| #تلنگر⚡️
ازعالمی پرسیدند:
بالاترین وزنه چند کیلو است
ڪه یه نفر بزنه و بهش بگن پهلوان؟!
گفت: بالاترین
وزنه یه پتوی 1 کیلویی است ڪه هنگام
#نمازصبح بتواند از روۍ خود بلند ڪند،
هر کی این وزنه رو بلند کنه #پهلوان است.
| #تلنگر⚡️
ازعالمی پرسیدند:
بالاترین وزنه چند کیلو است
ڪه یه نفر بزنه و بهش بگن پهلوان؟!
گفت: بالاترین
وزنه یه پتوی 1 کیلویی است ڪه هنگام
#نمازصبح بتواند از روۍ خود بلند ڪند،
هر کی این وزنه رو بلند کنه #پهلوان است.
🍁🍂🖤🍂🍁
👈 قوی بودن را یاد بگیر
که وقتی لغزش های پر تلاطم این زندگی لعنتی ،تو را ، روانت را آرامشت را به یغمای بی پایان میبرد، مثل کوه بزرگ و سنگین پشت خودت بایستی، دست خودت را بگیری و مردانه بلند کنی!
👈 قوی بودن را یاد بگیر ...
هیچکس در این دنیای خاکی دلش برای تو و لحظه های به هدر رفته ات نمیسوزد ! که وقتی سراغی ازشان نگیری ککشان هم نمیگرد که روزی کسی بود، که خوب بود ...!
👈 قوی زندگی کردن را یاد بگیر ...
که وقتی متلاطم از تمام روز های از دست رفته هستی ، خودت را بلند کنی قهوه ای درست کنی و تمام ناملایمات را از تارو پودت پاک کنی ....
💟 ۱۰ تا چیز مهمی که خودت توی زندگیت میتونی کنترلشون کنی:
➕دیدگاهت
➕رفتارهات
➕هیجانت
➕چیزهایی که میخوری
➕میزان ارزش دادنت به آدما
➕نحوه ی واکنش نشون دادنت
➕طرز صحبت کردنت با خودت
➕بودن یا نبودن تو یه رابطه
➕تعیین حد مرز های شخصیت
➕دنبال کردن و نکردن آدمای سمی تو دنیایی مجازی و واقعی
☑️ از هرکسی و هر چیزی که از شادی و آرامش دورت میکنه دور بمون و کنترل مسائل مهمت رو دست کسی نده.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ دیروز یک ترانسفورماتور در کیف توسط پهپاد شاهد ایرانی مورد عنایت ویژه قرار گرفت
نکته جالب توجه این بود که باوجود اینکه هدف پشت موانع بتنی قرار داشت،باز منهدم شد.
اوکراین هر بار جهت نجات خود سعی می کند ابتکاراتی از این دست انجام دهد،اما شاهد 136 با کلاهک جدید وارد معرکه جنگ شده است.
✍🏻#لبیک_یا_خامنه_ای نائب برحق #امام_زمان تا پای جان #برای_ایران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ ⚡️بانوی موفق آمریکایی: با حجاب احساس کردم می توانم دنیا را تغییر بدهم⚡️
🧕تجارب فوق العاده و سخنان بسیار جالب بانوی موفق آمریکایی خانم «ملیکا مک دونالد» (فعال اجتماعی، مدیر، سخنران و هنرمند) که موفقیت خود را مدیون اسلام آوردن و حجابش می داند:
💥حجاب برای من این معنی را داشت که برای حضور مؤثر اجتماعی و نشان دادن خودت باید مغزت را به کار بیندازی و نه این که از جذابیتهای ظاهریت استفاده کنی.
💥پیش از اسلام بود که به من ظلم شد.
💥اسلام کرامتم را به من برگرداند.
💥بانویی که برای خودش احترام قائل است نباید در موقعیتی قرار گیرد که من پیش از اسلام داشتم.
#حجاب بهانه است اصل نظام #ایران_قوی اسلامی نشانه است #پایان_مماشات 🥀
🔴توییت جدید حساب توییتری ایران به عبری
♦️با پایان یافتن جام و جهانی و متعاقب آن تعهدات جمهوری اسلامی ایران به قطر ،منتظر تحولات جدید در غرب آسیا باشید.
#لبیک_یا_خامنه_ای
#تخریب_چی #جام_جهانی حواسمون رو پرت نکنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺این الدنگ ایران را تهدید کرده است؛
داداش، رفیق قبلی ات ! از بس نخست وزیر عوض کرده اید اسمش یادم رفته ! همانی که مثل خودت کچل بود قرار بود با هزار چاقو نابودمان کند ، اکنون نیست که ببینیم با هزار چاقو نابودمان کرد یا نه ! اما اگر خواستی ما را تهدید کنی، این ویدئو را ببین تا بفهمی دنیا دست کیست ...
پرچم بالاست ✌️🇮🇷
#لبیک_یا_خامنه_ای
#پایان_مماشات
#برای_ایران
#کوکی_شکلاتی_نرم 🍪 😋
▫️آرد 70 گرم
▫️بیکینگ پودر 1 ق چ خ
▫️تخم مرغ 1 عدد
▫️کره 50 گرم
▫️شكلات تلخ 70 گرم
▫️شکر نصف پیمانه (میتونین كمترش كنين)
▫️نمک نوک ق چ خ
▫️وانیل نوک ق چ خ
🔸كره و شكلات رو با هم به روش بنماری آب میکنیم. تخم مرغ و شكر رو با همزن دستی میزنیم تا از لختگی دربياد، وانيل، نمک و بیکینگ پودر رو اضافه میکنیم، بعد شكلات و كره رو اضافه کرده و خوب با قاشق هم میزنیم تا ترکیب يكدست بشه.
حالا آرد الک شده رو آروم آروم اضافه كرده و هم میزنیم. موادمون نه خيلی شل باشه نه خيلی سفت.كف سينی رو کاغذ روغنی پهن کرده و خمیر رو به اندازه های یه گردو برداشته و با فاصله میچینیم و حدود 12 دقیقه توی فر گرم شده با دمای 180 درجه سانتیگراد قرار میدیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نكات پفيلا خونگى
پفيلا كره اى 🧈
كمى كره و روغن سرخ كردنى رو داخل قابلمه رويى يا روحى بريزيد ، داغ كه شد ذرت ها رو مثل فيلم داخلش بريزيد و با حرارت بالا قابلمه رو تكون بديد تا همه ى ذرت ها باز بشه، از ذرت زياد استفاده نكنيد ، ١/٣ ليوان كافيه. كره هم ميتونيد هم اولش بزنيد هم موقعى كه اماده شد اضافه كنيد تا جذب بشه🌽🍿
پفيلا كچاپ 🍿🍅
پودر گوجه ٢ ق غ
نمك ١ ق چ
روغن ٣ ق غ
ميتونيد به جاى پودر گوجه از سس كچاپ استفاده كنيد .
پفيلا پنيرى 🍿🧀
پودر پنير پارمسان ٣ ق غ
ذرت ١/٣ ليوان
نمك ى فلفل سياه
🥦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماست خونگی هم خوشمزه تره هم به صرفه تره😍
❌برای هر کیلو شیر از یک قاشق و نیم ماست برای مایه استفاده کنین و توجه کنین که ماست غلیظ باشه و شیرین اگه از ماست ترش استفاده کنین هم ماستتون ترش میشه و هم شل❌
❌برای اینکه شیر سر نره از یک قاشق چوبی برای روی قابلمه مث فیلم استفاده کنین و بزارین بعد از اینکه به جوش بی افته نیم ساعت دیگه بجوشه تااگر اب اضافه داره تبخیر بشه❌
بعد از اینکه ۸ ساعت پتو پیچ موند بزارین یک روز داخل یخچال بمونه و ببنده♥️
بعد از اینکه خواستین استفاده کنین از قاشق فلزی استفاده نکنین چون اب میندازه و بهتر از قاشق چوبی و یا پلاستیکی استفاده کنین🥲
#آشپزی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بستنی_یلدایی
مواد لازم📝:
پودر ژله ۱ بسته
قالب بستنی سیلیکونی( میتونید از لوازم قنادی تهیه کنید)
انار دون شده
چوب بستنی
توضیحات:
ابتدا یک سوم قالب رو ژله بریزید بعد بزارید داخل یخچال به مدت ۲۰ دقیقه
چوب بستنی داخل قالب قرار بدید
بعد روش دون های انار بریزید و حالا بقیه ژله رو بهش اضافه کنید
و دوباره بزارید داخل یخچال تا خوب ببننده.
🔴 نکته مهم: قالب سیلیکونی باید کامل کامل تمام قسمتاش چرب بشه تا موقع دراوردن ژله به مشکل نخورین…
#آشپزی
°〰🌮〰🍲〰🥧〰🍝〰🍾〰°
💠دختران مومن سه ویژگے دارند :
✅متــکبر ،بــخیل و تــرسو هستند !
ﺍمیرالمؤمنین ﻋلے (علیه السلام) مے ﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ :
ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻣﻮﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺻﻔﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﺍے ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ ، ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ...
🔹ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺘﮑﺒﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ :
ﯾﻌﻨے ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺑﺎ ﻗﺎﻃﻌﯿﺖ ﻭ ﺗﺮﺷﺮﻭیے
ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﻋﺸﻮﻩ ﻭ ﺗﺒﺴﻢ
ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﭙﺮﻫﯿﺰﻧﺪ
🔹ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻫﻢ ؛
ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺑﺎ ﺷﺨصے ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺩﺍﺭﺩ
🔹ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﯿﻞ ﺑﺎﺷﺪ ؛
ﯾﻌﻨے ﺩﺭ ﺣﻔﻆ ﻣﺎل ﺧﻮﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ،
ﮐﻤﺎﻝ ﺩﻗﺖ ﻭ ﻭﺳﻮﺍﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺮﺝ ﺩﻫﺪ
ﻭ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺩﺍﺭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺷﺪ
📚ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﻓﯿﺾ ﺍﻻﺳﻼﻡ-ﺣﮑﻤﺖ266،ﺹ1191
🍁🍂❤️🍂🍁
✨﷽✨
📖#داستانک
✍جوانی به حکیمی گفت: «وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم، خیلیها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زنها از همسرم بهتراند.»
حکیم گفت: «آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلختر و ناگوارتر چیست؟» جوان گفت: «آری.» حکیم گفت: «اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگهای ولگرد محله شما از آنها زیباترند.» جوان با تعجب پرسید: «چرا چنین سخنی میگویی؟»
حکیم گفت: «چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمعکار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟»
جوان گفت: «آری.»
حکیم گفت: «مراقب چشمانت باش.»
🍁🍂❤️🍂🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سر سفره نشستن و پاک شدن گناه
حجت الاسلام عالی
#امام_زمان
#فاطمیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹زمینه سازی برای ظهور
🌹استاد عالی
#استاد_عالی.
پروانه های وصال
#ملاقات_با_خدا 8 🚫 نکنه فکر کردید شما خودتون اومدید و خودتون رو خلق کردید؟!⁉️ 💞 نه عزیزم شما
#ملاقات_با_خدا 9
🔷 ببینید هدفِ اصلی خلقتِ ما توسط خالقِ ما، از قبل انتخاب شده و "ما فقط میتونیم بهش برسیم" 👌
🌺 شما آفریده شدی برای "یک هدفِ مشخص". اگه به سمتِ اون هدف نری ،تو رو میبرن سمتِ اون هدف! اونش مشکلی نداره...
🔰 بعضی از جوانان میگن ما چه هدفِ خوبی برای زندگیمون انتخاب کنیم؟❓
🔶 میگم عزیزدلم شما نیاز نیست که زحمت بکشی و هدف انتخاب کنی!
هدفِ زندگی تو از قبل انتخاب شده ؛
✅ فقط تو باید "با نهایتِ تلاش" سعی کنی بشناسیش و به سمتش حرکت کنی...🌱✨
🍒
هــــــو الـــطیف👆
#رمانِ_من_مسلمانم...
#قسمت_اول1⃣:
❣❤️❣❤️❣❤️❣
+الینا؟!هِی الینا؟!دختر کجایی تو؟
با صدا زدن اسمم و کشیده شدن بازوم توسط حسنا به خودم اومدم و چشمای پر از سوالمو بهش دوختم...
+معلوم هست کجایی؟!یک ساعته دارم صدات میزنما!
صدای اسما به جای من در جواب حسنا بلند شد:
+خانوم دیگه مارو قابل نمیدونن با زمینیا نمیپرن...در افقن!
در جواب اسما پوزخندی زدم و دوباره به تابلو نقاشی روبروم چشم دوختم...
اسما و حسنا دوقلو بودن و جز بهترین دوستان من تو دوره دبیرستان...
به عکس خیره شده بودم که دست حسنا رو روی شونم احساس کردم و بعد از اون هم صداش رو شنیدم:
+چی شد؟فکراتو کردی؟
_در رابطه با...؟!
+خودت میدونی...دین...دینِت!
جواب حسنا رو ندادم به جاش محو تابلو نقاشی روبروم شدم که تصویری از پشت سر یه دختر چادری بود...
دوباره غرق فکر شدم...
من...الینا مالاکیان...میتونم مث این دختر توی عکس بشم؟!
نگاهی به سرتاپای خودم انداختم...
یه شلوار لی تنگ،یه مانتوکرمی رنگ که آستیناشو تا رو آرنج تا زده بودم و شال آبی رنگی که با بی قیدی روی سرم بود و تمام موهای قهوه ایمو به نمایش گذاشته بود!
برگشتم نگاهی هم به تیپ اسما و حسنا انداختم تو این گرما ساق دست پوشیده بودن،روسریاشونو هم لبنانی روی سرشون بسته بودن و یه چادر مشکی هم سرشون بود!
من میتونستم مثل اینا بشم؟!
تو دلم زمزمه کردم:آره میتونم...باید بتونم...
❣❤️❣❤️❣
صدای اسما بلند شد:
+الینا خانوم با عرض پوزش نمایشگاه نقاشی داره میبنده لطف کنید بیاین بریم...
با تعجب برگشتم سمتشو گفتم:
_داره میبنده؟چه زود!اما من که بقیه نقاشیارو...
پرید وسط حرفمو همونطور که دستمو میکشید تا از سالن بریم بیرون گفت:
+فداسرم که ندیدی!اصن ندیدی که ندیدی!بابا ما دوساعته اینجاییم تو تمام این دو ساعتو میخ این تابلو بودی!
دوساعت؟!با تعجب دستمو از دستش کشیدم بیرون و به ساعت بند گل گلی روی دستم خیره شدم ساعت شش بود!اسما راس میگف ما دوساعته که اینجا بودیم!
وااای بابا اینا!
با عجله گوشیمو از جیب مانتوم کشیدم بیرون و با دیدن صفحه خالی نفس عمیقی کشیدم!
خداروشکر هنوز مامی اینا نفهمیده بودن...
دویدم سمت اسما و حسنا که تو محوطه نمایشگاه منتظر من بودن...
حسنا:بدو دیگه!امیرحسین بدبخت خشک شد تو ماشین!
امیرحسین داداششون بود که بیست و پنج سالش بود و شش سال از ماها بزرگتر بود...
حسنا بعد از گفتن حرفش پرید سمت درب خروجی منم به تبعیت ازش دنبالش دویدم تقریبا...
رسیدیم به 206 سفید رنگ امیرحسین.اسما جلو سوار بود.به محض رسیدن ما امیرحسین پیاده شد و با سری افتاده سلام کرد جواب سلامشو دادم که حسنا آروم هلم داد سمت و ماشین و گفت:
+یالا سوار شو که خیلی دیره...
متعجب برگشتم طرفش:
_kiding me?!
+ای بابا دختر چی میگی تو؟من که نمی فهمم!
فهمیدم دوباره مثل همه مواقعی که متعجب میشم لهجم عوض شده!با دت راست کوبیدم رو پیشونیمو گفتم:
_شوخی میکنی؟!بابام اگه بفهمه من با شماها بودم که زندم نمیزاره!من الان تاکسی میگیرم میرم!
+ای بابا!اینجوری که خیلی بده!
_it's notبد اینه که بابام منو با شماها ببینه.
حسنا سری تکون داد و گفت:
+چی بگم والا؟باشه...پس...مراقب خودت باش...
_OK.از اسما و داداشتم خدافظی کن.بابای
براش دست تکون دادم و ماشینو دور زدم.یکی زدم به شیشه اسما که سرشو از تو گوشی بالا آورد و نگام کرد.سری دستی تکون دادم و رفتم اونور خیابون...
❣❤️❣❤️❣
نویسنده📝👈اَلـــف...صاد
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹