#باکلاسها_بیشتر_میدانند
مثل فنر از رختخواب نپرید
زمانیکه با شنیدن صدای ساعت یکباره از جایتان میپرید،
احتمال اینکه عضلات کمرتان منقبض شود و دچار کمردرد شوید، بالا میرود
صبح ها به آرامی از جایتان برخیزید.
💕💜💕💜
#شوهر_باکلاس
آقای خونه
همسرشما،بعداز تولدفرزندتون،
بیشتربه توجه ومحبت شما،نیاز داره
خستگی های بچه داری رو
با نوازش، توجه، وکمک بیشتر،
از روی شونه هاش بردارين.
💕💜💕💜
🎀 🎀
خوشبخت بودیم
اما هیچوقت نتونستیم از کنار هم بودن لذت ببریم
چون باید پولامون رو پس انداز میکردیم واسه خرید خونه
همیشه هر چیزی رو که دوست داشتیم میگفتیم الان نه
الان باید خونه بخریم.
باهزارسختی و کُلی صرفه جویی کردن پولامون رو پس انداز کردیم..
بالاخره
موفق شدیم خونه رو خریدم.
از فردای اون روز به فکر این بودیم لوازم خونمون رو جدید کنیم.
گوشت و مرغ توخونه همیشه باشه میوه های چند رنگ داشته باشیم.
با اومدن بچه به فکر این بودیم که بچمون لباساش خوب باشه
خلاصه تا وقتی بچه هامون سرو سامون گرفتن
هر روز دغدغه چیزی رو داشتیم .
خونه بزرگ تر_ماشین بهتر_مبل زیباتر_خرج دانشگاه_عروسی جهیزیه و...
روزها گذشت وما پیر شدیم.
ما موندیم و یه خونه بزرگ
یه ماشین پارک شده توی پارکینگ که استفاده نمیشه
بچه هایی که درگیر زندگی خودشونن.
ما پیر شدیم و از زندگی لذت نبردیم.
پیر شدیمو یادمون افتاد هنوز اون کافه که قرار بود اولین سالگرد عروسیمون بریم نرفتیم.
یادمون افتاد اون شام رویایی دونفره رو نخوردیم
یادمون اومد هیچ سالگرد ازدواجی رو نگرفتیم
یادمون اومد چقدر زود تولد هم دیگر رو فراموش کردیم
یادمون اومد پشت تلفن فقط لیست خرید رو گفتیم
حال همو نپرسیدیم
یادمون اومد چقدر دوستت دارم بود که باید هر روزبه هم میگفتیم اما نگفتیم
یادمون اومد عکسای دونفرمون رو هم نگرفتیم
از این زندگی ما فقط یادگرفتیم داشتن خونه و ماشینش رو
هیچکدوم نمیخوایم خوشبخت باشیم
درسته ریخت و پاش و ولخرجی خوب نیست اما اینجوری هم نه دیگه
1_ازالان کافه های زندگیتون رو برین فردا دیره .
2_با همسرتون شام برین رستوران.
3_لباسای قشنگتون رو براهم بپوشین.
4_تولدها رو فقط با یه کیک یا شاخه گل بگیرین
باورکنید کافیه
5_سالگرد ازدواجتون رو شام برین بیرون
نذارین اون روز فراموش بشه.
6_هر روز بگین که همو دوس دارین.
7_گاهی فقط با یه شاخه گل یا یه روسری همسرتون رو سورپرایز کنید
8_عکسای دونفره زیادی رو بگیرین شاید همیشه اون یکی نبود
باهمین چند تا مورد زندگی قشنگ میشه وقت زیادی نمیخواد
هزینه زیادی هم نمیخواد
ماهی یه بار به کافه برین مطمئن باشید با پولش پادشاه نمیشین.
گاهی شام رو باهمسرتون به رستوران برین مطمئن باشین با سالی سه چهار بار رستوران رفتن نمیتونین خونه بخرین.
تولد فقط سالی یک باره سالگرد ازدواجتونم همین طور.
برگزارش کنین ساده ولی برگزار بشه.
ما فقط یک بار به دنیا میایم و یک بار زندگی میکنیم.شادی و لبخندرو به شریک زندگیمون هدیه کنیم و هر روز به خدانزدیکتر بشیم
💕💛💕💛
یادت باشد
هرکسی سرگذشتی دارد.
هرگاه بجای من زندگی کردی
آنگاه می توانی درباره من قضاوت کنی
💕💛💕💛
#سیاست_های_زنانه
تا جایی که میشه نشون ندید که از نبودن همسرتون اذیت میشید:
بزرگترین اشتباهی که اکثر خانمها مرتکب میشن اینه که مدام شکایت میکنن که چرا فلان روز زنگ نزدی؟چرا کم اس ام اس میدی؟چرا سرت گرمه کار و دوستات میشه منو یادت میره و و و...
این کارا فقط شوشو رو دورتر میکنه. بذارید به کاراش برسه شما هم که سرتون گرمه کاراتونه .
خودش دلش تنگ میشه و جذبتون میشه
بذارید فکر کنه محدودش نکردید.
💕🧡💕🧡
#والدین_باکلاس
به فرزندانمان ياد دهيم به رفتار ديگران پاسخ دهند نه واكنش
واكنش يعني: زد تو هم بزن.
پاسخ يعني: از عقل خود استفاده كن و بهترين روش را انتخاب کن.
💕🧡💕🧡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ تودهنی دختر شیعه به کارنشناس شبکه وهابی و گل به خودی جدید وهابیون!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 با توجه به فرمایشات رهبر معظم انقلاب،کشف حجاب در ملأ عام، در جامعه و حکومت اسلامی، حرام شرعیست که باید با آن قاطعانه برخورد شود
.
🔴عزل مسئول خاطی بندر امام
🔹وزیر اقتصاد: مسئول خاطی که ضربالاجل ما برای ترخیص کالای اساسی رسوبکرده در انبار بندر امام را رعایت نکرد، امروز عزل شد.
#ایران_قوی
✍🏻سرباز #امام_زمان باش مثل #حاج_قاسم 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مجری شبکه الحوار:
📍شرف و مردانگی رهبران عربی کجا رفته که علیه ایران با رژیم جنایتکار صهیونیستی همکاری میکنند؟
#ایران_قوی
#حاج_قاسم سرباز واقعی#امام_زمان
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠روایتی عجیب از موجود وحشتناکی در برزخ که بازتاب اعمال دنیاست
▪️این قسمت: به خدا میسپارمت
▫️تجربهگر : آقای بهروز عظیمی
💢لینک فیلم کامل در تلوبیون:
https://www.telewebion.com/episode/2566840
#تجربه_مرگ_موقت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅پاستا با تهدیگ لازانیا😋
✍مواد لازم برای ۴ نفر :
پاستا ۵۰۰ گرم
گوشت چرخ کرده ۷۰ به ۳۰ گوسفندی، گوساله ۴۰۰ گرم
پیاز داغ (یک عدد پیاز متوسط)
رب ۳ یا ۴ قاشق غذاخوری
زردچوبه، نمک، فلفل سیاه، فلفل قرمز و زعفران به مقدار لازم
سرکه و آب لیمو برای مایع پاستا هر کدام یک قاشق غذاخوری
آویشن در انتهای کار با مایع پاستا به مقدار لازم
لازانیا برای تهدیگ به اندازه کف ظرف
کره ۳۰ گرم
روغن مایع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیتزا_مرغ_قارچ
با خمیر نون بربری درستش کردم😍
برای سینی 30در40 کافیه این مقدار. رفتم نونوایی یه دونه خمیر گرفتم هزار تومن😉👊 خیلی راحت و بی درد سر
حالا بیا دوساعت خمیر رو آماده کن آیا ور بیاد آیا نیاد والا به خدا😂
اینجوری هم راحته هم به صرفه
نصف سینه ی مرغ رو با پیاز و زردچوبه و نمک و کمی آب بذارید بپزه.
وقتی پخت ریش کنید.
فر رو گرم کنید.
300گرم قارچ رو خرد کنید و بذارید داخل تابه تا آبش کشیده بشه.
کف سینی فر رو خیلی کم چرب کنید. خمیر رو پهن کنید. روشو با چنگال سوراخ سوراخ کنید.
سس گوجه بریزید.
پنیر پیتزا بپاشید.
مرغ های ریش شده رو بریزید روش. بعد قارچ ها رو اضافه میکنیم.
فلفل دلمه ای خرد شده رو هم اضافه میکنیم
پودر آویشن میپاشیم. در آخر هم تمام سطح پیتزا رو با پنیر میپوشونیم.
میذاریم داخل فر 180 درجه به مدت بیست تا سی دقیقه.
خیلی نرم و لطیف میشه 😋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برنج رنگی 😍
با رنگهای خوراکی طبیعی
#پنير_پيتزا_خانگي
مواد لازم برای تهیه پنیر پیتزا خانگی:
شیر 2 لیتر
قرص مایه پنیر 1/4
جوهر لیمو 1/2 ق چایخوری
نمک به میزان لازم
طرز تهیه پنیر پیتزا خانگی:
برای تهیه پنیر پیتزا خانگی ابتدا شیر را با دمای 60 درجه سانتیگراد به مدت نیم ساعت حرارت دهید.
جوهر لیمو را داخل کمی آب حل کرده و آن را به شیر اضافه کنید.
حدود نیم ساعت دیگر شیر را حرارت دهید.
قرص مایه پنیر را داخل 1/4 فنجان آب حل کنید.
قرص حلشده را به شیر اضافه کنید و حرارت را کم کرده، چند دقیقه هم بزنید.
حدود 10 تا 15 دقیقه صبر کنید تا شیر دلمه (منعقد) شود.
حالا دلمهها را با یک چاقوی تیز ببرید.
حالا سراغ پخت پنیر میرویم که مهمترین مرحله تهیه پنیر پیتزا کش دار است. این مرحله نباید بیش از 15 دقیقه طول بکشد زیرا کیفیت و مزه پنیر از بین میرود.
حالا تکههای پنیر را داخل صافی بریزید تا آب اضافه آن خارج شود.
حالا پنیر را با دست یا یک قاشق چوبی تمیز، ورز دهید.
در همین مرحله مقدار کمی نمک نیز به پنیر اضافه کنید.
بازهم پنیر را ورز دهید.
وزردادن پنیر در این مرحله باید به قدری باشد که شکل ظاهری پنیر، به صورت یکدست و یک تکه دربیاید.
حالا یک ظرف را پر از آب و یخ کرده و پنیر را داخل آن بیندازید.
یک ساعت فرصت دهید تا پنیر داخل ظرف آب و یخ باقی بماند.
پنیر پیتزا کش دار شما آماده است. برای حفظ کیفیت و تازگی پنیر پیتزا خانگی را داخل نایلون بپیچید و داخل یخچال یا فریزر قرار دهید.
نکاتی درباره تهیه پنیر پیتزا خانگی:
شیری که برای تهیه پنیر پیتزا استفاده میکنید حتما باید شیر کامل باشد. شیری که لاکتوز آن گرفتهشده یا استریلیزه و هموژنیزه باشد برای تهیه پنیر پیتزا مناسب نیست ولی پاستوریزه بودن شیر بسیار مهم است.
قراردادن پنیر پیتزا داخل ظرف یخ باعث انسجام بیشتر پنیر میشود.
فاصله زمانی بین اضافه کردن مایه پنیر و جوهر لیمو به این صورت است که بعد از اضافه کردن جوهر لیمو، باید چند دقیقه شیر را هم بزنید و بعد مایه پنیر را اضافه کنید.
از آنجا که پنیر پیتزا، گرانترین ماده اولیه برای تهیه پیتزاست و معمولا پنیر پیتزای بازاری چربی بالایی دارد، بهتر است دستبهکار شده و در منزل، پنیر پیتزا خانگی تهیه کنید #پنیر_پیتزا
💕🧡💕🧡
📚#حکایت_بهلول_دانا
روزی بهلول در قبرستان بغداد کله های
مرده ها را تکان می داد، گاهی پر از
خاک می کرد و سپس خالی می نمود
شخصی از او پرسید:
بهلول! با این سر های مردگان چه می کنی؟
گفت : می خواهم ثروتمندان را از فقیران
و حاکمین را از زیر دستان جدا کنم
لکن می بینم همه یکسان هستند.
به گورستان گذر کردم صباحی
شنیدم ناله و افغان و آهی
شنیدم کله ای با خاک می گفت
که این دنیا ، نمی ارزد به کاهی
به قبرستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بی کفن در خاک خفته
نه دولتمند، برد از یک کفن بیش
💕💛💕💛
📚#داستان_پندآموز
روزی تاجری بسیار ثروتمند، با خود عهد کرده بود در طول زندگانی خویش، یک روز از عمرش را خوب زندگی کند و به مردم مهربانی ورزد.
در آن روز تصمیم گرفت عهد خویش را بجا بیاورد
و با مردم به اندازه ی یک روز درشت خویی نکند
و با آنها با عطوفت رفتار نماید.
زمانی که از خانه خود خارج شد پیرزنی گوژ پشت از او درخواست کمک کرد. از او خواست باری را که همراه دارد تا خانه اش حمل کند.
با خود گفت من با این همه ثروت و قدرت حمال این پیرزن باشم؟ لحظه ای به فکر فرورفت و به یاد عهد خویش افتاد، بار را برداشت و به همراه پیرزن به راه افتاد. تا به خانه ای خرابه رسیدند، دید سه کودک در آنجا مشغول بازی هستند
از او پرسید این کودکان کیستند؟
پیرزن پاسخ داد؛ اینها نوه های من هستند که با من زندگی می کنند. پدر و مادرشان را سالهاست که از دست داده اند.. از او پرسید مخارج آنها را چه کسی تامین میکند؟
پیرزن اشک از چشمانش سرازیر شد، گفت؛ به بازار میروم میوه ها وسبزیجات گندیده ای که مغازه دارها آن ها را بیرون میریزند با خود به خانه می آورم و به آنها میدهم تاگرسنگیشان رفع شود.
تاجر نگاهی به کیسه های که دردستش بود انداخت، به سالها یی که متکبرانه زندگی خود را سپری کرده بود افسوس خورد.. آن روز تمام دارایش را به فقرا و درماندگان شهرش بخشید.
شب هنگام که به بستر خویش میرفت
از خدای خویش طلب عفو کرد و بخاطر کارهایی که در گذشته انجام داده شرمسار و اندوهگین بود. بعد از آن به خوابی ابدی فرورفت. بدون آنکه فردایی در انتظار او باشد.
🌹بیایم خوب بودن راتجربه کنیم..
حتی به اندازه یک روز
شاید دیگر فرصت جبرانی نباشد.
💕💛💕💛
هشت توصیه امام هشتم برای روزهای آخر شعبان:
اباصلت میگوید:
در آخرین جمعه شعبان خدمت امام رضا علیهالسلام رسیدم، فرمودند:
ای اباصلت! بیشترِ ماه شعبان سپری شده و امروز آخرین جمعه شعبان است،
پس در روزهای باقیمانده کوتاهیهای روزهای گذشته را جبران بکن و باید به آنچه برایت مهم است اقدام کنی:
۱. زیاد دعا کن.⚘️
۲. زیاد استغفار کن.🌸
۳. زیاد قرآن تلاوت کن.⚘️
۴. از گناهانت به درگاه خدا توبه کن تا خالصانه به ماه خدا وارد شوی.🌸
۵. هر امانتی که گردنت هست ادا کن.⚘️
۶. تمام کینههایی که در دلت نسبت به مؤمنان داری، از دل بیرون کن.⚘️
۷. هر گناهی که به آن مبتلا هستی از آن دست بکش و تقوای خدا پیشه کن و در آشکار و پنهان بر خدا توکل کن...🌸
۸. و در روزهای باقیمانده این ماه بسیار بگو:
اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ...⚘️
خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز...🌸🤲
📚 عیون اخبار الرضا علیه السلام ج۲ ص۵۱
📚 بحارالانوار ج ۹۴ ص۷۳
💕🧡💕🧡
پروانه های وصال
#رمان_عاشقانه_مذهبی_قسمت13 #هوالعشــــــق ❤️ درگوشَت ارام میگویم: _مهربون باش عزیزم!... یکبار دیگر
🌹
#رمان_عاشقانه_مذهبی_قسمت14
#هوالعشــــق❤
🌹
چندروزی خانه عمه جان ماندگار شدم دراین مدت فقط تلفنـےبافاطمه سادات درارتباط بودم!
عمه جان بزرگترین خواهرپدرم بودومن خیلـےدوستش داشتم.تنهابوددرخانه ای بزرگ ومجلل.
مادرم بلاخره بعدازپنج روز تماس گرفت..
💞
صدای گوشخراش زنگ تلفن گوشم راڪرمیڪندبشقاب میوه ام راروی مبل میگذارم وتلفن رابرمیدارم.
_ بله؟
_ .
_ مامانـےتویـے؟؟...ڪجایـےشما!خوش گذشته موندگارشدی؟
_ .
_ چراگریه میڪنـے؟؟
_ .
_ نمیفهمم چےمیگیـــــ....
_ .
صدای مادرم درگوشم میپیچد!بابابزرگ ....مرد! تمام تنم سردمیشود!
اشڪ چشمهایم رامیسوزاند!بابایـے...یادڪودڪـےوبازی های دسته جمعـےوبازی های دسته جمعـےوشلوغ ڪاری درخانه ی باصفایش!..چقدرزود دیرشد.
💞💞
حالت تهوع دارم!مانتوی مشڪےام راگوشه ای ازاتاق پرت میڪنم وخودم راروی تخت میندازم .
دوماه است ڪه رفته ای بابابزرگ!هنوز رفتنت راباورندارم!همه چیز تقریبا بعد ازچهلمت روال عادی بخودگرفته!
اما من هنوز....😔
رابطه ام هرروزبافاطمه بیشترشده و بارها خود او مرا دلداری داده.
باانگشت طرح گل پتویم را روی دیوار میڪشم وبغض میڪنم😢
چندتقه به درمیخورد
_ ریحان مامان؟!
_ جانم ماما!..بیاتو!
مادرم بایڪ سینـےڪه رویش یڪ فنجان شکلات داغ وچندتکه کیک که درپیش دستـے چیده شده بود داخل می آید.روی تخت مینشنیدونگاهم میڪند
_ امروز عڪاسـےچطور بود؟
مینشینم یک برش بزرگ ازکیک رادردهانم میچپانم وشانه بالا میندازم!یعنـےبدنبود!😒
دست دراز میکند ودسته ای ازموهای لخت و مشڪےام راازروی صورتم کنار میزند.
باتعجب نگاهش میڪنم: چقدیهو احساساتی شدی مامان😐
_ اوهوم!دقت نکرده بودم چقدر خانوم شدی!
_ واع...چیزی شده؟!😓
_ پاشوخودتوجم و جورڪن،خواستگارت منتظره مازمان بدیم بیاد جلو!.وپشت بندش خندید
کیک به گلویم میپرد به سرفه میفتم و بین سرفه هایم میگویم...
_ چی...چ...چی دارم؟
_ خب حالا خفه نشو هنو چیزی نشده که!
_ مامان مریم تروخداا..منک بهتون گفتم فعلاقصد ندارم😠
_ بیخود میکنی!پسره خیلیم پسر خوبیه!
_ عخی حتمن یه عمر باهاش زندگی کردی
_ زبون درازیا بچه!
_ خا کی هس ای پسر خوشبخت!؟
_ باورت نمیشه....داداش دوستت فاطمه!
.
باناباوری نگاهش میکنم!
یعنـےدرست شنیدم؟
گیج بودم . فقط میدانستم که
#منتظرت_میمانم.
#ادامه_دارد.
.
نویسنده این متن
#میم_سادات_هاشمی👉
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹
#این_قسمت_جواب_خیلی_ازکامنتهاست_تاته_بخونید
#رمان_عاشقانه_مذهبی_قسمت15
#هوالعشــــق❤
🌹
خیره به آینه قدی اتاقم لبخندی ازرضایت مےزنم.روسری سورمه ای رنگم رالبنانـےمےبندم وچادرم راروی سرم مرتب میڪنم!صدای اِف اِف واین قلب من است ڪه مےایستد!سمت پنجره میدوم،خم میشوم وتوی ڪوچه رانگاه میڪنم.زهراخانوم جعبه شیرینی رادست حاج حسین میدهد.دختری قدبلند ڪنارشان ایستاده حتمن زینب است!
فاطمه مدام ورجه وورجه میڪند!
"اونم حتمن داره ذوق مرگ میشه😂"
نگاهم دنبال توست!ازپشت صندوق عقب ماشینتان یک دسته گل بزرگ پراز رزهای صورتی وقرمز بیرون مےاوری.چقدر خوشتیپ شده ای😍
💞
قلبم چنان درسینه میڪوبد ڪه اگر هرلحظه دهانم رابازکنم طرف مقابل میتواند ان رادرحلقم بوضوح ببیند!
سرت پایین است وباگلهای قالی ورمیروی!یک ربع است که همینجور ساکت وسربه زیری!
دوست دارم محکم سرم رابه دیوار بکوبم😐
بلاخره بعدازمکث طولانـےمیپرسی:
من شروع ڪنم یاشما؟
_ اول شما!
صدایت راصاف وآهسته شروع میڪنـے
_ راستش...خیلـےباخودم فکر کردم که اومدن من به اینجادرسته یانه!
ممکنه بعدازین جلسه هراتفاقی بیفته...خب...من بخاطراونیڪه شما فڪر میڪنید اینجا نیومدم!
بهت زده نگاهت میکنم,,
_ یعنی چی؟؟؟😓
_ خب."مِن ومِن میڪنی"
_ من مدتهاست تصمیم دارم برم جنگ!..برای دفاع!پدرم مخالفت میڪنه..وبهیچ عنوان رضایت نمیده. ازهردری وارد شدم.خب...حرفش اینکه...
بااسترس بین حرفت میپرم:
_ حرفشون چیه؟!!
_ ازدواج کنم!بعد برم.یعنی فکر میکنه اگر ازدواج کنم پابند میشم ودیگه نمیرم...
خودش جبهه رفته اما.نمیدونم!!
جسارته این حرف،اما...من میخوام کمکم کنید....حس میکردم رفتارشما بامن یطور خاصه.اگر اینقدرزوداقدام کردم...برای این بود که میخواستم زود برم.
"گیج وگنگ نگاهت میکنم."
_ ببخشید نمیفهمم!😐
_ اگر قبول کنید...میخواستم بریم و بخانواده بگیم اول یه صیغه محرمیت خونده شه...موقت!اینجوری اسم من توی شناسنامه شما نمیره.
اینطوری اسمن ،عرفاوشرعا همه مارو زن و شوهرمیدونن..
اما...من میرم جنگ.و ...
وشما میتونید بعدازمن ازدواج کنید!
چون نه اسمی رفته...نه چیزخاصی!
کسی هم بپرسه.میشه گفت برای اشنایی بوده و بهم خورده!!
یچیز مثل ازدواج سوری😔
" باورم نمیشود این همان علـےاکبراست! دهانم خشک شده وتنها باترس نگاهت میکنم..ترس ازینڪ چقدرباان چیزی که ازتو درذهنم داشتم فاصله داری!!"
_ شایدفکر کنید میخوام شمارومثل پله زیرپابزارم وبالابرم!اما نه!.
من فقط کمک میخوام.
" گونه هایم داغ میشوند.باپشت دست قطرات اشکم راپاک میکنم"
بامــــاهمـــراه باشــید🌹