✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍ دوستی نقل میکرد: یاد دارم با پدر مرحومم در هر مهمانی که میرفتیم همیشه ایشان صحبت میکردند.
برای من سوال بود که چرا پدرم اینقدر حرف میزند و اجازه نمیدهد کسی حرف بزند و وقتی حرفش تمام میشد، میگوید: «برویم» و جالبتر اینکه حرفهایش زیاد هم جالب و در حد معلومات غنی که داشت نبود. روزی موضوع را از او سوال کردم.
گفت: «پسرم میدانی که در اکثر مهمانیها مردم حرفی جز غیبت کردن ندارند. اگر برویم باید غیبت گوش کنیم که خودش معصیت است. اگر نرویم قطع رحم کردهایم. پس چارهای نیست! من خودم همیشه صحبت کنم تا قدری وقت پر شود و امر خدا در صلهرحم را بهجا آورده باشیم. چون اگر سکوت کنم غیبت کردن آنها شروع میشود و چیزی جز غیبت کردن و گفتن حرف این و آن، بلد نیستند و من نمیتوانم بگویم غیبت نکنید و نمیتوانم مجلس را ترک کنم و نه میتوانم گوش کنم. حرفهای جالب هم مشتری جالب میخواهد که این افراد اهل آن نبوده و به دنبال آن نیستند. حال خودت قضاوت کن پدرت را غیر از این چارهای هست؟؟»
🍂🍁🍂🍁
🔰تحمل همنشینی با شیطان!
✍️امیرالمومنین علی علیه السلام: آگاه باشید که این پوست نازک بدن، طاقت آتش دوزخ را ندارد. پس به خودتان رحم کنید. شما مصیبتهای دنیا را آزمودهاید. آیا ناراحتیهای یکی از افراد خود را بر اثر خاری که در بدنش فرو رفته یا در زمین خوردن پایش زخمی شده یا ریگهای داغ بیابان او را رنج داده، دیدهاید که تحمل آن مشکل است. پس چگونه میشود تحمل کرد که در میان دو طبقه آتش، در کنار سنگهای گداخته همنشین شیطان باشید؟
📚نهج البلاغه، خطبه 183
#با_شهدا
🌷 شهید حسن باقری
🔷اگرازدستِکسۍناراحتهستید
دورڪعتنمازبخوانیدوبگوئید:
خدایا،اینبندھۍتوحواسشنبود!
منازاوگذشتم،توهمبگذر
🍂🍁🍁🍁
پروانه های وصال
#درسهایی_ازحضرت_زهرا #سلام_الله_علیها #قسمت_هشتاد0⃣8⃣ اینکه در آخر سوره فرمود: با در نظر گرفتن این
#درسهایی_ازحضرت_زهرا
#سلام_الله_علیها
#قسمت_هشتادویکم1⃣8⃣
مطلب را با واژه اعطاء که ظاهر در تملیک است بیان داشته و فرمود: ما به تو کوثر عطا کردیم. و این جمله از این دلالت خالی نیست که فرزندان فاطمه( سلام الله علیها) ذریه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند، و این خود یکی از خبرهای غیبی قرآن کریم است. چون همانطور که میبینیم خدای تعالی بعد از درگذشت آن حضرت برکتی در نسل آن جناب قرار داد، به طوری که در همه عالم هیچ نسلی معادل آن دیده نمیشود، آن هم با آن همه بلاها که بر سر ذریه آن جناب آوردند گروه گروه از ایشان را کشتند.
فخر رازی مفسر بزرگ اهل سنت نیز در مورد یکی از معانی کوثر می گوید: منظور از کوثر فرزندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از طریق حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است. زیرا این سوره در رد کسانی نازل شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به خاطر نداشتن فرزند مورد طعن و شماتت قرار می دادند. به این جهت معنای آیه این است که خداوند برای تو فرزندان و نسلی عنایت میکند که در طول تاریخ جاویدان خواهند ماند. وقتی به تاریخ پر فراز و نشیب اسلام نگاه می کنیم میبینیم افراد زیادی از نسل پیامبر (صلی الله علیه و آله و ) به شهادت رسیدند اما جهان همچنان شاهد افزایش نسل پیامبر از طریق حضرت فاطمه( زهرا سلام الله علیها) است.
ادامه دارد...
#رفتار_باکلاس
ازگفتن جملات وکلماتی که باراخلاقی وفرهنگی مناسبی ندارنددربیان منظورمان ،خوداری نماییم.
شوخی کردن بایدباتوجه به موقعیت وزمان خاصی باشد .
🍂🍂🍁🍂🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 خاطره طنز حاج میثم مطیعی! 😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👩🍳#کیک_گوشت🧑🍳پارت دوم
تخم مرغ: ۴ عدد
آرد شیرینی پزی: ۲ پیمانه
روغن مایع: ½ پیمانه
ماست پرچرب: 1پیمانه
بکینگ پودر: ۲ ق م
نمک: ½ تا ¾ ق چ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👩🍳#کیک_گوشت🧑🍳
تخم مرغ: ۴ عدد
آرد شیرینی پزی: ۲ پیمانه
روغن مایع: ½ پیمانه
ماست پرچرب: 1پیمانه
بکینگ پودر: ۲ ق م
نمک: ½ تا ¾ ق چ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کباب_تابه_ای
😋❤️😋❤️😋❤️
مواد لازم:
گوشت چرخکرده : 600 گرم
گوجه فرنگی متوسط: 8 عدد
رب گوجه : 2 قاشق غذاخوری
فلفل دلمه ای متوسط: 1 عدد اختیاری
پیاز بزرگ : 1 عدد
زردچوبه فلفل سیاه و ادویه کاری : هر کدام 1 قاشق چایخوری
نمک آبغوره و روغن (کره): به مقدار لازم
طرز تهیه:
ابتدا گوشت چرخکرده را با پیاز رنده شده و نصف نمک، فلفل، زردچوبه و ادویه کاری مخلوط می کنیم و برای چند دقیقه خوب ورز می دهیم، کف ماهیتابه به صورت یکدست پهن می کنیم و روی #گوشت را #گوجه های حلقه ای برش خورده قرار می دهیم.
سه قاشق غذاخوری آبغوره را با رب گوجه و بقیه ادویه ها مخلوط و با یک و نیم لیوان آب مخلوط کرده و به همراه روغن یا کره توی ماهیتابه و روی #غذا می ریزیم بعد از جوش آمدن درب ماهیتابه را بسته بعد از حدود یکساعت با توجه به ذائقه و به اختیار، فلفل دلمه ای نگینی ریز شده را می ریزیم. حدود 40-30 دقیقه دیگر درب ماهیتابه را قرار داده تا آب غذا خشک بشه و به روغن بیفته. غذای ما آماده است.
نوش جان 😄😍
👀نکات:
ریختن آبغوره و مقدار آن به ذائقه شما بستگی دارد.
فلفل دلمه ای به صورت کاملا اختیاری هست و می توانید کامل آن را حذف کنید.
طبخ کباب تابه ای به صورت #سرخکرده به این صورت هست که کف تابه را قبل قرار دادن مخلوط گوشت ورز داده، روغن ریخته، گوشت را قرار می دهیم بعد از سرخ شدن یک طرف برگردانده، گوجه و مخلوط رب گوجه، ادویه ها و آبغوره را بدون آب اضافه می کنیم و با شعله کم صبر می کنیم تا کامل پخته بشه.
🌷🌷🌷
جملاتی کوچک با مفاهیم بزرگ
👌آنقدر خوب باشيد که ببخشيد، امّا آنقدر ساده نباشيد که دوباره اعتماد کنید!
👌اگر احساس افسردگی دارید، درگير گذشته هستید.
اگر اضطراب دارید، درگير آینده!
و اگر آرامش دارید، در زمان حال به سر میبرید.
👌یک نكته را هرگز فراموش نكنيد:
لطف مکرّر، حقّ مسلّم میگردد!
پس به اندازه لطف کنيد...
👌قدر لحظهها را بدانيد!
زمانی میرسد که دیگر شما نمیتوانید بگوئید جبران میکنم.
👌از کسی که به شما دروغ گفته نپرسيد: چرا؟
چون سعی میکند با دروغهای پیدرپی، شما را قانع كند!
👌غصّههایتان را با قاف بنویسيد تا هرگز باورشان نکنيد!
انگار فقط قصّه است و بس...
👌هیچ بوسهای جای زخمزبان را خوب نمیکند!
پس مراقب گفتارتان باشيد...
👌جادّهی زندگی نبايد صاف و هموار باشد وگرنه خوابمان میبرد!
دستاندازها نعمت بزرگی هستند...
👌و نکتهی آخر :
هیچوقت فراموش نكنيد كه :
" دنيا تكرار نمیشود . . .پس زندگی کنید
🍂🍁🍂🍁
🌻خانمها بدانند
👈 مردها، موجودات قدرتمندی هستند. هر چقدر محکم در آغوش بگیریشان اذیت یا تمام نمیشوند. زورشان به در کنسروها، وزنههای سنگین و غُرغرهای زنانه خوب میرسد. تازه پارک دوبلشان هم از ما بهتر است..!
👈 مردها، پسربچههای قویاند، اما نه آنقدر قوی که بیتوجهی را تاب بیاورند! نه آنقدر قوی که بدون دوستت دارمهای زنی شب راحت بخوابند! نه آنقدر قوی که خیال فردای بچهها از پای درشان نیاورد! نه آنقدر قوی که زحمت نان پیرشان نکند!
👈 مردها، پسر بچههای قویاند، که اگر در آغوششان نگیری و ساعتها پای پرحرفیهای پسرکوچولوی درونشان ننشینی، تَرَک میخورند. و آنقدر مغرورند که اگر این تَرَک هزار بار هم تمامشان کند، آخ نگویند، فقط بمیرند! آن هم طوری که آب از آب تکان نخورد و مثل همیشه از سرکار برگردند و شام بخورند.
👈 فقط پسر کوچولوی سربه هوای درونشان را میبرند گوشهای از وجودشان دفن میکنند و باقی عمر را جلوی تلویزیون، پشت میز اداره یا دخل مغازه، در حسرتش مینشینند.
👈 هوای "پسر کوچولوهای ریشدار" زندگیمان را داشته باشیم، آنها راه زیادی را از پسر بچگی شان آمدهاند، تا مرد رویاهای ما باشند!
👈 دنیا بدون "دوستت دارم" با صدایی مردانه جای ناامن و ترسناکیست. دنیا بدون صاحبان کفشهای ۴۲ و بزرگتر ردپای خوشبختی را کم دارد...!
🍂🍁🍂🍁
سخن بزرگان
"رفقــا...!!!
کاری که برای خدا شروع بشه
خدا کمک میکنه کارش میگیره
راهش نشون داده میشه
و اهلش جمع میشن...
و کارهایی که میخواد
خــدایی شروع بشه،
از وسط سختی ها شروع میشه...
"حاجحسینیکتا"
🍂🍁🍂🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
📺سخنرانی حاج آقا قرائتی
✍️موضوع: جواب اشکالات به خدا با یک لیوان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢فیلم کامل #مستند «لاتهای مجازی»
♦مستندی از نحوه استفاده سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی کشورهای غربی اراذل و اوباش فعال در فضای مجازی
پروانه های وصال
#مدیریت_زمان 77 ✅ خودت رو جوری تربیت کن که حتی یک لحظه هم بیکار نمونی! تا دیدی بیکاری و میخوای سر خ
#مدیریت_زمان 78
🔶 همیشه مراقب باشیم وقتمون رو از بین نبریم و وقت دیگران رو هم الکی نگیریم.
سعی کن اگه حتی وقت یه آدم معمولی رو هم خواستی بگیری قبلش ازش عذرخواهی کنی.
-ببخشید که من وقتتون رو میگیرم!😌
❇️ اسلام برای ذره ذره وقت ما ارزش های میلیاردی قائل هست.
میفرماید: فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره....
اونوقت این زشت نیست که برخی کشورهای شرقی و غربی در مدیریت زمانشون دقت داشته باشند ولی در فرهنگ ما انقدر ول بودن وقت طبیعی باشه! انقدر اسراف طبیعی باشه! خیلی عجیبه.
🔺 حتما دشمن روی فرهنگ این ملت سال ها کار کرده... وگرنه ما اینجوری نبودیم....
❇️ فرهنگ اصیل ایرانی رو میتونید در قنات های چند صد کیلومتری که در زمان قدیم با هزاران زحمت و سختی ایجاد میکردند ببینید..
پروانه های وصال
📓📕📗📘📙📔📓📕📘📔📙📓 بسم رب الشهدا مجنون منـ کجایی؟ #قسمت چهل نهم مجتبی فردا اعزامه داشتم ساکشو میبستم که
📓📕📗📘📙📔📓📗📘📔📓📗
بسم رب الشهدا
مجنون من کجایی؟
#قسمت پنجاهم
آه از لحظه وداع با مجتبی فاطمه سادات و سیدعلی آروم نشدند
آخرسر سید مجبور شدانقدر با
بچه ها بازی کنه تا بخوانن
وقت رفتن گفت
موقعه رفتن گوشه چادرم گرفت و گفت حلال کن رقیه جان
خیلی دوست دارم
مراقب خودت و بچه ها باش
-برو خدا به همرات
بدون منتظرتم
در بستم رفتم تو های های گریه میکردم که یکدفعه سیدعلی پسرم
دستاش زد به پشتم گفت
ماما
ماما
-جان مامان
عزیزمامان
مامان شمادوتارو نداشت میمرد که
داشتم قربون صدقه سیدعلی میرفتم که گوشیم زنگ خورد
-الو فرحناز
فرحناز:خواهرجان خوبی؟
-خوب
فرحناز چه میشه ؟
مردمون
درحال سکته ام
فرحناز:صبور باش
صحیح سالم برمیگردن بچه ها چطورن؟
-وای فرحناز روضه ای بود
سیدعلی و فاطمه سادات فقط گریه میکردن
فرحناز:الهی بمیرم براشون
رقیه میای بریم هئیت ؟
-آره عزیزم
فرحناز ب حسناهم بگم بیاد؟
-آره عزیزم بگو
بی تاب بودم و تنها دوای دردم روضه ی حضرت زینب بود
تو هئیت گریه کردم آروم شدم
انگار خود خانم بی بی زینب بهم صبر عطا کرده
نویسنده بانو....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
📓📕📗📘📙📔📓📗📘📔📓📗 بسم رب الشهدا مجنون من کجایی؟ #قسمت پنجاهم آه از لحظه وداع با مجتبی فاطمه سادات و سی
📓📕📗📘📙📔📓📕📗📘📙📔
بسم رب الشهدا
مجنون من کجایی
#قسمت پنجاه یکم
یک هفته از رفتن مجتبی میگذشت اما هیچ تماسی نداشت
تلگرام و وات ساپش هم آخرین دیدارش برای یه هفته پیش بود
وای خدا دلم مثل سیر و سرکه میجوشه
تو همین فکرا بودم که تلفن زنگ خورد
گوشی برداشتم
یهو صدای مجتبی تو گوشی پیچید
با بغض گفتم چرا یه هفته زنگ نزدی ؟
سید:من بمیرم برات
خانمم بخدا نمیشه
الانم زنگ زدم بگم حلالم کن فردا عملیاته
قلبم برای لحظه ایی ایستاده دیگه نمی تپید پژواک صداها تو سرم بود
یعنی چی حلالم کن یعنی ...😱وای نه تصورشم کمرمو میشکونه
صدای مجتبی منو از حصار ترس بیرون کشید
سید:رقیه جان صدامو میشنوی من باید برم صدام میزنن
اروم طوری که اطرافیانش نشنون گفت :دوستت دارم خداحافظ
بدون هیچ جوابی فقط اشک میریختم گوشی از دست سر خورد نشستم رو زمین و زانوهامو تو اغوش گرفتم
بی تاب بودم
یاد حرفای مجتبی افتادم که میگفت به خدا توکل کن
رفتم نماز بخونم عبای مجتبی دیدم گرفتم بغلم عبارو فقط گریه میکردم
خدایا کمکمون کن
روزها پشت هم میگذشتن و من جرات چک کردن تلگرام نداشتم
تا گوشی خونه زنگ خورد
بسم الله گفتم و گوشی برداشتم
فرحناز بود
بدون سلام و علیک گفت
رقیه تلگرام دیدی؟
-نه چطور؟
فرحناز:میگن تو سوریه یه منطقه ای به اسم خان طومان عملیات شده
تعداد شهدا و اسرا خیلی بالاست
-یاحسین
فرحناز:من دارم میرم ناحیه ببینم چه خاکی تو سرمون شده
توام میای؟
-آره حتما
فقط صبرکن بچه ها رو بذارم خونه مامان جون
بعد بریمـ
فرحناز:باشه
به سمت ناحیه رفتیم
غلغله بود
منو فرحناز رفتیم داخل
همکار سید:خواهرا ما به یقین برسیم از اخبار حتما شمارو هم در جریان میذاریم
نویسنده :بانو....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
📓📕📗📘📙📔📓📕📗📘📙📔 بسم رب الشهدا مجنون من کجایی #قسمت پنجاه یکم یک هفته از رفتن مجتبی میگذشت اما هیچ تم
📓📕📗📘📙📔📓📕📗📘📙📔
بسم رب الشهدا
مجنون من کجایی؟
#قسمت پنجاه دوم
ده روز از رفتن ما به سپاه میگذره
اما هنوز از اونا هیچ خبری به ما نرسیده
تواین ده روز ما هر نذر و نیازی بلدبودیم کردیم
نگرانی من دوچندان بود
هم از جانب برادرم هم همسرم
خدایا خودت مراقبشون باش
گوشی خونه زنگ زد
الو بفرمایید
سلام خانم حسینی امروز ساعت۴ناحیه باشید
بچه ها رو همراه بیارید
بله حتما
تو غوغا به پا شد استرس داشت امونمو میبرید
ساعت ۴بود میزان رسیدیم ناحیه
زنداداشم و فرحناز هم بودن
بعداز یه ربع چشم انتظاری فرمانده ناحیه با پیراهن سیاه وارد شد
فرمانده:بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
خواهرای بزرگوار مصیب برای ماهم خیلی سنگین هست
شهادت همرزمهامون واقعا سخته
خبر اسارت همکارمون مارو از پا در میاره
از بین همکارا و همرزمای ما ۱۳شهید و ۲اسیر داشتیم
خانم حسینی و خانم مهدوی ان شالله صبر زینبی داشته باشید
اسارت کار زینبی هست
همسراتون اسیر شدن
-یاامام حسین
اسامی شهدا هم به ترتیب
حسین جمالی
احمد ابوالفضلی
صادق عباسی
کامران حیدری
احمد شیری
امیر کریمی
بهمن محمدی
جواد اکبری
متاسفانه برای تحویل اجساد هم باید چندماهی صبر کنیم
خدایا این چه امتحانیه
خودم فراموش کردم با فرحناز به سمت حسنا رفتیم زنداداش مظلومم تازه شش ماهه باردار بود
الان با این خبر چه باید کنه
حسنا پاشد راه بره که غش کرد
نویسنده بانو....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
📓📕📗📘📙📔📓📕📗📘📙📔 بسم رب الشهدا مجنون من کجایی؟ #قسمت پنجاه دوم ده روز از رفتن ما به سپاه میگذره اما
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖
بسم رب الشهدا
مجنون من کجایی؟
#قسمت پنجاه سوم
با کمک فرحناز حسنارو بردیم دکتر
دکتر گفت الان خیلی خطرناکه باید خیلی مواظبش باشید
خونه هامون سیاه پوش شد
مردای خونه نبودن
وای از فکرامون
الان داعش با سید داره چیکار میکنه
بچه ها خوابیدن
به سمت کمدمون رفتم کت شلواری که برای عروسی حسین با پول خودم براش خریده بودم
برداشتم
مجتبی کجایی؟
کجایی تا مثل همیشه بگی اشک نریز گریه نکن
کجایی تا پناهگاهم باشی
مردمن زیر شنکجه ای
خدایا کاش کاش شهید میشد اما گیر این حرمله ها نمی افتاد
اشکام باهم مسابقه داشتن
وای برادرجوانم
بچه اش
خدایا برادرم کی برمیگرده
کت شلوار گذاشتم سر جاش
یه مانتوی سیاه تن کردم
روسری سیاهمو لبنانی بستم
تن بچه ها هم لباس سیاه کردم
هنوز نه خبر اسارت سید به مامان جون گفتم نه خبر شهادت حسینو
چه سخته خواهر بشه پیک خبر گفتن شهادت برادر
چه سخته بشی پیک خبر اسارت مردت
یا زینب کبری کمکم کن
دم سر سیاه فاطمه به سرش بستم
دخترم ایام دور از پدریت شروع شد
گوشی برداشتم الو سلام مامان جون
مامان جون(مادرسید):سلام دخترم خوبی؟
صدات چرا گرفته؟
-چیزی نیست مادر داریم میایم خونتون
مامان جون: قدمتون سر چشم
استارت رو با ذکر خدا به امیدخودت
خودت بهم کمک کن زدم
یه ربع بعد رسیدیم خونه مادرجون
زنگ زدم
مادر مثل همیشه اومد استقبالمون
مامان جون:سلام دخترم خوبی؟
چرا سیاه پوشیدی؟
چیزی شده ؟
-خوبم مادر
آقاجون هستن ؟
مامان جون:آره تو خونست رقیه چی شده مادر؟
داخل شدیم
-سلام آقاجون
آقاجون :سلام باباجان
-مادر میشه بیاید بشینید
-من امروز سپاه بودم
حدود ده روز پیش تو سوریه تو منطقه ای به اسم خان طومان عملیات میشه
بچه های مدافع حرم خیلی شهید و اسیر میشن
مامان جون:یاامام حسین
مجتبی چی ؟
-😔😔😔😔مامان مجتبی من اسیر شده
حسین داداشم شهید شده 😭😭😭😭
مادر با گفتن یازینب کبری از حال رفت
با دادن آب قند و ماساژ مادر به هوش اومد
بعداز چند دقیقه گفت رقیه الان چی میشه ؟
-تبادل میکنند مادر اول اجساد شهدا
مامان جون:به مادرت گفتی؟
-نه
مامان جون:منم میام باهت بریم به مادرت بگیم
رقیه اشک نریز
دشمن شاد میشه
مارو از خلقت مدافع حرم آفریده اند
نویسنده بانو....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹