📜#حکایت_آموزنده_ملانصرالدین
ملانصرالدین صبح از خواب بیدار شد و دیدتبرش ناپدید شده است.
شك كرد كه همسایه اش آن را دزدیده باشد، برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت.
متوجه شد كه همسایه اش در دزدی مهارت دارد، مثل یك دزد راه میرود و مثل دزدی كه میخواهد چیزی را پنهان كند، پچ پچ میكند.
آنقدر از شكش مطمئن شد كه تصمیم گرفت به خانه برگردد،
لباسش را عوض كند،
نزد قاضی برود و شكایت كند.
اما همین كه وارد خانه شد،
تبرش را پیدا كرد؛
زنش آن را جابجا كرده بود.
ملانصرالدین از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت كه او مثل یك آدم شریف راه میرود، حرف میزند و رفتار میكند....!!
👈 «همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که ما انسانها در هر موقعیتی،
معمولا آن چیزی را میبینیم که دوست داریم ببینیم.
❄️🌨☃🌨❄️
📚#حکایت
خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی.
زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می دهی؛
اما در مورد من چی؟
من همه چیز خودم را به آنها می دهم از گوشت ران گرفته تا سینه ام را حتی از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست می کنند.
با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟
می دانی جواب گاو چه بود؟
جوابش این بود: شاید علتش این باشد که
"هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم"
چه خوب است تا وقتی که زنده ایم ببخشیم👌
❄️🌨☃🌨❄️
*چله زیارت عاشورا به نیت فرج*
*از شب نیمه شعبان تا شب ماه رمضان*
*بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ*
*السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، [السَّلامُ عَلَيْكَ يا خِيَرَةَ اللّٰهِ وَابْنَ خِيرَتِهِ]، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، وَابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ثارَ اللّٰهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْأَرْواحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنائِكَ، عَلَيْكُمْ مِنِّي جَمِيعاً سَلامُ اللّٰهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ؛*
سلام بر تو ای اباعبدالله، سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، سلام بر تو ای فرزند امیرمؤمنان و فرزند سرور جانشیان، سلام بر تو ای فرزند فاطمه سرور بانوان جهانیان، سلام بر تو ای خون خدا و فرزند خون خدا و ای تنهای شهید شده که هنوز خونخواهیات انجام نگرفته، سلام بر تو و جانهایی که به درگاهت فرود آمدند، از سوی من بر همگی شما سلام خدا باد برای همیشه تا هستم و تا شب و روز باقی است؛
*يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَعَلَىٰ جَمِيعِ أَهْلِ الْإِسْلامِ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصِيبَتُكَ فِي السَّمَاوَاتِ عَلَىٰ جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ، فَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ، وَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقامِكُمْ وَأَزالَتْكُمْ عَنْ مَراتِبِكُمُ الَّتِي رَتَّبَكُمُ اللّٰهُ فِيها، وَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً قَتَلَتْكُمْ؛*
ای اباعبدالله، هرآینه عزایت بزرگ و سنگین شد و مصیبت تو بر ما و بر همه اهل اسلام بس دشوار و طاقتفرسا گشت و سنگین و دشوار و طاقتفرسا شد مصیبتت در آسمانها بر همه اهل آسمان، خدا لعنت کند امّتی که بنای ستم و بیداد بر شما اهلبیت را بنیان نهادند و خدا لعنت کند قومی که شما را از مقامتان دور کرد و از مرتبههایتان برکنار نمود، مرتبههایی که خدا شما را در آنها جای داد و خدا لعنت کند امّتی که شما را کشتند؛
*وَلَعَنَ اللّٰهُ الْمُمَهِّدِينَ لَهُمْ بِالتَّمْكِينِ مِنْ قِتالِكُمْ، بَرِئْتُ إِلَى اللّٰهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَ [مِنْ] أَشْياعِهِمْ وَأَتْباعِهِمْ وَأَوْلِيائِهِمْ، يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ إِلىٰ يَوْمِ الْقِيامَةِ، وَلَعَنَ اللّٰهُ آلَ زِيادٍ وَآلَ مَرْوانَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ بَنِي أُمَيَّةَ قاطِبَةً، وَلَعَنَ اللّٰهُ ابْنَ مَرْجانَةَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ، وَلَعَنَ اللّٰهُ شِمْراً ، وَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً أَسْرَجَتْ وَأَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِكَ؛*
و خدا لعنت کند آنان را که امکانات و توان جنگ با شما را برای ایشان تدارک دیدند، من بیزاری میجویم به سوی خدا و به سوی شما از ایشان و از شیعیان و پیروان و دوستدارانشان، ای اباعبدالله من تا روز قیامت در صلحم با کسی که با شما صلح کرد و در جنگم با کسی که با شما جنگید و خدا لعنت کند خاندان زیاد و خاندان مروان را و خدا همه بنی امیه را لعنت کند و لعنت کند پسر مرجانه و عمر بن سعد و شمر را و لعنت کند امّتی که مرکبها را زین کردند و لگام زدند و جنگ با تو را دنبال کردند؛
*بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي، لَقَدْ عَظُمَ مُصابِي بِكَ، فَأَسْأَلُ اللّٰهَ الَّذِي أَكْرَمَ مَقامَكَ، وَأَكْرَمَنِي [بِكَ]، أَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثارِكَ مَعَ إِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ . اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِي عِنْدَكَ وَجِيهاً بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاٰمُ فِي الدُّنْيا وَالآخِرَةِ، يَا أَباعَبْدِاللّٰهِ، إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ، وَ إِلىٰ رَسُولِهِ، وَ إِلىٰ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، وَ إِلىٰ فاطِمَةَ، وَ إِلَى الْحَسَنِ، وَ إِلَيْكَ بِمُوَالاتِكَ؛*
پدر و مادرم به فدایت، همانا مصیبتت بر من دشوار و طاقتفرسا شد، از خدا که مقامت را گرامی داشت و مرا به وسیله تو کرامت بخشید، درخواست میکنم که خونخواهی تو را همراه پیشوای یاری شده از اهلبیت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) روزی من کند، خدایا به حق حسین مرا نزد خود در دنیا و آخرت آبرومند قرار ده، ای اباعبدالله من به خدا و رسولش و امیرمؤمنان و فاطمه و حسن تقرّب میجویم، به دوستی تو؛
*وَبِالْبَراءَةِ [مِمَّنْ قَاتَلَكَ، وَنَصَبَ لَكَ الْحَرْبَ، وَبِالْبَراءَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَيْكُمْ، وَأَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ وَإِلىٰ رَسُولِهِ] مِمَّنْ أَسَّسَ أَساسَ ذٰلِكَ وَبَنىٰ عَلَيْهِ بُنْيانَهُ، وَجَرىٰ فِي ظُلْمِهِ
وَجَوْرِهِ عَلَيْكُمْ وَعَلَىٰ أَشْياعِكُمْ، بَرِئْتُ إِلَى اللّٰهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ، وَأَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ ثُمَّ إِلَيْكُمْ بِمُوالاتِكُمْ وَمُوالاةِ وَلِيِّكُمْ، وَبِالْبَراءَةِ مِنْ أَعْدائِكُمْ، وَالنَّاصِبِينَ لَكُمُ الْحَرْبَ، وَبِالْبَراءَةِ مِنْ أَشْيَاعِهِمْ وَأَتْبَاعِهِمْ، إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ، وَوَلِيٌّ لِمَنْ والاكُمْ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداكُمْ؛*
و به بیزاری [از کسی که با تو جنگید و به تو اعلام جنگ داد و به بیزاری از آنانکه اساس ستم و جور بر ضدّ شما را پایهگذاری کردند و بیزاری میجویم بسوی خدا و رسولش] از کسی که پایهگذاری کرد اساس این حادثه را و بنا نهاد بر آن بنیانش را و روان شد در ستم و بیدادش بر شما و شیعیان شما، از ایشان به سوی خدا و شما بیزارم و به خدا تقرّب میجویم و پس از آن به شما نیز با دوستی نسبت به شما و دوستی نسبت به دوستان شما و به بیزاری از دشمنانتان و برپاکنندگان جنگ با شما و به بیزاری از شیعیان و پیروان آنها، من در صلحم با کسی که با شما صلح کرد و در جنگم با کسی که با شما جنگید و دوستم با کسی که شما را دوست داشت و دشمنم با کسی که شما را دشمن داشت؛
*فَأَسْأَلُ اللّٰهَ الَّذِي أَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ، وَمَعْرِفَةِ أَوْلِيَائِكُمْ، وَرَزَقَنِي الْبَراءَةَ مِنْ أَعْدائِكُمْ، أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ، وَأَنْ يُثَبِّتَ لِي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ، وَأَسْأَلُهُ أَنْ يُبَلِّغَنِي الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللّٰهِ، وَأَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثارِي مَعَ إِمامٍ هُدىً ظَاهِرٍ نَاطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْكُمْ؛*
پس درخواست میکنم از خدا که مرا به معرفت شما و دوستان شما گرامی داشت و بیزاری از دشمنان شما را نصیب من کرد، اینکه مرا در دنیا و آخرت با شما قرار دهد و جایگاهم را نزد شما با پیشینهای نیک استوار بدارد و از او میخواهم که مرا برساند به مقام ستودهای که برای شما نزد خداست و روزی کند خونخواهیام را به همراه امام هدایتگر آشکار و گویای به حق از خاندان شما؛
*وَأَسْأَلُ اللّٰهَ بِحَقِّكُمْ وَبِالشَّأْنِ الَّذِي لَكُمْ عِنْدَهُ أَنْ يُعْطِيَنِي بِمُصابِي بِكُمْ أَفْضَلَ مَا يُعْطِي مُصاباً بِمُصِيبَتِهِ، مُصِيبَةً مَا أَعْظَمَها وَأَعْظَمَ رَزِيَّتَها فِي الْإِسْلامِ وَفِي جَمِيعِ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ . اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِي فِي مَقَامِي هٰذَا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْكَ صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ، اللّٰهُمَّ اجْعَلْ مَحْيايَ مَحْيا مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَمَماتِي مَماتَ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ؛*
و از خدا میخواهم به حق شما و منزلتی که برای شما نزد اوست که عطا کند به من به خاطر مصیبتزدگیام به شما برترین چیزی را که عطا کند به مصیبتزدهای به خاطر مصیبتش، چه مصیبتی بزرگ است آن مصیبت و چه دشوار و طاقتفرسا است آن عزا در اسلام و در همه آسمانها و زمین. خدایا در این جایگاه مرا از کسانی قرار ده که از سوی تو به آنان درود و رحمت و آمرزش میرسد، خدایا حیاتم را حیات [آمیخته به عشق] محمّد و خاندان محمّد و مرگم را مرگ [در حال شیفتگی به] محمّد و خاندان محمّد قرار ده؛
*اللّٰهُمَّ إِنَّ هٰذَا يَوْمٌ تَبَرَّكَتْ بِهِ بَنُو أُمَيَّةَ وَابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبادِ، اللَّعِينُ ابْنُ اللَّعِينِ عَلَىٰ لِسانِكَ وَ لِسانِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ فِي كُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَوْقِفٍ وَقَفَ فِيهِ نَبِيُّكَ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ . اللّٰهُمَّ الْعَنْ أَباسُفْيانَ وَمُعَاوِيَةَ وَيَزِيدَ بْنَ مُعَاوِيَةَ عَلَيْهِمْ مِنْكَ اللَّعْنَةُ أَبَدَ الْآبِدِينَ، وَهٰذَا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِيادٍ وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِ؛*
خدایا این روز روزی است که به آن تبرّک جستند بنیامیه و فرزند جگرخوار، آن لعنتشده فرزند لعنت شده بر زبان تو و زبان پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) در هر کجا و هر جایی که پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) در آن ایستاد. خدایا لعنت کن اباسفیان و معاویه و یزید فرزند معاویه را که از جانب تو بر آنان لعنت باد به جاودانگی جاودانها و امروز روزی است که خوشحال شدند به این روز خاندان زیاد و خاندان مروان، به خاطر کشتن حضرت امام حسین (درود خدا بر او)؛
*اللّٰهُمَّ فَضاعِفْ عَلَيْهِمُ اللَّعْنَ مِنْكَ وَالْعَذابَ [الْأَلِيمَ] . اللّٰهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ فِي هٰذَا الْيَوْمِ، وَفِي مَوْقِفِي هٰذَا، وَأَيَّامِ حَيَاتِي بِالْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ، وَاللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ، وَبِالْمُوَالاةِ لِنَبِيِّكَ وَآلِ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ؛*
خدایا پس لعنت و شکنجهات را بر آنان دوچندان کن، خدا من در این روز و در
این جایگاه و همه روزهای زندگیام به تو تقرّب میجویم، به بیزاری از اینان و لعنت بر ایشان و به دوستی پیامبر و خاندان پیامبرت (درود بر او ایشان)؛
سپس «صد مرتبه» بگو:
*اللّٰهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَآخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَىٰ ذٰلِكَ . اللّٰهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِي جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ وَشايَعَتْ وَبايَعَتْ وَتابَعَتْ عَلَىٰ قَتْلِهِ، اللّٰهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِيعاً؛*
خدایا لعنت کن نخستین ستمکاری را که به حق محمّد و خاندان محمّد ستم کرد و آخرین کسی را که در این ستم از او پیروی نمود. خدایا لعنت کن جمعیتی را که با حسین پیکار کردند و همراهی نمودند و پیمان بستند و پیروی کردند بر کشتن آن حضرت، خدایا همه آنان را لعنت کن؛
پس بگو «صد مرتبه»:
*السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ وَعَلَى الْأَرْواحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنائِكَ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللّٰهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ، وَلَا جَعَلَهُ اللّٰهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيارَتِكُمْ، السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ، وَعَلَىٰ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، وَعَلَىٰ أَوْلادِ الْحُسَيْنِ ، وَعَلَىٰ أَصْحابِ الْحُسَيْنِ؛*
سلام بر تو ای اباعبدالله و بر جانهایی که به درگاهت فرود آمدند، از سوی من سلام خدا بر تو باد همیشه تا هستم و تا شب و روز باقی است و خدا زیارت شما را آخرین زیارت از سوی من قرار ندهد، سلام بر حسین و بر علی بن الحسین و فرزندان حسین و یاران حسین؛
آنگاه بگو:
*اللّٰهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي، وَابْدَأْ بِهِ أَوَّلاً، ثُمَّ [الْعَن] الثَّانِيَ وَالثَّالِثَ وَالرَّابِعَ. اللّٰهُمَّ الْعَنْ يَزِيدَ خامِساً، وَالْعَنْ عُبَيْدَ اللّٰهِ بْنَ زِيادٍ وَابْنَ مَرْجانَةَ وَعُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَشِمْراً وَآلَ أَبِي سُفْيانَ وَآلَ زِيادٍ وَآلَ مَرْوَانَ إِلىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ.*
خدایا اختصاص ده، اوّلین ستمکار را از سوی من به لعنت و آغاز کن به آن لعنت اولین را، سپس دومین و سومین و چهارمین را، خدایا یزید پنجم آنان را لعنت کن و لعنت کن عبیدالله بن زیاد و پسر مرجانه و عمر بن سعد و شمر و خاندان ابوسفیان خاندان زیاد و خاندان مروان را تا روز قیامت.
سپس به سجده برو و بگو:
*اللّٰهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ لَكَ عَلَىٰ مُصَابِهِمْ، الْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلَىٰ عَظِيمِ رَزِيَّتِي، اللّٰهُمَّ ارْزُقْنِي شَفاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ، وَثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَأَصْحابِ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِالسلام.*
خدایا سپاس تو را سپاس شکرگزاران بر مصیبتزدگی آنان، خدا را سپاس بر بزرگی بلا و مصیبتم، خدایا شفاعت حسین را در روز ورود [به قیامت] نصیبم کن و پیشینۀ نیک مرا نزد خود ثابت بدار به همراه حسین و یاران حسین، آنانکه جانشان را در دفاع از حسین (درود بر او) بخشیدند.
پروانه های وصال
بسم رب الصابرین #قسمت_چهل_هفتم #ازدواج_صوری بچه ها خادم اومدن از سمت سپاه برای من اسم سمیه انتخ
بسم رب الصابرین
#قسمت_چهل_هشتم
#ازدواج_صوری
روزهای راهیان نور عالی بود
دیگه کم کم داشتیم به آخرین روزهای خادمی نزدیک میشودیم
تو حسینه طلاییه درحال جمع کردم وسایل بودم
که زینب صدام کرد پریا بیا گوشیت خودشو کشت
از نردبون اومدم پایین
-بله بفرمایید
سلام ببخشید خانم پریا احمدی ؟
-بله خودم هستم
ببخشیدشما؟
*حسینی هستم از جامعة الزهرای قم مزاحمتون میشم
-بله درخدمتم
*حقیقتا خانم احمدی یه خبر خیلی خوب دارم براتون
مقاله برسی وهابیت شما برنده کربلا شده
شما و دوستتون هردو 😳😳😳😳
صداها برام گنگ شد جا و مکان فراموش کردم 😶😶😶
با زانو افتادم زمین
فقط اشک میریختم نمیتونستم حرف بزنم
******************************
رواے صادق عظیمے
با صدای افتادن چیزی همه دست از کار کشیدیم
وقتی سرم برگردوندنم دیدم خانم احمدی افتاده زمین
با سرعت خودمو بهش رسوندم
خانم صادقی دوستش زودتر از من بهش رسید
صداش میکرد و تکونش میداد
پریا
پریا
چی شد،
تا بهشون رسیدم نگرانیم چندبرابر شد از مشهد این دختر ذهنم رو درگیر خودش کرده
سریع رو به یکی از خواهرا گفتم یه لیوان آب بیارید لطفا
لطفا دوستشون خانم نورمحمدی هم صدا کنید
خانم صادقی :داشت با تلفن حرف میزد
یهو اینطوری شد
-باشه آرامشتون حفظ کنید
خانم نورمحمدی که رسید
_وای پریا چی شد
لیوان آب دادم دستش و گفتم این آب بپاچید تو صورتش
خانم صادقی(زینب جوجه) چند تا زد تو صورتش
گوشی تلفن خانم احمدی برداشتم و گفتم الو
*ببخشید من داشتم با خانم احمدی حرف میزدم
-ببخشید شوکه شدن میشه به بنده بگید چی شده؟
*شما؟
هول شدم ناخودآگاه گفتم همسرشونم 😐
(وای این چی بود گفتی اخه😳😳😳)
*بهتون تبریک میگم خانمتون برنده کربلا شده 😯😯😯
نام نویسنده:بانو....ش
آیدی نویسنده:
@Sarifi1372
🚫کپی فقط با حفظ نام و آیدی نویسنده حلال است 🚫
🕌🕌🕌🕌🕌🕌🕌🕌🕌🕌🕌🕌
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
بسم رب الصابرین #قسمت_چهل_هشتم #ازدواج_صوری روزهای راهیان نور عالی بود دیگه کم کم داشتیم به آ
بسم رب الصابرین
#قسمت_چهل_نهم
#ازدواج_صوری
یه ربع بیست دقیقه ای طول کشید تا از شوک خارج بشم
همش میرفتم تو فکر باخودم میگفتم یعنی اقا طلبیده منو بااین فکرا اشک مهمونه چشمام میشد😭
بعداز اون که از شوک خارج شدم محدثه (نورمحمدی)و جوجه (صادقی) دورم رو گرفتن و گفتن اون لحظه تو غش کردی
عظیمی گوشیت برداشت گفت شوهرته
اولش شوکه شدم ولی خودمو جمع کردم گفتم
-بنده خدا خب نگران بوده فقط همین
من اونو خیلی وقته میشناسم
اصلا به ازدواج فکرنمیکنه
تمام عشق فکرش دفاع از حرمه
محدثه و جوجه: رفتی خونش عروسش شدی بهت میگم عشقش کجا بود
-پاشید جمع کنید خودتونو
سه چهارروز آخر سفر همش با اشکای من
نگهای نگران عظیمی ،محدثه و جوجه گذشت
با قطار برگشتیم
تمام راه برگشت سرم به شیشه چسبیده بودم
اشک میریختم
محدثه دستش رو گذاشت روی دستم گفت
پریا میری خونه میری کربلا دیگه خوشبحالته مطمئن باش شهدا واسطه شدند
-میترسم خانوادم نزارن
محدثه :توکل کن به خدا و پیغمبر
رسیدم خونه
سلااااام(حالم عالی بود ولی میترسیدم)
مامان_سلام به روی ماهت
_باباکجاس؟؟
_توحیاط الان میاد عزیزم
_میشه تا من وسایلمو بزارم هردوتون بشینید میخوام باهاتون صحبت کنم
_باشه برو زود بیا
همین که چمدون گذاشتم تو اتاقم سریع اومدم پیش مامان و بابا
مامان چایی اورد
_سلام باباجون☺️
_سلام دختر گلم
سفرت بخیر زیارتت قبول😊😊😊
_ممنون
-مامان کربلا بردم
مامان :مبارکت باشه
همزمان باذوق فنجون چای رو به دهنم نزدیک کردم
که بابایهو گفت :من نمیذارم
چایی پرید تو گلوم داشتم خفه میشدم
اشکام جاری شد صدام لرزید چرابابا؟😭😭😭
بابا همنجور که داشت از جاش بلند میشد گفت:ازدواج کن برو
_باباااااا😳😳😳😳
نام نویسنده : بانو...ش
آیدی نویسنده:
@Sarifi1372
🚫کپی فقط با حفظ نام و آیدی حلال است🚫
😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
بسم رب الصابرین #قسمت_چهل_نهم #ازدواج_صوری یه ربع بیست دقیقه ای طول کشید تا از شوک خارج بشم ه
بسم رب الشهدا
#قسمت_پنجاهم
#ازدواج_صوری
با حرف پدرم اشکام جاری شد
ناخودآگاه دویدم تو اتاقم
چادر مشکیم سرکردم
مادرم با نگرانی گفت پریا کجا میری ؟
هق هقم بلندشد 😭😭 میرم مزار شهدا
مامان:پریا پدرت خیر و صلاحت میخواد
هیچی نگفتم
تمام مسیر خونه تا مزارشهدا گریه کردم
تا رسیدم به مزارشهدا
همون ورودی روی پله نشستم
هق هقم بلند شد
چرا
چرا بامن اینطوری میکنی
آقا
من چه گناهی به درگاهت کردم
حسین زهرا
از بچگی به عشقت سیاه پوشیدم
از نوجوانی تو هئیتت کفشای عزادراتو جفت کردم
منم دل دارم
منم عشق حسین تو سینه دارم
تو گوش من بعداز اذان نام حسین گفتن
کام منو با تربت حسین باز کردن
یهو سارا با پسر خواهرشوهرش (صادق عظیمی) روبروم دیدم
سارا :چی شده پریا
خودم انداختم تو بغل پریا
پسرش بغل حسن آقا شوهرش بود
حسن آقا و آقای عظیمی ازما دورشدن
سارا:پریا نصف جونم کردی چی شده
-سارا😭😭
سارا😭😭
بابا گفت کربلا به قصد ازدواج
نام نویسنده:بانو.....ش
آیدی نویسنده:
@Sarifi1372
🚫کپی فقط با حفظ نام و آیدی نویسنده حلال است 🚫
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
پروانه های وصال
بسم رب الشهدا #قسمت_پنجاهم #ازدواج_صوری با حرف پدرم اشکام جاری شد ناخودآگاه دویدم تو اتاقم چا
بسم رب الصابرین
#قسمت_پنجاه_یکم
#ازدواج_صوری
سارا:خب ازدواج کن
-سارا دیونه خب من قصد ازدواج ندارم
بعدش حالا تا کربلای ما مگه کسی هست که با من ازدواج کنه
سارا من نمیخوام بخدا ازدواج کنم 😭😭
سارا:پریا یه چیز بگم قاطی نمیکنی؟
-هوم
سارا:پریا تو که خوب میدونی صادقم مثل تو فراری از ازدواجه
-خب 🙄🙄
سارا:خواهرشوهرم، محمدآقا برای صادق شرط رضایت به دفاع از حرم
براش ازدواج گذاشتن
-من نفهمیم معنی این حرفارو
سارا:بیاید باهم صوری ازدواج کنید 😊😊
-ها😳😳
سارا:ها مرگ
ببین شما باهم ازدواج میکنید بعداز کربلای تو و اعزام سوریه ازهم جدا میشید
-یاامام حسین
یعنی تنها راه همینه 😔😔😔
سیاه شدن صفحه ازدواجمه
سارا:فکراتو بکن بهم خبربده 😍😍
این ساراخل شده والا به خود امام حسین قسم
قراره منو اون صادق بدبخت مطلقه بشیم
این ذوق و شوق داره
✋✋خاک
✋✋خاک تو سرمن
بااین دخترعمه داشتنم
ازپس گریه کرده بودم سرم درحال انفجار بود
ساعت ۹-۱۰شب که پاشدم با چشمای قرمز برم خونه
هنوز چندقدمی برنداشته بودم
که صدایی مانع حرکتم شد
صدای آقای عظیمی بود
عظیمی:خانم احمدی دیروقته اجازه بدید برسونمتون
-آخه
عظیمی:خواهرمن آخه واما و اگر نداریم
لطفا بفرمایید
آقای عظیمی میخواست ماشین روشن کنه
مانع شدم
۷-۸دقیقه ای میرسیدیم
وقتی رفتم داخل خونه
باصدای گرفته و لرزانی به پدرم گفتم :تنها راه کربلا رفتن یعنی فقط ازدواجه ؟😔😔😔😢😢
بابادرحالیکه سعی میکرد ناراحتیش نشان نده گفت: بله ازدواجه
به اتاق رفتم قرآن گرفتم دستم
خدایا خودت کمکم کن
قرآن باز کردم
آیه ای اومد براین محتوا که خدا بهترین سرنوشتها برای بندگانش رقم زده است
نام نویسنده:بانو....ش
آیدی نویسنده:
@Sarifi1372
❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️❤️
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
نگران نباش، بهار میشود، درختها سبز میشوند، شکوفهها روی شاخه مینشینند، از زیر پوست خشک زمین، گلهای بنفشه و پامچال بیرون میزند و همه چیز بهتر میشود.
نگران نباش، بهار میشود و غصهها رد پای ما را قبل از رسیدن بهار، گم میکنند و ما دوباره شادیهامان را در آغوش میگیریم و آرام میشویم.
بهار خواهد رسید، ما همه چیز را همانطور که هست رها خواهیمکرد، دستان بهار را خواهیمگرفت و از این دیار سرمازده خواهیمگریخت.
و شادانه خواهیمخندید و کودکانه همه چیز را فراموشخواهیمکرد.
به دهکدهای خواهیمرسید که از عطر ناب شکوفه لبریز است، و پر است از بارانهای گاهگاه بهاری،
و عطر کاهگل،
و لبخندهای از ته دل...
نگران نباش، "بهار" دستهای سبز خدا برای بهبود حال آدمهاست، همه چیز را درست خواهدکرد.
#نرگس_صرافیان_طوفان
─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─
🍃یک قدم مانده به خندیدن برگ
🌹یک نفس مانده به ذوق گل سرخ
🍃چشم در چشم بهاری دیگر
🌹تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان
🍃یک سبد عاطفه دارم
🌹همه ارزانی تان...
#پیشاپیش_سال_نو_بر_شما_مبارک🌹🎉
🌺🍃