📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 سخی تر از حاتم
از حاتم طائی سئوال كردند: از خود كريم تر ديده ای؟ گفت: آری ديده ام. گفتند: كجا ديده ای؟ گفت: وقتی در بيابان می رفتم به خيمه ای رسيدم، پيرزنی در آن بود و بزغاله ای پشت خيمه بسته بود. پيرزن نزد من آمد و مرا خدمت كرد و افسار اسبم را گرفت تا فرود آمدم.
مدتی نگذشت كه پسرش آمد و با خوشحالی تمام از احوال من سئوال كرد. پيرزن پسرش را گفت: برخيز و برای ميهمان وسايل پذيرايی را آماده كن، آن بزغاله را ذبح كن و طعام درست نما.
پسر گفت اول بروم هيزم بياورم، مادرش گفت تا تو به صحرا بروی و هيزم بياوری دير می شود و ميهمان گرسنه می ماند و اين از مروت دور باشد. پس دو نيزه داشت آن دو را شكست و آن بزغاله را كشت و طعام ساخت و نزدم بياورد.
چون تفحص از حال ايشان كردم جز آن بزغاله چيز ديگری نداشت و آن را صرف من كرد. پيرزن را گفتم: مرا می شناسی گفت: نه، گفتم: من حاتم طائی هستم، بايد به قبيله ما بيايی تا در حق شما پذيرايی كامل كنم و عطايا به شما بدهم!
آن زن گفت: پاداش از ميهمان نگيريم و نان به پول نفروشيم ؛ از من هيچ قبول نكرد؛ از اين سخاوت بی نظير دانستم كه ايشان از من كريم ترند.
📗 #جوامع_الحكايات
✍ سدیدالدین محمد عوفی
🍂🍁🍂🍁
پروردگارا...
به زندگی ام برکت ببخش و ذهنم را روشن کن
روزی را که پیش رو دارم به تو می سپارم
با هر کس و هر موقعیتی که روبرو میشوم
برکت ببخش
از من انسانی بساز که خودت میخواهی
تا کاری را انجام دهم که تو میخواهی
خدای مهربانم به درون قلبم نفوذ کن
و همه ی خشم، ترس و درد درونم را دور کن
روحم را جانی تازه ببخش و ذهنم را آزاد کن
آمین
🍂🍁🍂🍁
پروانه های وصال
درسهایی از حضرت زهرا (سلام الله علیها) 6⃣2⃣ قسمت بیست و ششم💎 خدیجه به او گفت: از این نمی گریم، ول
درسهایی از حضرت زهرا (سلام الله علیها)
7⃣2⃣قسمت بیست و هفتم💎
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم سپس فاطمه را خواند و کف دستش را میان دو دست او زد و بار دیگر به میان دو شانه اش و بار سوم به فرق سرش و سپس بر پوست و گونه فاطمه دمید و او را بغل کرد و فرمود: بار خدایا! این دو از من اند و من از این دو. خدایا! همان گونه که پلشتی را از من دور کردی و کاملا پاکم گردانیدی آن دو را نیر پاک گردان. سپس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از فاطمه خواست از آب طشت بنوشد و آبی از آن را مضمضه و استنشاق کند و وضو سازد.
ابن عباس می گوید: در شب ازدواج علی و فاطمه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در جلوی فاطمه و جبرئیل در سمت راست او و میکائیل در سمت چپ او و هفتاد هزار فرشته پشت سر او بودند که تا صبح، خدای را تسبیح می گفتند و به پاکی یادش می کردند.
ادامه دارد...
#حرف_قشنگ🌿
🌿هر که بگوید:«اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد(ص) خدا به او ثواب هفتاد و دو شهید عنایت میفرماید».
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌿
🍁🍂🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ تعجب جوان تنگستانی از حضور رئیس جمهور در نخلستان های اهرم
انتظار نداشتم که حتی مسئولان استانی به نخیلات بیایند، چه برسد به رئیس جمهور!
💠 این هم عکس واقعی بنی صدر که نشان می دهد عکس سمت راست که با روسری هست ، فتوشاپ می باشد
این عکس سمت چپ مربوط به دوران دانشجویی #بنی_صدر هست
👆👆👆
هدف از این پست درباره بنی صدر ، دفاع از او نیست ، بلکه یک واقعیت مسلم است که متاسفانه در برخی نقدها رعایت نمی شود، که هر چه که علیه رقیب و مخالف خود می شنویم را سریع باور می کنیم ،
اگر ما علیه رقیب یک مطلب غلط پخش کنیم، کانال ها ضدانقلاب آن را بزرگ و پررنگ می کنند و نیروهای انقلابی را به نشر دروغ و جعل عکس متهم می کنند ، به همین خاطر باید در نشر هر مطلبی در دفاع از عقائد یا نقد رقیب دقت کنیم و با سندهای معتبر حرف بزنیم
🌺 ماه #ربیع_الاول بر #امام_زمان تبریک و تهنیت باد🌺
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 شرم از نظارت
در مکه، زن بدکاره ای بود. روزی وی با خود گفت: طاووس یمانی را از راه اطاعت و بندگی خدا بر می گردانم و به راه معصیت و گناه می کشانم. طاووس مرد زیبا و خوش اخلاقی بود. آن زن به نزد طاووس آمد و از راه مزاح و شوخی با او وارد سخن شد.
طاووس مقصود او را فهمید و به او جواب مثبت داد؛ ولی گفت: باید صبر کنی تا به فلان محل برویم. چون به اتفاق به آن محل رسیدند، طاووس گفت: اگر مقصود و خواسته ای داری می توانیم اینجا انجام دهیم.
زن گفت: سبحان الله! اینجا چه جای این کار است؛ اینجا محل تجمع مردم است و همگی ما را می بینند. طاووس گفت: الیس الله یرانا فی کل مکان؟ ای زن! از دیدار مردم شرم داری؛ ولی از خدا که به ما می نگرد شرم نمی کنی؟ آن سخن، در زن اثر کرد و او توبه نمود و از جمله اولیا شد.
📗 #حکایات_پارسایان
✍ محمد حسین امینی
🍂🍁🍂🍁