🌴🍃
🥀✨ شهید کر و لالی که با امام زمان(عج) ارتباط داشت
🌱اسمش عبدالمطلب اکبری بود.
زمان جنگ توی محل ما مکانیکی میکرد و چون کر و لال بود، خیلیا مسخرهش میکردن.
یه روز رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش ”غلامرضا اکبری“.
🍃عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت ”شهید عبدالمطلب اکبری“!
ما هم خندیدیم ومسخرهش کردیم! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشتهش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و آروم از کنارمون رفت…
🌱فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن.
جالب اینجا بود که دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخرهش کردیم!
🗞وصیت نامهش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود:
” بسم الله الرحمن الرحیم “
یک عمر هر چی گفتم به من میخندیدن!
یک عمر هر چی میخواستم به مردم محبت کنم، فکر کردن من آدم نیستم و مسخرهم کردن!
یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم.
اما مردم! ما رفتیم. بدونید هر روز با آقام امام زمان (عج) حرف میزدم.
آقا خودش گفت: تو شهید میشی...
#شهید_عبدالمطلب_اکبری🌷🇮🇷
❄️🌨☃🌨❄️
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
🍃🌱
✍🏻امام سجاد علیه السلام:
🌱هیچ قطره ای نزد خداوند عزّوجلّ محبوب تر از دو قطره نیست؛ قطره خونی که در راه خدا ریخته شود، قطره اشکی که در دل شبِ تار برای خداوند عزّ و جلّ می ریزد.⭐️🌙
📚 الخصال، ج ۱، ص ۵۰
.
❄️🌨☃🌨❄️
#شهدا 📿
✅شهید دکتر چمران میگفت:
📌توی کوچه پیرمردی دیدم که روی زمین سرد خوابیده بود
✔️سن و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم
✔️اون شب رخت و خواب آزارم می داد!
✔️و خوابم نمیبرد از فکر پیرمرد...
✔️رخت و خوابم را جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم
✔️می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم
✔️اون شب سرما توی بدنم نفوذ کرد و مریض شدم
✨اما روحم شفا پیدا کرد✨
📌چه مریضی لذت بخشی...
❄️🌨☃🌨❄️
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴🍃
🎙سخنان تکان دهندهی حجت الاسلام رفیعی
🥀غم به دل کسی ننشانید! بدا به حال کسی که مومنان را خوار و خفیف کند و دلشان را بشکند...💔
❄️🌨☃🌨❄️
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👩🍳#پیراشکی_شیرعسلی🥟🥛🍯
-250 میلی لیتر شیر
-100 گرم روغن
-100 گرم شکر
-2 عدد تخم مرغ
-50 میلی لیتر آب
-11 گرم خمیرمایه
-مقدار اندکی نمک
-وانیل(اختیاری)
- حدود 3 لیوان آرد
شیرعسلی به مقدار لازم(بجوشانید تا تغییر رنگ بده،بعد بزارید یخچال تا سفت بشه)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👩🍳#آموزش_دسر_مجلسی🍧🍨🍹
مواد لازم برای دسر مدل اول(پاناکوتای زعفرانی):
آب سرد.... نصف لیوان
پودر ژلاتین.... دوقاشق غذاخوری
شیر.... یک و نیم لیوان
شکر.... نصف لیوان(بعد از حل شدن در شیر بچشید و اگر دوست دارید شیرین تر بشه بازم شکر اضافه کنید)
زعفران..... یکسوم لیوان
خامه صبحانه..... یک پاکت
مواد لازم برای دسر دوم(تیرامیسو فوری):
پنیر خامه ای کم نمک یا پنیر ماسکار پونه....صدگرم
خامه قنادی فرم گرفته.... دویست گرم
بیسکوییت پتی بور.... یک بسته
قهوه.... یکقاشق چایخوری
مواد لازم برای دسر مدل سوم(ژله دو رنگ):
نصف بسته پودر ژله انبه+نصف لیوان آب جوش+نصف لیوان شیر
نصف بسته پودر ژله آلوئه ورا+نصف لیوان آب+نصف لیوان شیر
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👩🍳#کارامل_ماکیاتو🧋🍺
اسپرسو
سس کارامل
شیر ...
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻یکی بالاخره حرف دل مارو هم زد ‼️👏👏👏
🔴 هرسال به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی !
فرش قرمز میندازیم و تشکر میکنیم از خانمایی که بدترین پوشش رو دارند‼️😡😡
اگه گفتید کجا؟؟؟؟🤔
#امام_زمان شرمنده ایم
#دهه_فجر #ایران_قوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇳🇱 دلیل دشمنیهای فرانسه با اسلام و ممنوعیت نام محمد و ممنوعیت حجاب و... را #ببینید 📽
❇️ کشیش فرانسوی: مردم اروپا مسلمان میشوند
🔶 تورم شاهانه
‼️ قابل توجه کسانی که معتقدند در دوره پهلوی هیچ تورمی وجود نداشت. ۷۰۰ درصد تورم فقط در یک سال!
#دهه_فجر مبارکباد 🎊
#مرگ_بر_منافق
#لبیک_یا_خامنه_ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📛وقتی یک نفر در برابر چند برانداز، پهلوی رو با خاک یکسان میکنه👌😂
🔻وقتی برخی ها بر اساس توهمات و تبلیغات فضای مجازی از دوران شاه یک ایده آل در ذهن خود میسازن
🔺به جوانان عزیز خواندن تاریخ رو پیشنهاد میدیم
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️🎥نفوذ سنگین در دولت رئیسی
💯نفوذ یعنی اینکه سه شورای عالی کشور را مدیران #دولت_روحانی مدیریت می کنند(شورای عالی امنیت ملی+شورای عالی انقلاب فرهنگی+شورای عالی فضای مجازی)!!!
🎥تحلیل جنجالی و مهم داود پورآقایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎چرا خدا را نمیبینیم...!
🎙استاد_عالی
⚜ ذکر صالحین ⚜
#بسیارزیباست
🌴شرط عجیب پیرزن برای اجاره خانه اش🌴
🌺سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک قرار گذاشتیم همخونه بشیم.
خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا .
می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمتشم به بودجمون برسه.تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ،تمیزو از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها!!!
گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه اش و شرایطمون رو گفتیم
پیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجمون بدیم
که خیلی عالی بود .
فقط یه شرط داشت که هممونو شوکه کرد
اون گفت که هرشب باید یکی از شماها برای نماز منو به مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید.
واقعا عجب شرطی
هممون مونده بودیم من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز می خوندن مسخره می کردم دوتا دوست دیگمم ندیده بودم نماز بخونن .اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود.
پس از کمی مشورت قبول کردیم.
پیرزن گفت یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همینجا باشید.
خلاصه وسایل خودمونو بردیم توی خونه ی پیرزن.شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنو ببره تا مسجد که پهلوی خونه بود.پاشد رفت و پیرزنو همراهی کرد.نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم.
هممون خندیدیم.
شب بعد من پیرزنو همراهی کردم با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم.
برگشتنه پیرزن گفت شرط که یادتون نرفته
من صبحا ندیدم برای نماز بیدار بشید.
به دوستام گفتم از فردا ساعتمونو کوک کردیم صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم.
شب بعد از مسجد پیر زن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد.
واقعا عالی بود بعد چند روز غذای عالی.
کم کم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت
برامون جالب بود.
بعد یک ماه که صبح پامیشدیمو چراغو روشن می کردیم کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند.
واقعا لذت بخش بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم.
تا آخر ترم هر سه تا با پیر زن به مسجد میرفتیم نماز جماعت .خودمم باورم نمی شد.
نماز خون شده بودم
اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت. هر سه تامون تغییر کرده بودیم. بعضی وقتا هم پیرزن از یکیمون خواهش می کرد یه سوره کوچک قرآن را بامعنی براش بخونیم.
تازه با قرآن و معانی اون آشنا می شدم.
چقدر عالی بود.
بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره ها را حفظ بوده پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش هممونو تغییر داده بود.
🌺خدای بزرگ چقدر سپاسگزارم که چنین فردی را سر راهم گذاشتی🌺
❄️🌨☃🌨❄️
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
چقدر این جمله زیباست ؛
انسانهای ناپخته
همیشه میخواهند
که در مشاجرات پیروز شوند...
حتی اگر به قیمت
از دست دادن "رابطه" باشد...
اما انسانهای عاقل
درک میکنند که گاهی
بهتر است در مشاجره ای ببازند،
تا در رابطه ای که
برایشان با ارزش تر است
"پیروز" شوند...
❄️🌨☃🌨❄️
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
💫🌱
✍🏻یکی رفت طلبه شد!! خوب درس خوند!! بعدش رفت دانشگاه درس خوند تا با جوونای دانشگاهی انس بگیره!! گلوی اسلام شد و حرف خودش رو بدونترس زد!! خیلی از تودهایها رو مسلمون کرد و در آخر وقتی دیدن کسی جلودارش نیست، مغزش رو نشانه رفتن❤🍃
🇮🇷شهیدآیتاللهمطهری🌷
❄️🌨☃🌨❄️
✅دنیا دار مکافات است عبرت بگیریم
این قصه را پلیسی عراقی روایت می کند که خود شاهد ماجرا بوده است ؛
میگفت :
مردی بود که #قصابی داشت ، هر روز حیوانی را سر می برید و به فروش می رساند ....
در یکی از روزها زنی را در آن طرف خیابان دید که روی زمین افتاده بود ...
به آن طرف دوید تا کمکش کند اما زن را در حالی یافت که چاقویی در سینه اش فرو کرده و رها ساخته بودند ،مرد تلاش کرد که چاقور را از سینه اش بیرون بیاورد و مردم او را در این حالت دیدند و با پلیس تماس گرفتند واورا متهم به کشتن آن زن نمودند ، پلیس او را برای تحقیقات به اداره برد و هر چه مرد ادعا کرد که بی گناه است و قضیه چنین نیست و قصد کمک داشته است حرفش را باور نکردند ...
دو ماه را در زندان سپری کرد و بالاخره حکم اعدام برای او صادر کردند ...
مرد که دیگر چاره ای برای خود نیافت به آنان گفت که قبل از اینکه مرا اعدام کنید بگذارید حرف خود را بزنم ...
من قبلا در رودخانه با قایق کار می کردم و مردم را از یک سوی رودخانه به سوی دیگر می رساندم ..اما یک روز زنی را سوار کردم که آن زن بسیار زیبا بود و من در فکرش افتادم ...
به خواستگاریش رفتم واو نپذیرفت تا اینکه یک سال گذشت و باز آن زن سوار قایقم شد و بچه ای را که پسرش بود همراه داشت ...
من به او گفتم اگر خودت را در اختیارم نگذاری فرزندت را در آب غرق می کنم واو نپذیرفت و من سر فرزندش را در آب کردم ...
آن زن با تمام توان خود فریاد می کشید اما فایده ای نداشت زیرا که کسی صدایش را نمی شنید ..
پسر زیر آب صدایش قطع شد .. ومن او را در آب انداختم .
سپس آن زن را کشتم و اورا نیز به آب انداختم ...
در آن موقع کسی نفهمید و امروز این جزای همان کار است که می بینم ...
....اما این زن را من نکشته ام پس دنبال قاتل او بگردید....
📚از مجموعه قصه های واقعی
❄️🌨☃🌨❄️
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5