8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆شایعه ظهور از یمن ؟
🔆پاسخ استدلالی و مستند حجت الاسلام و المسلمین نجم الدین طبسی، استاد درس خارج مهدویت در قم درباره این شبهه که به تازگی در حال نشر است که می گوید: ظهور #امام_زمان از #یمن است
#نوروز تان پیروز
🟡 رفتار غیرانسانی نیروهای اوکراینی با اسرای روسی حتی واکنش رسانه های آلمانی را هم برانگیخته و بیلد آلمان از این اقدام به عنوان "جنایت جنگی #اوکراین علیه روس ها" یاد کرده است .
✍🏻 #ماه_شعبان و #عید_نوروز مبارکباد 🎉
7.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟡 نخست وزیر پیشین رژیم صهیونیستی: سپاه عنصری خطرناک است که سعی دارد توازن قوا در منطقه را دگرگون کند/امیدوارم توافق جدید از توافق اصلی بدتر نباشد...
#ایران_قوی
سرباز #امام_زمان دارد
مثل #حاج_قاسم
❖
مواظب" دل پدرها "باشید🌱🌺
دل پدر که بشکنه
متوجه نمیشی
مثل مادر نیست که
از بارونی شدن چشماش
بفهمی "دلشو شکستی" ...
اما اگه دقت کنی
"شکسته شدن قامتش"
و اضافه شدن چین و چروک
صورتش آتیشت میزنه...🌱🌺
💕🧡💕🧡
حواسمـان نیست
ما میگوییم و رها میڪنیم
و رد میشویم
اما ...
ممڪن است یڪی گیر ڪند
👈🏻بین ڪلمه های مـا
👈🏻بین قضاوت های ما
👈🏻بین برداشت های مـا
ما انسانیم ...
مهربان باشیم
💕💛💕💛
شاید تقصیر آدمها نیست ڪه
نمیتوانند روی حرفشان،وعده هاشان
و احساساتشان بمانند، آنها برروی
زمینی زندگی میڪنند ڪه روزی
یڪـــبارخودش را دور میــــزند
💕💗💕💗
یادتان باشد،
اعتماد به نفس
اولین گام
به سوی موفقیت است!
اگر سه خصلت:
انتقادپذیری
پوزش خواهی
وشکرگزاری
را در خود پرورش دهید
مطمئن باشید که موفقیت به
زودی در خانه تان را میزند🌷
💕💚💕💚
بچه كه بودم
گاهي با مادرم به عطاری مي رفتم
بر دیوار عطاري دو تابلو نصب بود كه
خيلي برايم جذاب و با معنی بود
در طول زمان خرید مادرم بارها انها را
نگاه می کردم و می خواندم
يكي نقاشي جالبي بود از دو مرد كه یکی
مردی مفلوک و فقیر بود و زیر ان نوشته
شده بود عاقبت نسيه فروش و در كنار
او مردي چاق با گاو صندوقي پر از
پول که زیر ان نوشته شده بود
عاقبت نقد فروش
دومي تابلويي بود كه بر روي آن با خط
خوش اين شعر نوشته شده بود:
داني كه چرا خدا تو را داده دو دست ؟
من معتقدم كه در آ ن سري است
يك دست به كار خويشتن پردازي
با دست دگر ز بينوا گيري دست
اين دو تابلو بر زندگي من تاثير داشت...
💕💚💕💚
📚#حکایتی_آشنا
یک شب که ضیافتی در کاخ برپا بود
مردی آمد و خود را در برابر امیر به خاک انداخت و همه مهمانان او را نگریستند و دیدند که یکی از چشمانش بیرون آمده و از چشمخانه خالیش خون میریزد.
امیر از او پرسید «چه بر سرت آمده؟»
مرد در پاسخ گفت:
« ای امیر، پیشهی من دزدیست،
امشب برای دزدی به دکان صراف رفتم،
وقتی که از پنجره بالا میرفتم اشتباه کردم و داخل دکان بافنده شدم.
در تاریکی روی دستگاه بافندگی افتادم و چشمم از کاسه درآمد. اکنون ای امیر،
میخواهم داد مرا از مرد بافنده بگیری.»
آنگاه امیر کس در پی بافنده فرستاد و او آمد،
و امیر فرمود تا چشم او را از کاسه درآورند.
بافنده گفت: « ای امیر، فرمانت رواست.
سزاست که یکی از چشمان مرا در آورند.
اما افسوس! من به هر دو چشمم نیاز دارم تا هر دو سوی پارچهای را که میبافم ببینم. ولی من همسایهای دارم که پینهدوز است و او هم دو چشم دارد، و در کار و کسب او هر دو چشم لازم نیست.»
امیر کس در پی پینهدوز فرستاد.
پینهدوز آمد و یکی از چشمانش را در آوردند.
و عدالت اجرا شد..!!
✍#جبران_خلیل_جبران
💕💜💕💜