمام شد ... مادرش روي ویلچر نشسته بود ... بافتني مي بافت و تلوزيون نگاه مي کرد ... از ديدن مادرش اونجا، خيلي جا خوردم ... تصويري بود که به ندرت مي تونستي شاهدش باشي ... زمينگيرتر از اين به نظر مي رسيد که بتونه به پسرش اجاره بده ... - منزل شيکي داريد ... مادرتون هم با شما و همسرتون زندگي مي کنه؟ ... با لبخند با محبتي به مادرش نگاه کرد ... و دوباره سرش برگشت سمت من ... - کار پرونده به کجا رسيد؟ ... موفق شديد ردی از قاتل پيدا کنيد؟... دستم رو کردم توي جيبم و گوشي موبايلم رو در آوردم ... - در واقع براي چيز ديگه اي اينجام ... مي خواستم ببينم مي تونيد اين فايل رو شناسايي کنيد و بهم بگيد چيه؟ ... و فايل صوتي رو اجرا کردم ... لبخند عميقي صورتش رو پر کرد ... لبخندي که ناگهان روي چهره اش خشک شد ... و در هم فرو رفت ... - فکر مي کنيد اين به مرگ کريس مربوطه؟ ... تغيير ناگهاني حالتش، تعجب عميقم رو برانگيخت ... - هنوز نمي تونم در اين مورد با قاطعيت حرف بزنم ... با همون حالت گرفته روي دسته مبل نشست ... و چشمان کنجکاو من، همچنان در انتظار پاسخ اين سوال بود ... لبخند دردناکي چهره اش رو پر کرد ... لبخندي که سعي داشت اون تبسم زيباي اول رو زنده کنه ... - چيزي که شنيديد ... آيات اول قرآنه ... سوره حمد ... آيات ستايش خدا ... حمد و ستايش از آنِ خداوندي است که پرورش دهنده مردم عالم است ... چپترها به مفهوم بخش يا قسمت نيست ... هر کدوم از اون چپترها يکي از سوره هاي قرآنه ... چهره من غرق در تحير بود ... تحيري که اون به معناي ديگه اي برداشت کرد ... - قرآن کتاب الهي آخرين فرستاده و پيامبر خدا ... حضرت محمده ... کتابي که براي هدايت انسان ها به سمت درستي و کمال نازل شده ... ناخودآگاه یه قدم برگشتم عقب ... - اسم قرآن رو شنيده بودم ... اما ... اين يعني؟ ... تو ... يک... و همزمان گفتیم ... - مسلمان ... - عربي ... ؟ ... بامــــاهمـــراه باشــید🌹