💕آرامش"به معنای آن نیست
که صدایی نباشد
مشکلی وجود نداشته باشد
یا کار سختی پیش رو نباشد
" آرامش" یعنی
در میان صدا،
مشکل و کارسخت
دلی آرام وجود داشته باشد
💕💚💕
⛱اگر برای شکرگزاری وقت صرف نکنی، هرگز نعمت بیشتری نخواهی داشت و تمامی نعماتی را هم که داری از دست خواهی داد.
وعده معجزه که با شکرگزاری رخ میدهد در این عبارت نهفته است: اگر شاکر باشی نعمت بیشتری به تو داده میشود.
راندا برن
💕💜💕
🔵 امام على عليه السلام:🌿
🔹گوش خود را به شنيدن خوبى ها عادت بده و به آنچه كه به صلاح و درستى ات نمى افزايد گوش مسپار، زيرا اين كار، دل ها را زنگار مى زند و موجب سرزنش می شود
#غررالحكم_حدیث_6234
💕🧡💕
پروانه های وصال
#رمان_بانوی_پاک_من🥀 #قسمت_سی_ام مادرجون اومد تو آشپزخونه و گفت:الهی بمیرم مادر همیشه ز
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_سی_و_یکم
"لیدا"
از فردای روزی که فهمیدم کارن کار پیدا کرده درجستجو محل کارش بودم.میخواستم ببینم کجا کار میکنه،همکاراش کیان،اصلا اگه تونستم همکارش بشم تا دهن آناهید بسته بشه.
باید یک کاری میکردم که نه خیلی جلف و سیریش تصورم کنه نه خیلی مغرور و خودخواه.
باید دلشو به دست میاوردم.هرطوری که شده.مگرنه اسمم لیدا نبود.
صبح ازخونه زدم بیرون و با آدرس کمی که داشتم شرکتش رو پیدا کردم.ساختمون بلندی بود که نمای قشنگی هم داشت.
فکر کنم هنوز کارن نیومده بود پس وقت خوبی برای سرک کشیدن بود.
رفتم طبقه سوم شرکت نقشه کشی آریا.منشی،دخترجوون و آرایش کرده ای بود که با ناز گفت:جانم کاری داشتی؟
دلم میخواست خفه اش کنم دختره پررو رو.اگه کارن اینو میدید که اسم منو هم یادش میرفت.هوف کم دردسر که ندارم.یکیش آناهید اینم از این دختره.
_کاری نداشتم ببخشید
زود سوار آسانسور شدم و رفتم پایین.نباید میزاشتم پای کارن به اینجا باز بشه.
نمیدونم چرا انقدر بدجنس شده بودم اما از درون داشتم میسوختم که کارن رو کنار این دختره تصور میکردم.
کاش میتونستم مثل زهرا آروم باشم و سرم به کار خودم باشه اماحیف که نمیتونستم فکر کارن رو از سرم بیرون کنم.واقعاسخت بود برام.
یک تاکسی گرفتم و تاخونه فقط تو فکر این بودم که چیکار کنم پای کارن به اون شرکت باز نشه.هرچند نمیتونستم همچین کاری کنم چون کارن روی کاری که میکرد مصمم بود و من نمیتونستم منصرفش کنم.واقعا گیج شده بودم و احتیاج به استراحت روحی داشتم.
تارسیدم خونه مامان خبری داد که دنیا دور سرچرخ زد.
گفت مادرجون و عمه دارن دنبال دخترمناسب واسه کارن میگردن تا از بلاتکلیفی دربیاد.
نکنه کارن ازدواج کنه و این وسط فقط من ضربه بخورم؟!
دیگه خوابم نبرد و کلا بهم ریختم.خیلی داغون بودم و اینو فقط خودم میفهمیدم و خودم.
زهراهم که کلاس بود.یک گوشه اتاقم نشستم و زانو غم بغل گرفتم.تصور کارن کنار هر زن دیگه ای دیوونم میکرد.
نمیدونم همه عاشقا هم مثل منن یا نه!؟اما من دیگه دل تو دلم نبود تا کارن رو ببینم.دل تو دلم نبود تا خبر بد بعدی رو بشنوم.خدا خودت کمکم کن.
هی به مامان میگفتم چیشد مادرجون کسیو پیدا نکردن؟مامانم میگفت نه هنوز دارن کارن رو راضی به ازدواج میکنن.
آخه مگه به زور هم میشه کسی رو وادار به ازدواج کرد؟خیلی غصه داشتم و با کسی هم نمیتونستم حرف بزنم.
شب شده بود و من همچنان منتظر بودم که خبر برسه گارن گفته من اصلا قصد ازدواج ندارم تا خیال منم راحت بشه.
گوشی خونه زنگ خورد و من باعجله برداشتم.
_بله؟
_سلام دخترم خوبی مادر؟
_سلام مادرجون ممنون شماخوبین؟
_مرسی عزیزم خوبیم.میخواستم یک سوالی ازت بپرسم.تو دوستات دخترخوبی سراغ نداری که باشرایط کارن کنار بیاد برای ازدواج؟منظورم همین خارجی بودن و مسلمون نبودنشه.
کاش میتونستم بگم مادرجون خودم هستم.تا من هستم دوستام چرا؟!
اما بغض کردم و گفتم:پیدا کردم بهتون میگم
_دستت درد نکنه مادرجون خداخیرت بده.سلام برسون به همه خداحافظ
_خدانگهدار.
چقدر سخته منتظر یک خبر خوب باشی میون اینهمه اتفاقای بد.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#رمان_بانوی_پاک_من🥀 #قسمت_سی_و_یکم "لیدا" از فردای روزی که فهمیدم کارن کار پیدا کرده
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_سی_و_دوم
اون شب من خواب به چشام نیومد.انقدر فکر کرده بودم داشتم دیوونه میشدم.همش تو هول و ولا بودم.صبح با نوازشای مامان بیدارشدم.
یک علامت سوال گنده اومد رو سرم آخه تجربه نداشت مامان ازاین کارا بکنه.
چشمام رو. باز کردم و گفتم:چیزی شده مامان؟
_نه عزیزمادر بخواب.
نه دیگه حتما یک چیزی شده مامان الکی نمیگه عزیزمادر.نکنه عطاباز خرابکاری کرده؟!
_مامان نگرانم گردیا بگو چیشده.
خم شد سرمو بوسید وگفت:بیا سر سفره تابرات بگم عزیزم.
وقتی از اتاق بیرون رفت،با یک عالمه سوال نشستم رو تختم.یک چیزی شده بود و من امیدوار بودم اتفاق بدی نباشه.
زود دست و صورتم رو شستم و موهامم مرتب کردم رفتم بیرون.
سرمیز فقط مامان و بابا بودن.سلام کردم و نشستم.
_چیشده؟
بابا،همونظور که روزنامه رو ورق میزد،گفت:عجله نداشته باش چایتو بخور.
به زور دو قورتی خوردم که باباشروع کرد به حرف زدن:مامان اینا که دنبال دختر برای کارن میگشتن،تو دخترای مناسب دور و اطراف به تو رسیدن و تو رو به کارن معرفی کردن.کارن هم گفته بزارین من تو شرکتم جابیفتم و کارم رو غلطک بیفته بعد درباره مسئله ازدواج با لیدا حرف میزنم.خواستم بهت بگم اگه مخالفتی داری ازهمین الان میتونی بگی.
زبونم بند اومده بود از ذوق.نمیدونستم چی بگم؟!فقط خیره شده بودم به لب های بابام و دوست داشتم بپرم جلو ماچش کنم.اصلا باورم نمیشد مادرجون منو انتخاب کرده باشه برای کارن.ای خدا شکرت به آرزوم رسیدم.پس اون همه ترس و نگرانیم بیخود بود.باید برم به آناهید و زهراخبر بدم.باید پوز آناهید رو به خاک بمالم.وای چقدر که خوشحال بودم.
باتشکری مختصر،ازسرمیز بلندشدم و رفتم سمت اتاق زهرا.میدونستم خوابه،برای همین بدون در زدن وارد اتاقش شدم.
غرق خواب بود و منم غرق خوشی.برای همین نتونستم و رفتم جلو و محکم تکونش دادم گفتم:وای زهرااا پاشوووو.دیوونه بیدارشو گرفته خوابیده.خبر دست اول دارم برات.زهراااا
زهرا نصف چشملش رو باز کرد وگفت:اه محدثه چته اول صبحی خوابم میاد خب.
_خواب چیه پاشو خبردارم برات.
نیم خیز شد وگفت:لابد لاکت خشک شده نه؟
_زهرا مسخره بازی درنیار دیگه.
_خب بگو عزیزم چیشده؟
شونه هاشو باذوق گرفتم و گفتم:مادرجون برای ازدواج منو به کارن معرفی کرده اونم قبول کرده.
یکهو انگار دست زهرا،سست شد و یک طرفه افتاد رو تخت اما تعادلش رو حفظ کرد و گفت:عه چه خوب!
_آره وااای زهرا نمیدونی چقدر خوشحالم دارم بال درمیارم خیلی خیلی ذوق دارم.وای من برم به آناهیدم خبر بدم دهنش بسته بشه دختره اعتماد به سقف.
زود از اتاقش رفتم بیرون و خودمو انداختم تو اتاق خودم و به آناهید زنگ زدم.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🔴 تداوم راه اندازی واحدهای تولیدی تعطیل شده در دولت روحانی و بازگشت کارگران به کار
🔹️ در شرایطی که دولتی ها با رها کردن اقتصاد کشور به دنبال تکرار تجربه تلخ برجام و به هم ریختن معیشت مردم با گروگان دادن آن به آمریکا هستند، رئیس دستگاه قضا یکی پس از دیگری واحد های تعطیل شده در دوران برجام را از متخلفان باز پس گرفته و راه اندازی مجدد می کند.
🔰پی نوشت: برخی از این واحد ها (رشت الکتریک) در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی به چند زن یعنی همسر کرباسچی (شهردار اصلاح طلب اسبق تهران)، همسر عبدالله نوری ( وزیر کشور منتسب به اصلاح طلبها و کارگزاران) و همسر غلامرضا قبه واگذار شده و بعد از واگذاری برای تغییر کاربری این کارخانه ها را با خاک یکسان کرده بودند.
•┈┈┈┈✾*"🕊️❄️🌸❄️🕊️"*✾┈┈┈┈•
✅نکته جالب #نمازشب خوندن
میدونی چیه؟
نکته جالب و اسرار آمیزش اینه که از #گناه بدت میاد…
خیلی عجیبه…
خیلی !
نمیدونم کی هستی..
ولی اگه عاشق و دیوونه و روانی #گناه کردن هستی بیا سمت #نمازشب..
💯به طرز عجیبی فرداش یه حس بازدارندگی از #گناه بهت دست میده…❣
اصلا مخت هنگ میکنه.
خودتم باورت نمیشه …ولی قطعا این اتفاق میوفته…👌
یه جورایی کششت کم یا از بین میره.
تویی که تا دیروز کلی زنای ذهنی داشتی الان فکرش نمیاد سمتت…
اصلا معجزه میشه انگار.😍
یه جورایی نیروی #شر از بدنت خارج میشه…
#💕💚💕
🏖اگر تغییر نكنیم نابود میشویم !
باید تغییراتی را در نوع نگاهمان به وجود آوریم.
کليدهاي اين تغيير عبارتند از:
كلید اول: خواستن
كلید دوم: خالی كردن ذهن از تعصب ها
كلید سوم: داشتن باور مثبت نسبت به خود
كلید چهارم: دست به عمل زدن
به یاد داشته باشیم كه عظمت زندگی به علم نیست به عمل است.
💕💜💕
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
بنام او آغاز میکنم
چرا که نام او
آرامش دلهاست و
ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺳﻬﻢ ﺩﻟﯿﺴﺖ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺼﺮﻑ ﺧﺪﺍﺳﺖ💖
سلام روزتون بخیر
الهی به امید تو💚
┄┅─✵💝✵─┅┄
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨امام علی علیهالسلام فرمودند:
شجاعت بر سه خصلت سرشته شده كه هر يك از آنها فضيلتى دارد كه ديگرى فاقد آن است: از خودگذشتگى، تن ندادن به خوارى و ذلّت و نامجويى.✨
┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
🍃🌸برای تعجیل در فرج
🍃🌸آقا امام زمان (عج) صلوات
🍃🌸اَللّهُمَ
🍃🌸صَلَّ
🍃🌸عَلی
🍃🌸مُحَمَّدٍ
🍃🌸وَآلِ
🍃🌸 مُحَمَّد
🍃🌸وَعَجِّل
🍃🌸فَرَجَهُم
🍃🌸وَ اَهلِک
🍃🌸عَدُوَّهُم...
🍃🌸 اَللّهُــــمَّ
🍃🌸عَجـِّل لِوَلیِّکَ
🍃🌸الفَـرَج
#سلام_امام_زمانم:
بی تو هر جا می روم احساس غربت می کنم
راه بر جایی ندارد هر چه همت می کنم
بی تو آرام و قراری نیست در دنیای ما
دور مانده از خوشی با هر که صحبت می کنم
نامه اعمال من حال تو را بد می کند
جمعه ها بدجور احساس خجالت می کنم...
🤲🌷#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
"برکت مهمان"
زنی بود که مهمان دوست نداشت...!!
روزی همسر او به نزد "حضرت محمد (صل الله علیه و آله وسلم)" میرود و بازگو میکند که همسر من مهمان دوست ندارد...!!!
حضرت محمد به مرد میگوید:
برو و به همسرت بگو من فردا مهمان شما هستم...
فردای آنرور حضرت محمد مهمان آن زن و مرد میشود...
هنگام رفتن از آن خانه زن میبیند که پشت عبای حضرت محمد (ص) پر از مار و عقرب است...
زن فریاد میزند یا محمد(ص)
عبای خود را بیرون بیاورید...
حضرت محمد (ص)* می فرمایند؛
اینها "قضا و بلای" خانه شما است که من می برم...
"پس مهمان حبیب خداست و از روزی اهل خانه کم نمیشود و قضا و بلای اهل خانه را با خود می برد..
💕❤️💕
⛱افرادی که زود از کوره در میروند،معمولا اشخاص با انصاف و عادلی هستند ولی چون به جزئیات بسیار دقت میکنند و همچنین حافظه خوبی دارند،با کمترین ناهماهنگی بهم میریزند!
💕💚💕
تفکری کاشته میشود و کاری برداشت میشود؛
کاری کاشته میشود و عادتی برداشت میشود؛
عادتی کاشته میشود و شخصیتی برداشت میشود؛
شخصیتی کاشته میشود و
سرنوشتی برداشت میشود..!
و همه چیز از کاشتن یک فکر شروع میشود ...
💕💜💕
قلـــب انسان
همانند حوضی است ڪه چهار
جویبار، همیشه آبشان در آن می ریزند...
اگر آب چهار جـویبار پاڪ باشد،
قلب انسان را پاڪ و زلال میڪنند
اما اگر آب یڪی یا دو
تا یا چهارتاے این جویبارها
آلوده باشند قلب را هم آلوده میڪنند
جویباراول: چشم است
جویبار دوم: گوش است
جویبار سوم: زبان است
جویبار چهارم: فڪرو ذهن
💕💙💕
به شیطان گفتم:
«لعنت بر شیطان!» لبخند زد.
پرسیدم: «چرا می خندی؟»
پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام میگیرد»
پرسیدم: «مگر چه کرده ام؟»
گفت:«مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ
بدی در حق تو نکرده ام»
باتعجب پرسیدم:«پس چرا زمین میخورم؟!»
جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است
که آن را رام نکرده ای.
نفس تو هنوز وحشی است؛
تو را زمین می زند.»
پرسیدم: «پس تو چه کاره ای؟»
پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی،
برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛
فعلاً برو سواری بیاموز !
💕💛💕
❤️ مرحوم دولابی (ره) :
💠روزی 70 مرتبه استغفار مستحب است.
🌷یڪی ازخاصیتهایش این است
🌷ڪه قلـب انــسان راحت میشود.
🌷بزرگ میشودازهمه راضی میشوی
🌷ازخــدا،از مخلوقات خــدا
💕🧡💕
•| #پامنبری🌱
بدترازغفلت ،ذکرغیرخداستـــ ؛
خصوصاوقتیانساندرذکرغیر
خداغرقمیشود.اگربهذکرغیر
خدامشغولیم ،ازخدادورمیشویم...
#ذکرخـــــدا
#استادپناهیان.
💕❤️💕
تربیت ده قسمت دارد؛
که 9 قسمتش به عهده ی
مادر خانواده است
و آن یک قسمت باقیمانده
که از 9 قسمت مهمتر است
به عهده ی پدر است
و آن این است که
مرد به زن توجه کافی داشته باشد...
💕💚💕
⚠️✔️
✍ #سخـن_بــزرگان
🌿 آیتالله بهجت (ره) :
خداوند ما را از #شـر خودمان
حفظ کند.
💕💜💕
پروانه های وصال
💛💛💛 رزق معنوی روز تکه ای از مناجات شعبانیه9 ای خدا هر که بتو راه یافت روشن شد وهر که بتو پناه برد پن
💛💛💛
رزق معنوی روز
تکه ای از مناجات شعبانیه10
ای خدا من بنده ی ضعیف گنهکار و مملوک تائب برعیب ونقص توام پس مرا از آنان که روی از آنها میگردانی وبغفلت از عفوت محجوب شدند قرار مده
ای خدا مرا انقطاع کامل بسوی خود عطا فرما ودیده های دل ما را بنوری که به آن نور ترا مشاهده کند روشن ساز تا آنکه دیده ی بصیرت ما حجابهای نور را بردرد و بنور عظمت واصل گردد و جانهای ما بمقام قدس عزّتت در پیوندد
ای خدا مرا از آنان قرار ده که چون او را ندا کنی اجابت میکند وچون به او متوجّه شوی از تجلی جلال وعظمتت مدهوس میگردد وپس تو با او در باطن راز میگویی و او به عیان بکار تو مشغول است....
#مناجات_شعبانیه
#ماه_سعبان
#کانال_پروانه_های_وصال
💕💜💕
پروانه های وصال
💛💛💛 رزق معنوی روز تکه ای از مناجات شعبانیه10 ای خدا من بنده ی ضعیف گنهکار و مملوک تائب برعیب ونقص
💛💛💛
رزق معنوی روز
تکه ای از مناجات شعبانیه11
ای خدا برحسن ظنّم بتو یاس وناامیدی مسلّط مساز ودست امیدم از دامن کرم و نیکویت جدا مگردان
ای خدا اگر خطاهایم مرا نزد تو پست وخوار گردانیده هم بواسطه ی حسن اعتمادم بتو از من عفو کن
ای خدا اگر گناهانم مرا از لطف و کرامتهایت دور کرده مقام یقینم مرا بکرم وعطوفتت تذّکر میدهد واگر غفلت مرا از مهّیای لقای تو شدن بخواب غرور معرفتم بنعمتهای بزرگوارت بیدار میگرداند...
#مناجات_شعبانیه
#ماه_شعبان
#کانال_پروانه_های_وصال
💕❤️💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عمامه_بعضی_اخوندها_رو
#باید_درآورد_واقعا❗️
❇️ امام خمینی (ره) :
#غیبت_و #تهمت به آخوند_مزدور، جایزو واجب است تاآبروی اوساقط بشود وگرنه امام زمان راساقط میکند
جوانهای ما باید عمامه اینچنین آخوندی را بردارند.
#سرطان_اصلاحات_امریکایی