eitaa logo
پروانه های وصال
7.7هزار دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
20.6هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
<♥️> شهدایے زندگے ڪردن به؛↓ ←پروفایل شهدایے نیست...‼️ اینڪه همون شهیدے ڪه من عڪسشو پروفایلم📲 گذاشتم↓ 🕊| چے میگه مهمه..! چے از من خواسته مهمه..! راهش چے بوده مهمه..! 🤞🏻 چطورزندگےمیڪرده مهمه..! باڪے رفیق بوده مهمه..! دلش ڪجاگیربوده مهمه..! چطورحرف میزده مهمه..! چطورعبادت میڪرده مهمه..!| ✨ ‌ 🍂🍁🍂🍁
🌷🌼🌷🌼🌷 🌺🧚‍♀️بعضی ها شبیه یڪ انجیر رسیده مےمانند که یکهو از آسمان مےافتند در دامن رنگ و وارنگ زندگےات... آنقدر بی هوا که اصلاً نمی دانی چه شد! چگونه شد! اصلاً خودت را میزنی به کوچه علی چپ و از بودنش لذت میبری 🌼بعضیها شبیه عطر بهارنارنج هستند در کوچه پس کوچه های پیچ در پیچ دلت، نفس می کشی ، آنقدر عمیق که عطر بودنشان را تا آخرین ثانیهء عمرت در ریه هایت ذخیره کنی. 🌼بعضی ها شبیه ماهی قرمز کوچکی هستند که افتاده اند در تنگ بلورین روزگارت... جانت را با جان و دل در هوایشان تازه می کنی. 🌼بعضی ها... اصلاً چرا باید از در و دیوار مثال بزنیم؟ بعضےها آرامش مطلقند، لبخندشان... تلألو برق چشمانشان... 🌼بعضی ها بودنشان... همین ساده بودنشان... همین نفس کشیدنشان... یڪ عالمه لبخند می نشاند روی گوشهء لبمان... و من چقدر دوست دارم این بعضی ها را...🌼🍃 🍂🍁🍂🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی کسی ناراحت است این جمله ها را نگوییم تو باید قوی باشی سخت نگیر بهش فکر نکن این که چیزی نیست دیدی گفتم؟ نفهمیدی منظورم چیه؟ امیدت رو از دست نده ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وقتی کسی ناراحت است و شکست خورده به او چه بگوییم؟ درک میکنم تحمل درد قدرت میخواد من کنارتم و به مرور زمان ناراحتیت رو کم خواهیم کرد به درسی که از این ناراحتی گرفتی فکر کن، انسان با اشتباه رشد میکنه اگر من هم جای تو بودم ممکن بود اشتباه کنم خودت را سرزنش نکن من تنهات نمیزارم تو بعد از شکست هم برای ما عزیزی و ارزشت کم نخواهد شدپس هرگز شکست را حقارت نبین و برای آن به دنبال توجیه نباش.بلکه پذیرش اشتباهت از تو انسان دلنشین و اصیلی خواهد ساخت. 🍂🍁🍂🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوفته برنجی سوخاری 👨🏻‍🍳 مواد لازم: برنج ۲ پیمانه سرد شده گوشت چرخ کرده ۲۰۰ گرم تخم مرغ ۲ عدد پنیر پارمزان ۱۵۰ گرم پنیر چدار و موزارلا ۲۰۰ گرم جعفری به مقدار لازم زیاد نیاز نیست البته ادویه ها برای گوشت: پودر سیر، زنجبیل، فلفل سیاه، زردچوبه و نمک ادویه برای کوفته: پول بیبر یا فلفل قرمز مقدار کمی نمک و اگر دوست داشتید کمی جوز هندی و فلفل سیاه پودر تمپورا پانکو یک پیمانه یک پیمانه آب خیلی سرد برای تمپورا پودر سوخاری پانکو.
پنکیک پفکی😍😍 ✍مواد لازم: 2 تخم مرغ نصف پیمانه شکر نصف پیماته روغن 2 پیمانه شیر 1 ق چ پودر بیکینگ 1 ق م وانیل 3 پیمانه آرد 🥣 طرز تهیه: تخم مرغ و شکرو وانیل را به مدت 1 دقیقه با همزن بزنید. سپس روغن را اضافه کرده تا مخلوط شود. سپس شیر را اضافه کرده،بکینگ پودر و آرد را الک کرده اضافه کنید و آن را با همزن مخلوط کنید. ماهیتابه را روی حرارت کاملا گرم کنید یک قاشق از ملات بریزیم و وقتی روی پنکک حباب زد به طرف دیگه برمیگردانیم و همه را به همین روش کامل کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️🎥 تا حالا "بی‌صبری بنی‌اسرائیلی" رو شنیدین؟ ♨️ دیدن این ۲ دقیقه از سخنان حضرت آقا، تو این شرایط که همه انتظار معجزه دارن از واجباته!
سخت است ببیند تو را در حال گناهـی ولـی نـدانـی چـه ها میکشـد از دست تـو و بار گناه💔 ایام فاطمیه نزدیکه کمی تفکر داشته باشیم... به حال و روز آقـا کمی فکر کنیم، به والله شکستن دل مهدی هم حق الناسه)': لطفاً بــرگـرد؟!... با خـودتم آره همونی باش کـه آقا میخـواد، اول به خـودم میگـم بـرگرد آره دلـم میخواد بـرگردم به همـون آدمی کـه بودم، همـونـی که اوایل خلـق شدنـم... خیلی خوشحال بود ولی بعداً از گناهانم غمگین شد، خـــودم✋🏾! لطفاً بـرگـرد ‌🍂🍁🍂🍁
✨پیامبر مهربانی ها(ص): حَقُّ الوَلَدِ عَلى والِدِهِ... أن يَستَفرِهَ اُمَّهُ. 🌻حق فرزند بر پدر اين است كه؛ مادر او را گرامى بدارد... 📚كافى؛ج6؛ص 49 🍂🍁🍂🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃خسته و نا امید مشو 🌸🍃یعقوب علیه السلام یک عمر از خدا خواست که یوسف را به او برگرداند .. 🌸🍃هرگز از این دعا نا امید نشد و از خواسته اش توقف نکرد ، با اینکه صبور بود و ایمان داشت ... وحکمت اینجاست که او نبی خدا بود اما خداوند دعای او را زود جواب نداد ...!! 🌸🍃خداوند از یعقوب بی خبر نبود و میدانست که چشمانش در غم یوسف سفید گشت بلکه از یوسف ملکی ساخت و مقامش را در مصر بالا برد ... 🌸🍃صبر کن ... اگر تمام دنیا اکنون علیه توست ، باز صبر کن و دعا کن و از پرودگارت ناامید نشو که او تو را می بیند و دعایت را میشنود اما هر چیزی را در وقت خودش پاسخ میدهد و تو را به گونه ای می سازد که فکرش را هم نمیکنی .... 🌸🍃
دردها معلم‌اند، معلمانی سخت‌گیر اما هدفمند! هیچ دردی بدون رسالت نیست، هیچ دردی بدون درس نیست، هیچ دردی بدون تکلیف نیست. آدمی از بدو تولد، معلمان زیادی دارد، اما دردها بی‌رحم‌ترینشان‌اند. در سخت‌ترین شرایط، به جای رهایی، زخمی‌ترت می‌کنند تا به شیوه‌ی خودشان قدبکشی و رشد کنی. دردها صبر و طاقت تو را اندازه می‌گیرند و تا جایی که طاقتت هست، تحت فشارت می‌گذارند و تا درسَت را یاد نگرفتی رهایت نمی‌کنند. مکتب درد، مکتبی واقعیت‌گراست و بدون تمایز قائل‌شدن، از شاگردانش آزمون می‌گیرد و بدون ارفاق، نمرات را روی رفتار و گفتار آن‌ها حک‌ می‌کند. درد، آدم‌ها را قدردان داشته‌هایشان می‌کند و بی‌تفاوت‌تر به نداشته‌هایشان. فارغ‌التحصیلان مکتب درد، زندگی را جور دیگری می‌فهمند، جور دیگری نفس‌ می‌کشند و جور دیگری احساس‌ می‌کنند، فارغ‌التحصیلان مکتب درد، دو گونه‌اند؛ یا مهربان‌تر از قبل می‌شوند، یا نامهربان‌تر، خشمگین‌تر، بی‌رحم‌تر... 🍂🍁🍂🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بـرگردیـم به همـون آدمِ اولیـن روز خلقت پاک، بی گناه💔(:' عجیب گریان است... عجیب شکستیمش، عجیب دل شکستن بلدیم... هه؟ بعد برو بگو آقا چرا همش دلمو میشکنن، یه نگاهی به عقب بنداز ببین چه اندازه دل مهـدی فاطمه و رو شکستی✋🏾💔 ‌ 🍂🍁🍂🍁
🖇 . کسایـےکہ‌میجنگن،زخمےهم‌میشن! دیروزباگلولہ،امروزباحرف🖐🏽! شھداوقتےتیرمیخوردن‌میگفتن فداسـرمھدےفاطمھۜ :)' این‌تصورمنھ ...🚶‍♂ تویـےکہ‌دارےبراےامام‌زمانت‌کار‌میکنے شب‌وروز..! وقتےمردم‌باحرفاشون‌بھت‌زخم‌زدن، تودلت‌باخودت‌بگو؛ [- فداسـرمھدےفاطمھۜ -] آقاخودش‌بلده‌زخمتودرمان‌کنھ♥️'. 🍂🍁🍂🍁
مقیم لندن بود. تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که بر می گرداند 20 پنی اضافه تر می دهد! می گفت: «چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنی اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنی را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی.» گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت: «آقا از شما ممنونم.» پرسیدم: «بابت چی؟» گفت: «می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست پنی را پس دادید بیایم. فردا خدمت می رسیم!» تعریف می کرد: «تمام وجودم دگرگون شد. حالی شبیه غش به من دست داد. من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنی می فروختم!» 🍂🍁🍂🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
#درسهایی_ازحضرت #زهرا_سلام_الله_علیها #قسمت_هشتادونهـــــم9⃣8⃣ نسل پربرکتی که چهره های درخشان آنا
⃣9⃣ و همچنین فرزندان و نوادگان ائمه اطهار چه در زمان خود و چه بعد از عصر ائمه و در حال زنده بودن و یا بعد از مرگشان هم و همه افتخار جهان اسلام و مایه خیر و برکت برای عالمیان بوده اند ستارگانی همچون؛ سیدرضی، سید مرتضی، سید بن طاووس، سید نعمت الله جزائری، سید محمد مجاهد، سید علی خان کبیر سید بحرالعلوم، سید جواد عاملی، سید عبدالله شُبَّر، سیدمحمدکاظم یزدی، سید محمد حسن شیرازی معروف به "میرزای شیرازی"، سید جمال الدین اسد آبادی، سید حسن مدرس، سید شریف الدین عاملی، آیت الله بروجردی، سید محسن امین، سید ابوالحسن اصفهانی، شهید نواب صفوی، علامه طباطبائی، آیت‌الله خوئی، سید محمد باقر صدر، آیت الله مرعشی نجفی، حضرت امام خمینی، حضرت آیت الله خامنه ای، سید حسن نصرالله و صدها عالم، دانشمند، فقیه،شاعر، حاکم و سیاستمدار اندیشمند از سادات، همه از برکات وجودی حضرت زهرا سلام الله علیها هستند که عالم هستی از وجودشان بهره‌مند بوده و هست. ادامه دارد... ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5848126877251668669.mp3
4.57M
🔖 درجا زدن در دینداری ممنوع! 🎙: حجت الاسلام 🔹 بسیار شنیدنی 🔹 ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
پروانه های وصال
قسمت بیست و هفتم داستان دنباله دار #بدون_تو_هرگز : حمله زینبی بیچاره نمی دونست … بنده چند عدد س
قسمت بیست و هشتم داستان دنباله دار : مجنون علی تا روز خداحافظی، هنوز زینب باهام سرسنگین بود … تلاش های بی وقفه من و علی هم فایده ای نداشت …علی رفت و منم چند روز بعد دنبالش … تا جایی که می شد سعی کردم بهش نزدیک باشم … لیلی و مجنون شده بودیم … اون لیلای من… منم مجنون اون …روزهای سخت توی بیمارستان صحرایی یکی پس از دیگری می گذشت … مجروح پشت مجروح … کم خوابی و پر کاری … تازه حس اون روزهای علی رو می فهمیدم که نشسته خوابش می برد …من گاهی به خاطر بچه ها برمی گشتم اما برای علی برگشتی نبود …اون می موند و من باز دنبالش … بو می کشیدم کجاست … تنها خوشحالیم این بود که بین مجروح ها، علی رو نمی دیدم… هر شب با خودم می گفتم … خدا رو شکر … امروز هم علی من سالمه … همه اش نگران بودم با اون تن رنجور و داغون از شکنجه، مجروح هم بشه …بیش از یه سال از شروع جنگ می گذشت … داشتم توی بیمارستان، پانسمان زخم یه مجروح رو عوض می کردم که یهو بند دلم پاره شد … حس کردم یکی داره جانم رو از بدنم بیرون می کشه …زمان زیادی نگذشته بود که شروع کردن به مجروح آوردن … این وضع تا نزدیک غروب ادامه داشت … و من با همون شرایط به مجروح ها می رسیدم … تعداد ما کم بود و تعداد اونها هر لحظه بیشتر می شد …تو اون اوضاع … یهو چشمم به علی افتاد … یه گوشه روی زمین … تمام پیراهن و شلوارش غرق خون بود … بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
قسمت بیست و هشتم داستان دنباله دار #بدون_تو_هرگز : مجنون علی تا روز خداحافظی، هنوز زینب باهام سرس
قسمت بیست و نهم داستان دنباله دار :جبهه پر از علی بود! با عجله رفتم سمتش … خیلی بی حال شده بود … یه نفر، عمامه علی رو بسته بود دور شکمش … تا دست به عمامه اش زدم، دستم پر خون شد … عمامه سیاهش اصلا نشون نمی داد… اما فقط خون بود … چشم های بی رمقش رو باز کرد … تا نگاهش بهم افتاد …دستم رو پس زد … زبانش به سختی کار می کرد … – برو بگو یکی دیگه بیاد … بی توجه به حرفش … دوباره دستم رو جلو بردم که بازش کنم … دوباره پسش زد … قدرت حرف زدن نداشت … سرش داد زدم … – میزاری کارم رو بکنم یا نه؟ … مجروحی که کمی با فاصله از علی روی زمین خوابیده بود… سرش رو بلند کرد و گفت … – خواهر … مراعات برادر ما رو بکن … روحانیه … شاید با شما معذبه … با عصبانیت بهش چشم غره رفتم … – برادرتون غلط کرده … من زنشم … دردش اینجاست که نمی خواد من زخمش رو ببینم … محکم دست علی رو پس زدم و عمامه اش رو با قیچی پاره کردم … تازه فهمیدم چرا نمی خواست زخمش رو ببینم … علی رو بردن اتاق عمل … و من هزار نماز شب نذر موندنش کردم … مجروح هایی با وضع بهتر از اون، شهید شدن … اما علی با اولین هلی کوپتر انتقال مجروح، برگشت عقب … دلم با اون بود اما توی بیمارستان موندم … از نظر من، همه اونها برای یه پدر و مادر … یا همسر و فرزندشون بودن … یه علی بودن … جبهه پر از علی بود … بامــــاهمـــراه باشــید🌹