.
🔹وصیت من به دخترانی که عکس هایشان را در شبکه های مجازی میگذارند این است که ،این کار شما باعث می شود #امام_زمان خون گریه کند .
بعد از اینکه وصیت من را شنیدید به آن عمل کنید زیرا ما میرویم تا از شرف و آبروی شما دفاع کنیم .
شهید مهدی محسن رعد
#حجاب
✅ در برخورد با مردم دریادل باشیم
⬅️ بعضی از آدمها مثل یک آپارتمان هستند
مبله ... شیک ... راحت، اما دو روز که توش زندگی میکنی، دلت تا سرحد مرگ میگیره
⬅️ بعضی آدمها مثل یه قلعه هستند، خودت را می کُشی تا بری داخلش، بعد می بینی اون تُو هیچی نیست، جز چند تا سنگ کهنه و رنگ و رو رفته
⬅️ اما، بعضی ها مثل باغند میری تُو، قدم میزنی؛ نگاه میکنی عطرش رو بو می کشی؛رنگ ها رو تماشا میکنی میری و میری آخری در کار نیست به دیوار که رسیدی بن بست نیست میتونی دور باغ بگردی
⬅️ چه آرامشی داره؛ همنفس بودن با کسیکه دلش دریاست و تو هر روز یه چیزی میتونی ازش یاد بگیری چون روحش بزرگه
💚 زندگیتون پر باشه از اين آدما 💚
❄️🌨☃🌨❄️
🌷شیطان روز قیامت چه میگوید:
🌷روزقیامت شیطان به پیروانش میگه خدا به شما وعده حق دادومن به شما وعده دروغ دادم.من تسلطی به شما نداشتم فقط شمارابه گناه دعوت کردم وشما گوش به حرف من کردید.
پس مرا سرزنش نکنید خودتون راسرزنش کنید.
امروز نه من کاری میتوانم برای شمابکنم نه شما میتوانیدبرای من کاری کنید
بد کردید که مطیع من بودیدومطیع خدا نبودید.
🌷 وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّآ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوٓا أَنْفُسَكُمْ مَآ أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَآ أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَآ أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ.۲۲ابراهیم
🌷شیطان به انسان میگه گناه کن کافرشو
وقتی گناه کرد یاکافرشد
میگه بد کردی گوش به حرف من کردی
كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيٓءٌ مِنْكَ إِنِّيٓ أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ.۱۶حشر
❄️🌨☃🌨❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شیطان روانشناس درجه یکیه‼️
ازش پرسیدن کی بر انسان تسلط پیدا میکنی⁉️
🔰#استاد_پناهیان
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴اگه هنوز هم با فرمون «فرزند کمتر=زندگی بهتر» جلو بریم، چه اتفاقی میافته؟😭😭😭
🔻در این کلیپ سوار بر ماشین زمان میشید و آینده رو به وضوح میبینید.😳😳
#نشرحداکثری
#جهادفرزندآوری
#جهادتبیین
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨علل ایجاد ناباروری در زنان و مردان
🔹 خیلی از ما ها نمیدونیم در روزمره چه غذاهایی استفاده میکنیم که ناخواسته باعث ناباوری میشه. تو این کلیپ چیزهایی میشنوید که حتما خیلی تعجب میکنید☝️
💯 خیلی مهم! حتما یکبار کامل #ببینید
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
33.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨تاثیر رسانه ها بر اراده و اعتقادات.
😳 دقت کنید، پشت تولید یک برنامه رسانه ای علاوه بر کارگردان و بازیگران، چند روانشناس قرار دارد تا کاری کند که این برنامه تاثیرش را بر اراده و اعتقادات شما بگذارد.
🔺ما در آخرالزمان هستیم؛ اوج فتنه ها و توطئه ها، پس هر خبری شنیدید فورا باور نکنید به اخبار هر رسانه ای گوش ندهید دقت کنید که اخبارتان را از کجا دریافت میکنید از ماهوارها و شبکه های خبری مثل bbc,voa, manoto, ایران اینترنشنال و... دوری کنید.
🚫 ماجرای شرحبیل نمونه ای از تاثیر رسانه های معاویه بود که دوست حضرت علی(ع) را دشمن حضرت علی(ع) کرد.
🎙 استاد عابدینی
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔹دو چیز است که گناهان را نابود میکند!
🔸1- مریضی
حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام
به یکی از اصحابشان که مریض شدهبود
مؤعظه کردند و فرمودند: خدابیماری تو
را وسیله کاستن گناهانت قرار داده است.
آدم که تب می کند کفاره گناهانش است.
نـاراحـت نشید از این کـه مـریـض شدیـد،
شکوه نکنید، فایده مریض شدن این است
که گناهانرا نابود میکند. با شکوه و گلایه کردن اجر وثواب آن را از بین میبرید.
🔸2- سجده
در روایت داریم که آدم بهسجده برود و مدتی بـر سجده باشـد و ستایش کـنـد. حـدیـث است کـه سجده گناهان را می ریزد، همـان طور کـه باد در فـصـل پاییز بـرگ درخت را می ریزاند.
آیت الله مجتهدی (ره)
❄️🌨☃🌨❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذکر آیت الله العظمی #شاه_آبادی
(استاد حضرت امام) برای اهالی
جهنم جهت نجات از آتش #جهنم
هیچ بعدی ندارد یکی از اسماء اعظم الهی #ذکر_یا_حسین باشد.!!!!
✍به نقل از فرزندشان مرحوم آیت الله شیخ نصر الله شاه ابادی
🌷 #امام_سجاد (علیه السلام) :
✍ گفتار نيك، #ثروت را زياد و روزى را فراوان میکند ، #مرگ را به تأخير انداخته و انسان را در خانواده محبوب و به بهشت وارد مىكند.
📚 الخصال، ص ۳۱۷
ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ :
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺮﻭﯼ درزندگی ﭼﯿﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ : « ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ» ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻨﺪ .
ﮔﻔﺖ : ﺳﺨﺖ ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯿﺪ .
ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺷﺶ ﺧﺼﻮﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ
ﻫﯿﭻﮔﺎﻩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ.
ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ :
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﯽﺩﻟﯿﻞ ﺷﺎﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ!
ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ :
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﺳﺖ!
ﺳﻮﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ :
ﻭﻗﺘﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﻧﺪ
ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺑﺮ ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﻧﺪ!
ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ :
ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﺑﻨﺪﻧﺪ!
ﭘﻨﺠﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ :
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺳﺮﯾﻊ ﺁﺷﺘﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ
ﻭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﮐﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﻧﺪ!
ﻭ ﺷﺸﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ :
ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ!
♥️ﺍﻟﮕﻮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﻬﺘﺮ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﺍﺭﻳﺪ؟!
❄️🌨☃🌨❄️
هرجا خدا امتحانت کرد و یک خورده عقب رفتی؛ غصه نخور.
این امتحان لازم بود تا به ناقص بودن خود پی ببری....🌿
یک کمی تلاش می کنی جبران میشود، امتحان فضل خداست و برای رشد خلق نافع لازم است...✨
حاج اسماعیل دولابی(ره)
❄️🌨☃🌨❄️
♥️⇦•امام علی(ع) فرمودند:
✍🏻 از سه چيز نباید حيا كرد:
①← پذيرايى از ميهمان
②← بلند شدن در برابر پدر و معلّم
③← و گرفتن حق، گر چه اندك باشد.
📚عيون الحكم و المواعظ ص۲۱۲
❄️🌨☃🌨❄️
پروانه های وصال
#ولایت 6 ⭕️ بعضی ها هم ولایت اهل بیت (ع) رو قبول دارن اما حاضر نیستن #ولایت_فقیه که "دستور مستقیم ا
#ولایت 7
بخشش خطای ولایتمداران
🌹 در روایات هست که اگه یه نفر "هزار سال" عبادت کنه؛ به طوری که روزها رو روزه بگیره و شب ها رو شب زنده داری کنه و قرآن بخونه و بین رکن و مقام مظلومانه سرش از تنش جدا بشه،
💢👈 اما #ولایت توی قلبش نباشه، با صورت به #جهنم انداخته خواهد شد...
🔥🔥🔥
✅ اما کسی که ولایت رو توی قلبش داشته باشه و گاهی گناهانی هم انجام بده، خدا خیلی راحت تر باهاش برخورد میکنه.😊💖
-- چرا؟
✔️ چون عبد بودنش مشخص شده و مُهر خورده.
معلومه که کارای خوبش هم بر اساس هوای نفسش نبوده بلکه بر اساس "اطاعت امر مولا" بوده....💞
⭕️ اما اگه کسی اعمال خوب و زیادی رو انجام داده باشه ولی از #فیلتر_ولایت عبور نکرده باشه، معلومه که مریض هست.
🚸 هنوز #هواپرستی_پنهان توی قلبش داره.
🔴👆همچین آدمی «کارهای خوبش هم صرفاً برای "فریب دادن و ساکت کردنِ وجدانش" هست نه برای اطاعت امر خدا»....
🏵
پروانه های وصال
بالیشت رو گرفت وگفت :میشه واضح حرف بزنی ...خواهشا حرف ازاین که حرومزاده است هم نزن ..حداقلش اینه که
دستی تو موهاش کشید وگفت :هیچی حامله است ...ترس داره ازیک چیزایی ..کاللجه ...لج ...
با داد گفتم :من لج نیستم ..اصال ترس دارم ..اما من این بچه رو نمی خوام ..همش تقصیر توئه که
فقط به خودت فکر میکنی ..من میخوام جدا شم ازت ...این لعنتی هم هر زمان به دنیا آمد ببرش
مال خودت ..ازبچه اتم بدم میاد ..
مامان آمد جلو بغلم کرد وگفت :هی هی چی میگی ؟؟..مطمئنا یک مدت دیگه نظرت عوض میشه
..مگه میشه یک بچه ای رو که تو بطنت شکل گرفته رو دوست نداشته باشی ...حاال که نمیشه
کاریش کرد ..خواست خدا بوده ..واگرنه اینجوری نمیشد ...
کالفه دستی تو موهاش کشید ورفت سمت کمد ..چوب رختی لباسش رو بیرون کشید ورفت سمت
در اتاق وگفت :میشه مواظبش باشین تا برگردم سعی میکنم تا سه چهار روزدیگه بیام ...
مامان سری تکون داد ...زیر گوشم گفت :میشه توضیح بدی چرا هنوزم داری زار میزنی ..این بنده
خدا که رفت ...
از خدا خواسته شدم ..بیشتر رفتم تو بغل مامانم وسرمو گذاشتم روشونه اش وگفتم :مامان خیلی
چیزاست که نمی دونی ...قول بده طرف اونو نمی گیری ...
مامان سرمو بوسید وگفت :سپیده ..بگو چی شده ؟؟صدای دعوا ودادتون همیشه پایینه ..منم حق
نمی دم به کسی..
واسش گفتم همه چی رو واونم گوش داد وسرمو برد عقب وگفت :نمی دونستم زدت ...بذار بیاد
خودم باهاش صحبت میکنم ...درباره دینمون تاحاال باهاش صحبت کردی ...اگر مسلمون بشه
میشه باهاش بمونی واگرنه ...قربون این صورت گریون بشه شهره ...
لبخندی زدم ..دردل با مامان اونم بعد از این همه مدت ..خیلی حالم رو خوب کرده بود ..حداقل
دیگه حس نمی کردم که تنهام وپشوانه ای ندارم ...روبه مامان گفتم :مامان این که بدنیا بیاد
...من چیکار کنم بعدش ؟؟..
لبخندی زد وگفت :هیچی میری جدا میشی ازش ...بعدم انشااهلل میتونی حق بزرگ کردن بچه ات
رو بگیری ..مسلمونم میشه بچه ات ...
لبه حوله ام رو الی دندونم کردم وگفتم :من نمی خوام این بچه رو
۶۳
پروانه های وصال
دستی تو موهاش کشید وگفت :هیچی حامله است ...ترس داره ازیک چیزایی ..کاللجه ...لج ... با داد گفتم :من
بلند شد وسمت در اتاق رفت وگفت :به زمان تو احتیاج داری فکر کن بعد ازیک مدت واسه همین
بچه ای که میگفتی بدم میاد ازش .عاشقش میشی وتا تب کنه میمیری وزنده میشی بذار زمان
خودش همه چی رو درست میکنه
بلند شدم رفتم سمت روشویی صورتم رو زیر شیر اب گرفتم ..توآینه به خودم نگاه کردم دستمو
گذاشتم رو شکمم وزمزمه کردم ..یعنی اینده تو چی میشه ؟؟..بدون داشتن پشتوانه ای نه بعنوان
همسر ونه پدر ...اصال زایمان چطوریه؟؟ ..مطمئنا من یکی که تموم میکنم ...
سرم روبه طرفین تکون دادم تا بلکه فکر وخیاالت ازسرم برن ..رفتم سمت کمدم ویک دست
لباس برداشتم ..صدای پیانو میومد ..مطمئنا سارا داره میزنه وچقدرم هنرمندانه است حرکت
دستش رو گالویه ها ..خیلی اروم میزد وزیبا ...
کدوم دختر بیست ساله تو این زمانه حامله است ..همه کنار همسرشون خوشا ...سهم منم ازیک
زندگی به نسبتا خوب دوماه بود ...خدایا چرا ؟؟...همه خوشبختی مال یکی دیگه است ...سرمو فرو
کردم زیر بالیشت عروسکیم تا هق هقم بیرون نره ..کاش دیشب بابام بود ..عمرا اگر کسی جرئت
میکرد حرفی بزنه ...کاش بود میرفتم بهانه گیری میکردم ...هرکسی هم که میخواد حامله باشه
..چه خواسته چه ناخواسته!!..به اندازه نسبی اطالعات داره ..اما من چی؟؟؟ ...واسم گنگ وجود یکی
دیگه توبدنم ...خودم هنوز سرسپیده درونم گاهی بابات برخی کارام داد میزنم ...خودمو توبیخ
میکنم ..سعی دارم هنوز بتونم همسرباشم ..نقشش رو درست اجرا کنم ..دستمو گذاشتم رو شکمم
وگفتم :تورو دیگه دقیقا کجای زندگیم بذارم همون طور که بابات واسم غریبه شده .تو هم واسه
من غریبه ای ...هنوز تو شناخت خودم موندم ..تازه دوماه گذشته ..داشتم سعی میکردم مثل دیگر
زوج ها باشم ...تازه داشتم به حضور یک مرد اونم تو زندگیم عادت میکردم ...خوش بحال کسایی
که دوران عقد داشتن ...میگن عقد واسه خیلی چیزا خوبه یکیش این که دختر بتونه خودشو وقف
بده به وجود یک مرد تو زندگیش ...فرصت شناخت رو دارن ...اما پدر من نذاشت ..فرصتش رو
گرفت ...لج کرد با من وسیاه کرد کل زندگیم رو دهنم رو فرو کردم تو تشکم که صدام بیرون نره
...دستی رفت البه الی موهام ...صدای یواشش آمد که صدام میزد ...ادامه داد اروم ...تو راست
میگی مزخرف واشتباه ازدواج با مردی که از خودش خیلی بزرگتر باشه ...راست میگی من خود
خواه ام ..اما خود خواه ام واسه داشتن تو درکنار خودم ...
سعی داشتم اون بغضی رو که داشتم نشونش ندم وگفتم :کدوم دختری بعد از دوماه حامله میشه
همه هم سن وسال های من ازازادن ...ولی ...
نفس کم اوردم سخته وجود یک خالکه حضورش پررنگ هم هست رو حس کنی وسعی کنی به
روی خودت نیاری وحرف بزنی ...
پشت دستمو بوسه بارون کرد وحرفی نزد ...جای هر بوسه اش روی دستم حالمو بد میکرد خیلی
بد ...یک حسی داشتم که انگار فقط شرایط جنسیتی مهمه ..یعنی واقعی اکثر زن ها درک نمی
شدن تو این یک مورد؟؟ ...
دستمو کشیدم عقب ..ومشتش کردم ...دوباره دستمو گرفت وگفت :سپیده ..
سریع گفتم :پاشو برو ...
بازم دستمو گرفت وگفت :هرچی که بگی حق داری ...سپیده این دله لعنتی ...اخه من کوفتی
شوهرتم تو سر همون قضیه های اولیه زندگیمون انگار هنوز مشکل داری ...که زمانی که میبوسمت
هم میکشی کنار ...تو هنوزم به دوماه پیش فکر میکنی ...من شوهرت بودم نه یک تجاوز گر
..میفهمی چی میگم ..
تو این یک مورد اصال درک نداشتم این که بدون این حداقل شرایط روحیش واسه خودم درست
بشه ...یک فاصلحه عمیق افتاد بین دوتا دنیایی متفاوت زندگیم ..وقتی اسمش جلوم میاد ..ارسن
...فقط خود خواهی هاش تو همه موارد جلوم نقش میبنده ...
با صدای گرفته گفتم :میشه بری ...لباش رو گذاشتم رو دستم وعمیق بوسید ..وزمزمه کرد مواظب
خودت باش خداحافظ خانومم ...
دستم مشت شد وچند بار زدم به لبه تخت ...
وای وای ..نمی خوام ذهنم بره پی اون اتفاقات ...سخته بعد اون اتفاق هیچ درکی نداشته باشی که
چه اتفاقی واست افتاده وتو درزندگیت نقش پررنگ تری رو باید اجرا کنی ...اخالق خوب زیاد داره
اما تا االن تو این چند روزه ..فقط یک چیزایی دیدم که سرد شدم نسبت بهش ...
صدای ماشینش آمد که حرکت کرد ...اگه االن یکی بود که دیونه وار همسرش رو دوست میداشت
قلبش مثل الستیک های ماشین که از جا کنده شد قلبش کنده میشد اما واسه من ؟؟..هیچ حسی
نداشتم شاید ؟؟..دوروز دیگه دلم براش تنگ میشد ...شاید ؟؟..
پنجره رو باز کردم وخیره شدم به اسمون ..نور افتاب که میخورد توصورتم اذیتم میکرد ...اما
گرماش حس خوبی داشت به سوزی هم که باد داشت توجه نمی کردم ...همیشه یک روز درسال
۶۴
پروانه های وصال
بلند شد وسمت در اتاق رفت وگفت :به زمان تو احتیاج داری فکر کن بعد ازیک مدت واسه همین بچه ای که میگفت
مثل یک چیزی که!!؟؟..مثل قانونی که نانوشته بود!! ..هوای تنهایی میزد به دلم ...این که دوست
نداشتم نه برم بیرون نه با کسی باشم وامروز همون روز بود ..حوصلحه هیچی نداشتم ...سرظهر
بود خورشیدم وسط اسمون بود ..بازم دلم هوای بابام رو کرد ...تو این دوروزی که گذشت ..حتی
نخواستم که جواب پیامک هاش رو بدم ...نمی دونم چم شده بود ..اما هرچی که بود خوب بود
ارامشی که داشتم غیر قابل وصف بود ..صدای اذان که بلند شد ..رفتم سمت روشویی ووضوگرفتم
...
تنهایی هم که باطعم حضور خدا باشه خیلی میچسبه ..همچین کیف میکنی ...
تقه ای به دراتاقم خورد ..با مکث گفتم بفرمایید ...درباز شد ومامان نگاهش رو از روی جانماز
پهن باال اورد رسید به صورتم ..لبخندی زدم وگفتم :جونم مامانم ...
خندید وگفت :اسمش چی بود ؟؟..اها ارسن میخواد باهات حرف بزنه ....
تسبیح دونه ابی رو گذاشتم رو جانمازم وگفتم :بگید نمی تونه حرف بزنه ...
بعدم سریع نمازم روبستم که مامان گیر نده که حرف بزنم ...صدای نفس مامان رو که باحرص بود
رو شنیدم واین که گفت :ارسن جان بعدا تماس بگیر داره نماز میخونه االن ...باشه خداحافظ...
لبخندی زدم وبا حضور قلب بیشتری نمازم رو خوندم ...
جلوی میز تلویزیون نشستم که سارا که تیپ بانمکی هم برای خودش درست کرده بود نگاه کردم
..یک ساپورت مشکی وسی یوشرت ابی نفتی وموهای که دم اسبی بسته بود ..با یک پرش کنارم
نشست وگونه ام رو محکم بوسید وگفت :به خواهر تبعیدی خودم چطوره؟ ..چطور دلت امد اتاقت
رو تنها بذاری ؟؟...
متوجه تیکه ای که انداخت شدم ..خندیدم وگفتم :نه بچه ام گناه داره ..میرم االن ...
مشت زد تو بازوم که منم لپم رو که کمی خیس شده بود از طرز بوسیدنش پاک کردم وگفتم :خاک
توسرت کنند ..همچین بوسیدی..اَه... بدم امد
۶۵
🔘داستان کوتاه
روزی پدر و پسری بالای تپهای خارج از شهرشان ایستاده بودند و آن بالا همان طور که شهر را تماشا میکردند با هم صحبت میکردند.
پدر میگفت: اون خونه را میبینی؟
اون دومین خونهایه که من تو این شهر ساختم.
زمانی که اومدم تو این کار فکر میکردم کاری که میکنم تا آخر باقی میمونه...
دل به ساختن هر خانه میبستم و چنان محکم درست میکردم که انگار دیگه قرار نیست خراب شه...
خیالم این بود که خونه مستحکمترین چیز تو زندگی ما آدماست و خونههای من بعد از من هم همینطور میمونن.!!
اما حالا میدونی چی شده؟
صاحب همین خونه از من خواسته که این خونه را خراب کنم و یکی بهترش را براش بسازم...
این خونه زمانه خودش بهترین بود ولی حالا...!
این حرف صاحبخونه دل منو شکست ولی خوب شد...
خوب شد چون باعث شد درس بزرگی را بگیرم....
درسی که به تو هم میگم تا تو زندگیت مثل من دل شکسته نشی و موفقتر باشی...
پسرم تو این زندگی دو روزه هیچ چیز ابدی نیست، تو زندگی ما هیچ چیزی نیست که تو بخوای دل بهش ببندی جز خالقت.
چرا که هیچچیز ارزش این را نداره و هیچکس هم چنین ارزشی به تو نمیتونه بده...
"فقط خدایی که تو را خلق کرده ارزش مخلوقش را میدونه و اگر دل میخوای ببندی همیشه به کسی ببند که ارزشش را بدونه و ارزشش را داشته باشه 👌"
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
آیت الله حق شناس:
وقتی #جوان برای #نمازشب بلند می شود ؛
√اما خوابش می آید و سرش به این طرف و آن طرف می رود، چانه اش پایین می افتد،
#پروردگار درهای آسمان را باز می کند و خطاب به #ملائکه می فرماید:
✨« انظروا الی عبدی.
یعنی به بنده من نگاه کنید ! »✨
√خداوند علی اعلی افتخار می کند که ،
✨ببینید این بنده من کاری را که بر او #واجب نکرده ام چگونه به جا می آورد.
پروردگار می فرماید به او #سه چیز مرحمت_میکنم :
1⃣⇦•اول اینکه موفق به #توبه اش می کنم. موفق به #توبه_نصوح و قاطعش می کنم.
2⃣⇦•دوم اینکه #گناهانش را می آمرزم و
3⃣⇦•سوم اینکه #رزق وسیعی نصیبش می کنم.
. 🌓 #سحرخیزی!
🍃. خیلی سفارش شده به #سحرخیزی و #نمازشب وقرآئت قرآن در دل شب.
‼️.ولی اگر یک #شب حال نماز و دعا هم نبود، کسی #سحر بیدار شد ولو نشسته و چای خورده است، همین خوب است، خود بیداری شب، اثر دارد.
🍃.بنشین، یک کم در #عظمت خدا فکر کن، در خودت فکر کن که من کجا بودم؟ کجا آمدم؟ به کجا می روم؟ کی من را اینجا آورد؟
!!همین را فکر بکنی، برایت کافی است.
🍃. ببین حال تو چه می شود؟ خدا می داند. در مورد #اعمالت فکر کن به خدا بگو:
« #شیطان من را فريب داد. نمی خواستم مخالفت تو را بکنم».
✍🏻آیةاللّه ناصری
✨🌘✨
#نمازشب
🌷 عشق الهى 🌷
🌴عشق الهی آخرين و برترين مقام ومرتبه هاست كه تنها اهل مشاهده و توحيد و حقيقت بدان دست مى يابند.
✅ واین عشق در سحرها ومناجات با خدای سبحان تجلی می کند .
👌عشق الهی نمی گذارد انسان سحربخوابد.
❄️🌨☃🌨❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی بسیار زیبا و تاثیرگذار درباره #فضیلت_خواندن_نمازشب
و نگاه خاص خدا به بنده
💚الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها💚