فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰روز جمعه روز زیارتی
🌸 حضرت ولیعصر(عج)
🎤استاد_فرهمند
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آیتالله دکتر #رئیسی در فرودگاه مهرآباد پس از سفر به مسکو: سیاست ما تقویت همکاری با چین و روسیه است
🔹۳ ساعت با پوتین درباره مسائل مختلف صحبت کردیم و توافقات خوبی حاصل شد. مقرر شد در گام اول ۱۰ میلیارد دلار سطح تجارت دو کشور ارتقا یابد.
🔹همچنین مقرر شد مبادلات محصولات کشاورزی دو کشور در سطحی بالا توسعه یابد.در صنایع، همکاریهای دفاعی، هواوفضا و همکاریهای فضایی نیز روابط را توسعه خواهیم داد.
#جمعه ۱ بهمن سلامتی #امام_زمان صلوات🌸 اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُمْ 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اعطای دکترای افتخاری دانشگاه دولتی روسیه به آیتالله دکتر #رئیسی
✍🏻 #غیرت_دینی دکتر رئیسی به صد دکترا میارزد او در هرحال #قهرمان ملت ایرانه✌🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥محیا شدن مجلس دومای روسیه برای سخنرانی رئیس جمهور کشورمان
✍🏻بنازم به #غیرت_دینی جناب #رئیسی و #حاج_قاسم عزیز که عزت دیپلماسی از دست رفته ما رو دوباره به ملت و کشور برگرداندند✌🏻✌🏻✌🏻
🔴 ارزش جان و وجود مبارک امام زمان علیهالسلام در کلام معصومین👇👇
➖امام باقر علیهالسلام:
«اگر امام یک ساعت در روی زمین نباشد، زمین ساکنان خود را فرو میبرد همانطور که دریا انسان را در امواج خروشان غرق مینماید.»
➖امام صادق عليهالسلام:
«اگر زمين بىامام شود، فرو خواهد رفت.»
➖امام رضا علیهالسلام:
«چنانچه زمین لحظهای خالی از حجت خداوند باشد، اهل خود را در خود فرو میبرد.»
➖حضرت مهدی علیهالسلام:
«من خاتم اوصيا هستم و به واسطه من خداوند بلا را از اهل بيت و شيعيانم دفع مىكند.»
➖حضرت مهدی علیهالسلام:
«اگر طلب مغفرت و آمرزش بعضی از شما (امام) برای همدیگر نبود، هرکس روی زمین بود هلاک می گردید.»
➖زیارت جامعه کبیره:
«آقا! امام زمانم! به واسطهٔ شماست که خداوند آسمان را از سقوط کردن بر روی زمین نگه میدارد!»
📗تفسیر اهلبیت علیهم السلام
ای ایمنی بخش زمین و آسمان! امنیّت و آرامشمان را مدیون توائیم!!!
🕊✨ أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق حضرت زینب سلام الله علیها✨🕊
⛄️🌨🌨⛄️❄️
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
🌷۱۴بارسفارش قرآن:نیکی به پدرومادر
🌷۱.َبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًاَ ٨٣بقره
🌷۲. وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحسانا (٣٦)نساء
🌷۳.وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ.. (١٤)مریم
🌷۴.وَبَرًّا بِوَالِدَتِي ...(٣٢)مریم
🌷۵.رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ...(٤١)ابراهیم
🌷۶..رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ... (٢٨)نوح
🌷۷.وبالوالدین احسانا...۱۵۱انعام
🌷۸. ووصینا الانسان بوالدیه حسنا.۸عنکبوت
🌷۹.وصیناالانسان بوالدیه...۱۴ لقمان
🌷۱۰.ماانفقتم من خیر فللوالدین...۲۱۵بقره
🌷۱۱.الوصیة للوالدین...۱۸۰بقره
🌷۱۲. وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا.. (٢٣)اسراء
🌷۱۳.وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا (٢٤)
🌷۱۴.والذی قال لوالدیه اف لکما...۱۷احقاف
آنان که به والدین توهین میکنندعذاب میشوند
❄️⛄️🌨⛄️❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید چه کسانی امروز در حالی که خودروهای بیکیفیت و زباله به مردم قالب میکنند، به راحتی ۱۸ درصد خودرو را گران کردند
پشت پرده مافیای خودرو
آغاز قصه فساد گسترده در صنعت خودروسازی چه بود؟ چه کسانی این مسیر را هموار کردند؟
به همراه افشاگریهای یک خبرنگار
برشی از مستند «اختاپوس».
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رول نان تست، پرشده با مرغ
مواد دیگر👇
نان تست
پنیر پیتزا یا موزارلا رنده شده
پنیر خامه ای یا سس مایونز
مواد سس خامه ای 👇(جایگزین سس بشامل)
1/3لیوان پنیر خامه ای یا پنیر ماسکارپونه
1 بسته خامه
3 قاشق غذا خوری سس پنیر
1 قاشق چایخوری فلفل سیاه
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧑🍳#نان_برنجی👩🍳
آرد ۵۵۰ گرم
تخم مرغ یک عدد
برنج حدود ۱۰۰ گرم که میشه نصف لیوان
آب برای پخت برنج ۲۰۰۰ میلی لیتر که میشه ۴/۵لیوان
شیر گرم ۳۰۰ میلی که میشه یک لیوان +یک پنجم لیوان
شکر یک ق غ
نمک یک ق م
روغن زیتون دو تا سه ق غ
خمیر مایع یک ق غ .
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👩🍳#پلویونانی 🧑🍳
قارچ و هویج
ذرت و نخودفرنگی
فلفل دلمه و پیاز
ادویه(نمک،فلفل،پاپریکا،آویشن،پودر سیر)
زعفرون دم کرده
برنج
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
می رسد نان شب ما از نوای فاطمه
آمدیم اصلاً در این دنیا برای فاطمه
مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید
ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه
حک شده با خط حیدر روی درهای بهشت
اولویت هست این جا با گدای فاطمه
پیشاپیش
#میلاد_حضرت_زهرا(س)💐
#روز_مادر💝
#بر_همگان_مبارڪباد💐
🌸🍃
💓اگـر مادر نباشـد زنـــدگی نيست
🌸به خورشيد فلك تابندگی نيست
💓خدا عشق است و مادر كعبه عشق
🌸به آنان بنــدگی،شرمندگی نیست
🌸پیشاپیش روز مــادر مبــارک💐
#روز_مادر
🌸🍃
مداحی آنلاین - میگن بهشت خدا زیر پای مادره - محمدرضا طاهری.mp3
8.1M
🌸 #میلاد_حضرت_زهرا(س)
💐میگن بهشت خدا زیر پای مادره
💐یا عاقبت بخیری تو دعای مادره
🎤 #محمدرضا_طاهری
👏 #سرود
🌸🍃
پروانه های وصال
#داستان_روزگار_من (۱۹) بالاخره پسرا سروکلشون پیدا شد بعد سلام و علیک شاهین گفت خیلی منتظر موندین ؟
#داستان_روزگارمن (۲۰)
سریع لباسامو عوض کردم خوشبختانه آرایشمو تو تاکسی پاک کرده بودم
یه نفس عمیق کشیدمو رفتم از اتاق بیرون ...
دیدم عمو بلند شده و میخواد بره
گفتم عموجون کجااا بمون دیگه
عمو- نه دیگه باید برم عموجان خیلی وقته که اومده بودم ...
باشه پس به زن عمو و بچه ها سلام برسون
بزرگیتو میرسونم عزیز عمو .
عمو که داشت میرفت به مامانم گفت ، زن داداش بیا کوچه کارت دارم ،
چشم داداش بریم .
منم کنجکاو شده بودم که عموم با مامانم چیکار داره 🤔🤔🤔🤔
پس رفتمو آیفونو یواش برداشتم و شروع کردم به فضولی ...
عمو به مامانم گفت ببین زن داداش بعد مرگ داداشم کارتون
سخت تر از قبل شده یعنی باید بیشتر حواستون به رفتاراتون تو بیرون از خونه باشه تا حرف و حدیثی پشتتون نباشه خودت که بهتر میدونی این چیزارو زن داداش ...
درست میگی داداش حق با توعه😔😔
راستش بیشتر منظور من به فرزانه هست که تا این موقع شب یه دختر بالغ تنها بیرون چیکار میکنه با اون پوشش
؟؟؟؟.؟
چی بگم والا من شرمندم نمیدونم چی بگم حتما باهاش برخورد میکنم 😔😔😔
باشه زن داداش والا من فقط نگرانتونم خدا شاهده
میدونم 😔😔
کاری داشتین بهم بگین خدانگهدار
خدا حافظ...
زود ایفونو گذاشتم سر جاشو خودمو زدم به اون راه ...
رفتم رو مبل نشستم مثلا دارم فیلم نگاه میکنم ...
مامان با ناراحتی اومد و روبه رویه من نشست و بهم خیره شد
چی شده مامان چرا اونجوری نگاهم میکنی ؟؟.؟!!
دخترم تا حالا شده بهم دروغ بگی ...
سرمو انداختم پایین و گفتم نه مامان ...😔😔😔
تا حالا شده به حرفم گوش نکنی ...
نه مامان 😔😔😔
دخترم عزیزم پس چرا دیر کردی چادرت کووو.... هاان ؟؟
مامان جون معذرت میخوام تو کتابخونه مشغول خوندن داستان شده بودیم که حواسمون به تاریکی هوا نبود
خودت که میدونی من برم تو بحر چیزی هواس برام نمیمونه😢😢
خب دخترم حالا چرا بدونه چادر اومدی پیش عموت خیلی بد شد 😰😰
من که دیدم دیرم شده چون با تاکسی راه بودم کنار خیابون پیدا شدیم بعد چون دیرم شده بود چادرمو در اوردمو بدو بدو راهیه خونه شدم 😔😔
مامان- خب دیگه کاریه که شده اما تکرار نشه ما بعد مرگ بابات باید بیشتر مراقب رفتارمون باشیم
حالا برو دستاتو بشور بریم شام بخوریم
باشه مامان دیگه حواسمو جمع میکنم
ادامه دارد.....
نویسنده 📝 انارگل🌹 📝
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#داستان_روزگارمن (۲۰) سریع لباسامو عوض کردم خوشبختانه آرایشمو تو تاکسی پاک کرده بودم یه نفس عمیق ک
#داستان_روزگارمن (۲۱)
فردای اون روز وقته رفتن به مدرسه اصلا دنبال سحر نرفتم .
خودم تنهایی راهی مدرسه شدم
تو کلاس نشسته بودم و یه کتاب باز کردم و خودمو مشغول کردم
اون روز سه زنگم با یه دبیر کار داشتیم که بخاطر مشکلی نیومده بود مدیرم بهمون اجازه نداد بریم خونه باید تا اخر زنگ تو مدرسه می موندیم .
زینب با خنده اومد کنارمو دستشو گذاشت رو شونم و نشست.
با همون لبخند و مهربونیه همیشگیش بهم سلام داد
😊😊😊😊😊
وگفت:
چطوری خانم درس خون ...
سرمو بالا گرفتم و جواب سلامشو دادم
گفتم نمیخونم فقط دارم نگاه میکنم ..
زینب- چته دختر... چرا اخمات تو همه
کی کشتیاتو غرق کرده برم حالیش کنم
🛥🛥🛥🛥🛥🛥
با شوخی زینب یه لبخند کوچولو زدم
☺️☺️☺️☺️
زینب- آهاان حالا شد
فرزانه تا حالا کسی بهت گفته بود که با اخم خیلی خیلی زشت میشی😁😁
پس خواهرجون همیشه بخند تا دنیا به روت بخنده تازه خوشگلم میشی
دوتایی زدیم زیر خنده 😂😂😂
که سحر وارد کلاس شد
با دیدن ما حسابی پکر شد
اما من هیچ توجهی بهش نکردم
اومدو نشست پیشم ...بازم بهش محل نذاشتم
سرشو خم کردو یه نگاه به صورتم انداخت و گفت :
اهای منو میبینی یا اگه خیلی ریزم عینک و ذره بین بدم خدمتت...
🤓🤓🤓🤓🤓
رومو برگردوندم ... کتابمو بست و با تندی گفت چته توووو...
دوباره با بی اعتنایی بهش از جام بلند شدم
تا خواستم از کلاس برم بیرون
که دیدم سحر پرید به زینب ....
ادامه دارد...
نویسنده 📝 انارگل🌹 📝
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#داستان_روزگارمن (۲۱) فردای اون روز وقته رفتن به مدرسه اصلا دنبال سحر نرفتم . خودم تنهایی راهی مدر
#داستان_روزگارمن (۲۲)
پشتم و نگاه کردم 👁👁
سحر یه ضربه محکم به شونه زینب زد و گفت همش تقصیر توعههههه
یالا بگوووو ببینم چی بهش گفتی که اینجوری بهم ریخته
بازم ذهن دوست منو بهم ریختی ...
چی از جون ما میخوای ...
زینب در جوابش گفت این چه حرفیه من فقط با دوستم نشسته بودم و دیدم ناراحته
فقط خندوندمش همین به خدا
سحر- چرت و پرت نگوو دختریه امله دهاتی با اون شنل جادوگریت ....👿👿👿👿
با این حرف سحر زینب عصبانی شد و بازویه سحرو گرفت و سفت فشار داد و در حالی که بغضش گرفته بودو اشک روی گونه اش می ریخت گفت:
حواست و جمع کن خوب حواست و جمع کن چی داری میگی 😢😢
من هرگز اجازه نمیدم امثال تو به پوشش و چادرم توهین کنن
همیشه یادت باشه 😢😢 این اسمش چادره ... یادگار مادرمون حضرت زهراست
😭😭😭😭😭😭😭
سحر با پروییه تمام گفت ول کن دستموو ... یادگار مادرم ...یادگار مادرم گذاشتی جمع کن این حرفای چرت و پرت و یه پارچه سیاه چیه که باهاش کلاس میذاری ...
👿👿👿👿👿👿
انقدر حرفای سحر درد آور بود که زینب با او صبوریش نتونست طاقت بیاره و چشماشو بست و یه سیلی محکم به سحر زد طوری که جای انگشتاش رو صورتش جا انداخت
سحرم دستشو انداخت و مقنعه و موهای زینب و کشید ...
😔😔😔😔
منم که همین جور خشکم زده بودو داشتم نبرده فرشته و شیطان و تماشا میکردم بازم من گیج شده بودم نمی دونستم طرف کدومشون رو بگیرم نتونستم چشامو بازکنم ...
فقط دلم برای زینب سوخت که مقنعه اش از سرش افتاده بود و
با موهای پریشون که روی صورتش ریخته بود داشت گریه میکرد 😭😭😭😭😭
چرا اینقدر مظلوم بود انگار این صحنه برام آشنا بود
یکی از بچه ها ناظم و خبر کرده بود و دخترا هردو به دفتر مدیریت مدرسه احضار شدن ...
نویسنده 📝 انارگل🌹 📝
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#داستان_روزگارمن (۲۲) پشتم و نگاه کردم 👁👁 سحر یه ضربه محکم به شونه زینب زد و گفت همش تقصیر توعهههه
#داستان_روزگارمن (۲۳)
سحرو زینب وارد دفتر شدن و سلام دادن ...
مدیر پشت میز نشسته بودو داشت چای میخورد
و ناظمم در حالی که چاییشو میذاشت رو میز ☕️☕️☕️☕️☕️☕️
جواب سلام دخترارو دادن
ناظم رو به دخترا گفت :
چتوونه مثل سگ و گربه بهم میپرین اینجا مدرسه ست یا چاله میدون ؟؟؟!!
سحر زود پرید وسط حرفاش
خانم همش تقصیره اینه بین منو دوستمو شکراب میکنه نمیدونم چه پدر کشتگی باهامون داره...از ما بدش میاد
ناظم - صبر کن یکم نفس بگیر
همینجور گازشو گرفتی داری میری ...😒😒😒
نگاهشو به سمت زینب چرخوند 👀👀👀👀
خب حالا تو بگوو قضیه دعوا چی بود ؟.؟؟
زینب - خانم ما کاری نکردیم بخدا ...تهمت میزنه
سحر - عه چه تهمتی تو نزدی تو صورتم ؟؟.؟؟
ناظم- چرا زدی تو صورتش اینم دوروغه جای انگشات مونده هنوز؟؟.؟؟
زینب - نه خانم ،،، ما فقط بخاطر اینکه به چادرو پوششمون توهین کرد عصبانی شدیم واقعا معذرت میخوام شرمنده خانم ...😔😔😔😔😔😔
ناظم رو به سحر کردو گفت : درسته؟؟؟؟؟؟
تو به پوشش و حجابش توهین کردی ؟؟؟؟
سحر سرشو انداخت پایین و گفت : نه خانم فقط عصبانی شدم ...همش داره تو کارمون دخالت میکنه...
ناظم- پس که اینطور ...یعنی چون تو کارت دخالت میکنه تو باید به حجابش توهین کنی ، مگه تو نامسلمونی دختر
😡😡😡😡😡
اول از همه اون چه وضعه مقنعه سر کردنه موهاتو بزار تو مگه اومدی عروسی ؟؟؟
آستیناتم بده پایین ...دیگه
نبینم بار اخرتون باشه ...
که بهم میپرین و توهین میکنین 😒😒😒😒
چشم خانم ...
برید سر کلاستون ...
تو راهرو سحر به زینب گفت تلافیشو سرت در میارم فکر کردی
اما زینب چیزی نگفت 🤐🤐🤐🤐🤐🤐
منم از روی بی حوصلگی رفتم تو نمازخونه که تنها باشم تا سحر نیاد بره رو مخم ...
کفشامو 👟👟 در آوردم رفتم کنار پنجره یه نگاه به بیرون انداختم و چند بار نفس عمیق کشیدم...
بعد کیفمو انداختم رو زمین و سرمو گذاشتم روش و دراز کشیدم ..
خیره شدم به سقف بعد اروم اروم چشامو بستم ....😴😴😴😴
نویسنده 📝 انارگل🌹 📝
بامــــاهمـــراه باشــید🌹