9.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
سلام سلامممم😍
پیشنهاد میدم حتما یکبارم شده امتحان کنید که مواد زیادی هم نمیخواد.
چوروس يك شيريني اسپانياييه كه شبيه
باميه خودمونه😍
آب یک لیوان
شکر ۲ق غ
آرد یک لیوان
نمک ۱/۴ق چ
کره ۶۰گرم
تخم مرغ دو عدد
آب،شکر و کره داخل قابلمه می ریزیم وروی حرارت میذارم
.
بعد از اینکه خمیر کمی سرد شد، تخم مرغ ها رو اضافه کنید وخوب مخلوط کنید تا تخم مرغ جذب خمیر بشه و خمیر لطیفی بدست بیاد،
خمیر رو به قیف با ماسوره مورد نظر منتقل میکنیم.
.
داخل یک ظرف روغن می ریزیم و به اندازه دلخواه به وسیله قیچی برش میدیم و داخل روغن با حرارت ملایم سرخ میکنیم
.
تا تمام سطح شیرینی یکدست سرخ بشه.
پس از سرخ شدن شیرینی رو روی دستمال کاغذی قرار بدید تا روغن اضافی اش گرفته بشه.مقداری شکر و پودر دارچین رو مخلوط کنید و سپس شیرینی ها روداخل آن بزنید و سرو کنید.😍👌
✦••┈❁🍟🍔❁┈••✦
7.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از قيمت ميوه خشك توي بازار خبر داري؟فكركنم ارزون ترينش سيب باشه كه كيلويي ١٨٠ تا ٢٠٠ هزار تومنه😮ميوه هايي مثل موز،انبه و توت فرنگي هم كه بالاي ٣٠٠ هزار تومنه
كدوم ميوه ي خشك رو بيشتر دوست داري؟
🥝🍒🍉🍎🍐🍊🍓🍋🥭🍍🍑🍈🫐🍇
من خودم عاشق كيوي🥝خشكم به جاي لواشك ميخورم😋هم سالم و مقوي و هم خيلي خوشمزه😋
الان كه توي خونه هامون شوفاژ يا بخاري روشنه،بهترين زمان براي خشك كردن ميوه س😍
چيپس_ميوه
✅ابتدا شربت رو آماده ميكنيم و ميذاريم كنار.من ٢ ليوان آب رو با دو قاشق غذاخوري شكر و يك قاشق غذاخوري آبليمو مخلوط كردم،
✅ميوه هارو برش هاي نازك ميزنيم و داخل شربت ميريزيم،بعد از يكربع تا ٢٠ دقيقه آبكش ميكنيم،روي شوفاژ يا بخاري فويل ميكشيم و ميوه هارو روش ميچينيم....بعد از ٢٤ ساعت ميوه هامون كاملا خشك ميشه😍در طول اين ٢٤ ساعت چندباري ميوه هارو پست و رو كنيد😍💖
❌اگه روي بخاري ميوه رو خشك ميكنيد،حواستون باشه چون خيلي زودتر خشك ميشه😍
🥥🥝🍒ميوه هارو براي دورهمي شب يلدا خشك كن و لذت ببر😍همچنين اگه دنبال درآمد عالي توي خونه هستي،پيشنهاد من فروش ميوه خشك هست كه هميشه طرفدار داره
✦••┈❁🍟🍔❁┈••✦
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 یک توبیخ شیرین!
🔻 ماجرای برخورد زیبای امام کاظم(ع) با بُشر حافی
#تصویری
🔹 *اوکراین: چه بود و چه شد!!!*
دکتر مسعود اسداللهی
در دوران جنگ سرد و وجود اتحاد جماهیر شوروی، اوکراین(یکی از جمهوری های شوروی) محل استقرار یک سوم از موشک های اتمی ابرقدرت شرق شده بود. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1370، اوکراین این حجم از سلاح های هسته ای و بهترین تجهیزات طراحی و ساخت سلاح های هسته ای را در اختيار داشت و سومین قدرت اتمی جهان به حساب می آمد.
انبار های سلاح های هسته ای اوکراین شامل 130 موشک بالستیک قاره پیما با برد بین 5 تا 10 هزار کیلومتر بود که هر موشک دارای 10 کلاهک هسته ای بود که تا کنون در سطح موشک های بالستیک بی نظیر است. در مجموع 1700 کلاهک هسته ای در خاک اوکراین وجود داشت. علاوه بر این، اوکراین دارای 33 بمب افکن دورپرواز بود.
اما در سال 1373، اوکراین با امضای معاهده "بوداپست" به همراه آمریکا، انگلیس و روسیه، متعهد شد که کلیه سلاح های هسته ای خود را تحویل دهد و در مقابل آمریکا و انگلیس تعهد کردند که از امنیت و تمامیت ارضی اوکراین درمقابل هرگونه تجاوز خارجی حمایت کنند . اوکراین به این تعهد خود به طور کامل عمل کرد اما از آن به بعد به یک کشور حاشیه ای و آسیب پذیر تبدیل شد.
در بحران فعلی اوکراین و روسیه، آنچه تا کنون مشخص گردیده این است که حمایت جهان غرب از اوکراین در حد اعمال تحریم های جدید، گوناگون و گسترده علیه روسیه باقی خواهد ماند و جهان غرب به رهبری آمریکا هرگز به خاطر اوکراین، اقدام به برخورد نظامی با روسیه نخواهد کرد زیرا هرگونه درگیری نظامی بین روسیه و جهان غرب به جنگ جهانی سوم و جنگی با سلاح های اتمی تبدیل خواهد شد. قطعا اوکراین چنین ارزشی برای جهان غرب ندارد.
"یوری کاستنکو" سیاستمدار معروف اوکراینی در کتاب " اوکراین و خلع سلاح هسته ای" چنین نوشته است: " همه ما (اوکراینی ها) فریب خوردیم و برای آن معاهده دست زدیم، بنابراین همه ما مقصریم. خلع سلاح هسته ای با توافق و کف و سوت ملت اوکراین و با حمایت رسانه ای و تبلیغاتی انجام شد. اما اکنون مشخص شده که آن ارزیابی ها کاملا اشتباه بوده است. گویی اوکراین، عراق دوم شده که نظام آن با تهاجمی بین المللی سرنگون شد و در حال حاضر به سمت تکه تکه شدن و غرق شدن در بحران های گوناگون پیش می رود".
آنچه در اوکراین رخ می دهد، انسان را به یاد آنچه در عراق اتفاق افتاد، می اندازد. عراق که زمانی قدرتمندترين کشور عربی بود، تبدیل به کشوری حاشیه ای شده که حتی کارگاهی برای ساخت سلاح سبک هم ندارد و قادر به دفاع از تمامیت ارضی و امنیت ملی خود نیست.
این سرنوشت کشورهایی است که به حمایت و پشتیبانی و وعده های آمریکا و جهان غرب اعتماد می .
❄️🌨☃🌨❄️
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
📚#راز_مثلها
✍ریشه ضرب المثل خدا روزی رسان است اما یک سرفه ای هم باید کرد
شخص ساده لوحی مكرر شنيده بود كه خداوند متعال ضامن رزق بندگان است و به هر موجودي روزي رسان است.
به همين خاطر به اين فكر افتاد كه به گوشه مسجدي برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزي خود را بگيرد.
به اين قصد يك روز از سر صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد همين كه ظهر شد از خداوند طلب ناهار كرد.
هرچه به انتظار نشست برايش ناهاري نرسيد تا اينكه شام شد و او باز از خدا طلب خوراكي براي شام كرد و چشم به راه ماند.
چند ساعتي از شب گذشته درويشي وارد مسجد شد و در پاي ستوني نشست و شمعي روشن كرد و...
از «دوپله» خود قدري خورش و چلو و نان بيرون آورد و شروع كرد به خوردن.
مردك كه از صبح با شكم گرسنه از خدا طلب روزي كرده بود و در تاريكي و به حسرت به خوراك درويش چشم دوخته بود
ديد درويش نيمي از غذا را خورد و عنقريب باقيش را هم مي خورد بي اختيار سرفه اي كرد. درويش كه صداي سرفه را شنيد گفت:
«هركه هستي بفرما پيش» مرد بينوا كه از گرسنگي داشت مي لرزيد پيش آمد و بر سر سفره درويش نشست و مشغول خوردن شد
وقتي سير شد درويش شرح حالش را پرسيد و آن مرد هم حكايت خودش را تعريف كرد. درويش به آن مرد گفت:
«فكر كن اگر تو سرفه نكرده بودي من از كجا مي دانستم كه تو اينجايي تا به تو تعارف كنم و تو هم به روزي خودت برسي؟
👈شكي نيست كه خدا روزي رسان است اما يك سرفه ای هم بايد كرد!»
❄️🌨☃🌨❄️
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂🍂
🍂 #رمان
🍂 #خنده_های_پدربزرگ 🎅🎅
🍃 #قسمت اول
..........................................................🍃
🍃اثری از #سجاد_مهدوی
..........................................................🍃
💥من ارشیا هستم پسر دوم خانواده مفتخری.
نازنین 22 ساله و سوگل 15 ساله خواهرهای من هستند.
نمیخوام از خودم تعریف کنم ولی بهترین شاگرد مدرسه بودم و همیشه تو آزمون های کشوری حرف اول رو میزدم.
💥 الان 20 ساله هستم ولی سال اولی هست که وارد دانشگاه شدم...
شاید بپرسید که چرا منی که همیشه شاگرد اول بودم یک سال هم پشت کنکور گیر کردم.
خب باید اینطوری شروع کنم که همه چیزم در 18 سالگی تغییر کرد...
💥تا قبل از 18 سالگی هم قیافه خیلی خوبی داشتم هم درسم خیلی خوب بود (از گفته دوستام میگم... هم پسرها و هم دختر ها) ...
💥 پدرم هم رئیس یک شرکت بزرگ ساختمان سازیه برای همین هم از نظر مالی هیچ مشکلی نداشتیم .
زندگیمون نسبتا آروم بود
اصلا آدم سیاسی نبودم
اصلا هم از رجال سیاسی کشور خوشم نمیومد
همه چی بر وفق مراد بود تا یکی از روز های زمستان.....
⚡️⚡️صبح یکی از روزهای نزدیک به عید بود که توی خیابون نزدیک خونمون نازنین و یکی از دوستاش رو با سه تا پسر غریبه دیدم.
قیافشون خیلی عجیب بود
سر تاس و انگشترهای اسکلتیشون من رو یاد فیلم های افسانه ای می انداخت.
این اتفاق ها زیاد توی خانواده ما می افتاد...
نه اینکه بگم بی غیرت بودیم، نه،
ولی توی این مسائل خیلی دید بازی داشتیم،
اما چیزی که اونروز من رو آزار داد نزدیکی بیشتر از همیشه خواهرم به این پسر ها بود.
از این وضع و نوع حرف زدنشون بدنم مور مور شد.
💥جلو تر رفتم و کنار یکی از درخت های اطراف خیابون به حرف هاشون گوش دادم.
... یکی از پسرها سیگار نصفه کشیده اش رو از دهنش در آورد.
سیگار رو نزدیک صورت خواهرم گرفت و با یک صدای خشن و زمخت گفت:"بکش برای نابودی این رژیم آخوندی."
بعد هم همه با هم خندیدند و خواهرم سیگار رو کشید...
🍃 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂🍂 🍂 #رمان 🍂 #خنده_های_پدربزرگ 🎅🎅 🍃 #قسمت اول .........................................
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂🍂
🍂 #رمان
🍂 #خنده_های_پدربزرگ 🎅🎅
🍃 #قسمت دوم
..........................................................🍃
🍃اثری از #سجاد_مهدوی
..........................................................🍃
...💥دیگه حالم داشت بهم میخورد خواستم جلو برم که سرفه های خواهرم مانع از حرکتم شد.
همون پسری که سیگار رو تعارف کرده بود دستش رو روی شونه خواهرم گذاشت.
💥طاقتم تاب شده بود پریدم جلو و داد زدم:
" آهای!... تو داری چه غلطی میکنی."😡
⚡️همه صورتشون رو به سمت من برگردوندند و چند لحظه ای فقط نگاهم کردند.
💥 خواهرم که صورتش گر گرفته بود با عصبانیت به سمت من نگاه کرد
-چی شده ارشیا خان! آخوند منکراتی شدی؟
اون پسر روش رو به طرف خواهرم کرد و گفت:
"کیه نازنین! طرف از این بسیجی هاست؟"
و روش رو به من کرد و با خنده گفت:"پس چرا ریش نداری؟"😂
خواهرم هم همانطور که میخندید گفت:
" نه کامبیز جون... هنوز در این حد نیست."😂
کامبیز بلند بلند خندید و با دست به کمر خواهرم زد...💅
... تمام بدنم داغ شده بود با سرعت به سمتش حمله کردم و هلش دادم.
+اُوی جوجه تیغی ... حدِّ خودتو نگه دار
😡😡
کامبیز که جا خورده بود با قیافه
مغرور و حق بجانب درحالی که با دستاش موهاش رو برنداز میکرد با کمی ترس تو صداش گفت: "چه. چه غلطای اضافه...بچه ها... این فسقلی رو باید ادب کنیم."
.
.
.
خواهرم که فهمیده بود قضیه از حد شوخی گذشته جلوی کامبیز رو گرفت.👫
-😱ارشیا... دیوونه....چیکار میکنی....به تو مربوط نیست...برو خونه....خواهش میکنم برو خونه...
اما کامبیز با وقاحت تمام خواهرم رو به کناری هل داد و کاری کرد که زمین بخوره.
-😫کامبیز لعنتی.... گم شو...چِت شده دیوونه
... من که دیگه قاطی کرده بودم بی معطلی یک مشت محکم به چونه اش زدم...
...
همه چیز سریع اتفاق افتاد،
کامبیز یه کم عقب رفت و من فکر کردم میخواد فرار کنه🏃
اما یه دفعه دستش رو تو جیبش کرد،
یک نارنجک سیاه که ظاهرا برای چهارشنبه سوری بود رو در آورد و با قدرت به سمت صورتم پرت کرد.
تا اومدم جاخالی بدم نارنجک به کتفم خورد...
صدای انفجارش بسیار زیاد بود....
... از اون لحظه فقط دود و آتش و جیغ های پشت سرهم یادم میاد... و ... و گُر گرفتنِ بدنم...
.
.
صورتم میسوخت...
چشم هایم را باز کردم ولی چیزی نمیدیدم. وحشت وجودم رو فراگرفت...😨
🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹