eitaa logo
پروانه های وصال
7.8هزار دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
20.6هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
پروانه های وصال
با حرص گفت :من که تو رو میبینم!؟ ..این چه طرز حرف زدنه ؟..سپیده اعصابم خورد هست توبدترش نکن ... سر
با حرص گفت :من که تو رو میبینم!؟ ..این چه طرز حرف زدنه ؟..سپیده اعصابم خورد هست توبدترش نکن ... سریع گفتم :خب زنگ نزن که نه اعصاب من چیز مرغی شه نه خودت ..خداحافظ ... زیر لب گفتم :باباتم بی اعصابه ها ...البته هرطوری که حرف زدم هم حقش بود .. یهو سارا گفت :با سنجد حرف میزدی ..الهی من فداش بشم یعنی به دنیا بیاد چی میشه ..خودم که کلی فحش یادش میدم ...پدرسوخته خدا کنه ازاین بانمک ها باشه ..ازاین نوزاد های که لپاشون سفید وسرخه ..بعد کل دست ریزه میزشون تو دهنشونه ..وا ی چه عسلی بشه ... خندیدم وگفتم :سارا بس کن ..تو رو باید به عنوان معلم اخالق بذارن تو مهد ..فحش هم شد چیزی که تو یاد بدی؟ ... خندید وگفت :ابجی ابراز عالقه من همراه با فحشه ..اگه دیدی یک زمانی بچه ات رو خیلی فحش میدم بدون خیلی میمیرم براش ... خندیدم وگفتم :منم گذاشتم برو.... فکر کردن به یک بچه تمام موها بدنم رو سیخ میکرد ... رو تخت دراز کشیدم وبه اتاق شلوغ شده وبه ساک نیمه اماده ام نگاه کردم ...چیکار کنم باهات ارسن ؟؟.چیکار ؟؟..یهو امدم که عضالتم وشل کنم وکششون بدم که یاد حرف ارسن افتادم که گفته بود این کاررو نکنم ..بی خیال شدم ... *** خیره شدم به ساحل وبه زاللی اب خلیج ..سارا ومامان رفته بودن دوربزنند ..من دقیقا چم شده بود ؟؟...باد گرمی میخورد تو صورتم ..کسل رفتم سمت هتل وبرای سارا هم پیام دادم که میرم داخل خونه ..بازم دید نگاهم نسبت به همه چی کدر ومات بود ...اصال به قول سارا بی اعصاب شده بودم ...دکتره دیروز میگفت هفته های اول هستم هنوز ...کلی حرف دیگه ام زد که هیچیش یادم نیست ...چیزی رو که نخوای نه بهش توجه میکنی نه محل میدی ... یکم دور خونه دور زدم وشروع کردم به پاستیل خوردن وروی کاناپه دراز کشید ویک اهنگ مالیم هم گذاشتم ...هندزفری تو گوشام بود وبغضم رو فرو میدادم ...دستی رفت رو شکمم ...امدم چشم باز کنم که کشیدم تو بغلش وکنار گوشم گفت :سالم به خانومم ...به بانوی خودم ... چشم باز کردم وگفتم :سالم ..به من بانو نگو ... با تعجب نگاهم کرد ..یک لبخند زد وگفت :چرا ؟؟... بهانه گیر بودم ..با اخم گفتم :چون خوشم نمیاد حس میکنم 01سالمه .. خندید وگفت :چه احوال پرسی توپی کردی ..نیومده شروع کردی ؟؟..دیروز از مامان ادرس گرفتم ویک راست امدم پیشت ..خوبی ؟؟... با بغضی که سعی میکردم نشونش ندم گفتم :به احول پرسی های شما !..مهمه ؟؟... بازم خندید ونشوندم روپاش وگفت :خیلی نامردی هرروز زنگ میزدم به خودت جواب نمیدادی ازمامان یا سارا حالت رو میپرسیدم ...مرسی گفتی خسته نباشی ..منم خوبم ..خسته راه هم نیستم ... تیکه هاش روخوب گرفتم ولی حرفی نزدم ...خسته بودم ازهمه چی ؟؟..یک دختر همسن من االن اینطوریه ؟؟..همین قدر خسته است اززندگی ؟؟.. سرمو گذاشتم رو شونه اش ...لبخند محوی زد ورو سرم روبوسید وگفت :چیکار میکردی ؟؟..چرا بامامانت اینا نرفتی ؟؟.. نیاز شدم به توجه ومحبت ..هرکی ندونه انگار یک دختر بچه 0یا 8ساله شدم ..قبال توجه دونفر روم بود بابام وارسن ..اما االن ؟؟..یک کدومشون که عزیزمه تو خاکه .دومی هم دریغ داره یا مثل همیشه نیست ..متوجه هستم که خسته است ازاین رفتار ها ...درسته سخته اما بهتره که خسته شه وراضی شه به جدایی ... بیشتر رفتم توبغلش وگفتم :دیروز با مامان رفتم دکتر ... دماغم رو بوسید وگفت :چرا صبر نکردی بیام ؟؟.. _واسه این که نبودی ومیخواستیم بیایم این جا ... یکم رفت عقب وگفت :سپیده ؟؟.. نگاهش کردم وگفتم :هوم ؟؟.. دماغم رو کشید وگفت :بی تربیت ..بگو جانم .. مشت زدم بهش وگفتم :باز تو معلم اخلاق شدی ؟/.. حرفی نزد وسرمو گذاشت رو شونه اش ...هردو ساکت بودیم ...خانه هم درسکوت بود ..چشمام داشت گرم خواب میشد که گفت :چرا حرف نمیزنی ؟؟...چیزی شده ؟ خواب الود گفتم :هوم ... نگاهم کرد وخندید وگفت :ساعت 21ظهره میخوای بخوابی ؟..نگاهش کن ..اینه اسستقبال ازهمسرش بعد از این چند روز ... خواب ازسرم پریده بود ..نیاز به یک پناه پر امنیت داشتم ...نگاهش کردم وگفتم :ارسن ... پشت دستمو بوسید وگفت :بله ..جونم ... نگاهش کردم وگفتم :میخوای بری بیرون ؟؟. نگاهم کرد وگفت :نه چطور؟؟کار داری ؟؟... با دلخوری گفتم :نه دیگه کاری هم میبود به مامان میگم ..تو که نیستی ..بعد نقشت چیه االن؟..من دیروز با مامان باید میرفتم ..اصال چه کاری داشتی که واجب تر از من بود ؟؟.. ازتعجب دهنش وامونده بود ...یعنی خودمم موندم تو کار خودم ..چی میگم ؟؟..چی میخوام ؟؟..مطمئنا انتظار این کوتاه امدن رو با اخالق های که ازقبل میدونسته ..نداشته ... ۶۸
پروانه های وصال
با حرص گفت :من که تو رو میبینم!؟ ..این چه طرز حرف زدنه ؟..سپیده اعصابم خورد هست توبدترش نکن ... سر
دستاش دورم محکمتر شده بود وگفت :کاررو که خودت میدونی ..راستش رفتم یکم فکر کنی ..اعصابت اروم شه ..دکتر رو هم فکر نمی کردم بری از حاال ..ببخشید .جبران میکنم ... ابروی دادم باال وگفتم :پس جبران کن ... باز دستمو بوسید وگفت :شما امر کن ... یهو تند شدم وگفتم :خودت باید جبران کنی منم حرفی نمی زنم ..جبران هم نکنی میذارم به حساب این که بی عرضه ای .... لباش رو محکم روی هم فشار داد تا حرفی نزنه ..جدی گفت :لباس بپوش بریم بهترین دکتر این جا ..بعد هم خودم میدونم چیکار کنم که جبران بشه ... لج گفتم :حوصلحه ندارم ..دکتربرم که چی بشه؟ ..یک بار رفتم ..یکجور دیگه تو جبران کن ... دستی تو موهاش برد وگفت :عادت نداشتی بدبشی وبهانه گیر ... با بی تفاوتی گفتم :حاال که شدم .. ازتک تک حاالت صورتش میشد فهمید که عصبیه ... دستاش ازدورم رها شد وسرش رو تکیه داد به پشت مبل ..دلم براش سوخت ..یکم فکر کنم زیاده روی کرده بودم ..مخصوصا این که واضح تو صورتش گفتم بی عرضه ...لهش کردم با این حرفم .. رو قلبشو بوسیدم وگفتم :ببخشید .ارسن میبخشی ؟؟... خندید پر از درد مردونه وگفت :زده به سرت نه ..ناراحت ازچیزی نیستم ..حق داری ..شرایط تو فرق کرده ... بعد یکم قیافه خسته ورنجونده اش رو بامزه کرد ودستشو برد سمت شیکمم وگفت :این سنجده باعث شده تغیرات هورمونی داشته باشی ..بعد یک انزیم "قیافه خنده داری گرفته بود به خودش که بحساب انزیمه داشت میومد سمتم وادامه داد "میاد میره تو سرت ..یهو یکچیزی میگی همه رو برق میگیره ... سرمو بوسید ..متوجه حرفش که تولفاف کلمات گفت شدم ..فکر کنم مردی مثل ارسن رو ترکوندم با این حرفم .. ** افتاب داشت غروب میکرد ..سارا کنارم بود وداشت حرف میزد با دوستش ..روبه مامان گفتم :چی خرید کردین .. یهوسارا گوشی رو فاصلحه داد وگفت :کلی لباس بچه اگولی پگولی وای که چه ابنبات ترشی بشه بچه تون ... ارسن ومن ومامان خندیدم ...مامان تو لیوان خودم چایی از فالکس ریخت وگفت :یعنی ذوق زده است چه جورم ..کاش خودتم میومدی ... یکم چایی داغم رو مزه مزه کردم وگفتم :حوصلحه نداشتم ... باز سارا تند گفت :یک لحظه گوشی دستت ..بعد روبه ارسن گفت :اینو خوب میکنی ها ..شورش رو دراورده ..حوصله ندارم ..دوتاییتون یکم تغییر کنی مامان هلش داد وگفت :حرفتو بزن .. ارسن نگاهم کرد وگفت :چشم زلزله ... یک اسب سیاهی داشت رد میشد ...سریع گفتم من میخوام سوارش بشم ...ارسن پاشو بریم ... مامان سریع گفت :یکم به موقعیتی که داری فکر کن ... لیوان رو گذاشتم وگفتم :مراقبم من میخوام سوار شم ..ارسن پاشو دیگه ... سارا گوشیش رو گذاشت تو جیبش وروبه ارسن گفت :پاشو ببرش تا ابرومون رو نبرده ..اسب ندیده است انگار ... یک مشت ماسه ریختم روش وگفتم:به توچه اصال ... مامان بلند گفت :بس کنید ... ارسن خندید وگفت :چندسالتونه ؟؟؟..فکر کنم چند روز پیش بیست ساله شدین ها ... پوفی کردم وصندل هام رو پام کردم که سارا گفت :یک بالیی سرت میاد ها ... یهو صدای بلند یک خانوم آمد که گفت :وای چه عالی خاله شهره .... همه برگشتیم سمت صدا که دیدم بله ازشانس خوشگلم خاله ودختر خاله ام به همراه همسر وپسرش مجید دارن میان ... زیر لب گفتم :کی گفته این نکبتا بیان ... ارسن سریع گفت :نه جدی جدی هم بددهن شدی هم بی حوصلحه ... محل ندادم که خاله وخانواده اش امدن نزدیک ...با اکراه با همه شون سالم کردم که مجید گفت :خاله شهره میدونید نفمه خسته بود یکم از درس بعد میدونستم شماهم هستید گفتم خوش میگذره باشیم دور هم ... چه دلیل مسخره ای ..مامان تایید کرد حرفش رو ومنم نگاهم رفت سمت اسبه ..دست ارسن رو گرفتم وگفتم :پاشو رفت ... نغمه روی حصیر پهن شده نشست وگفت :کجا میری ؟؟. ۶۹
💐🍃💐😍💐🍃💐🍃💐 شعبان که همه گلاب و عطر و خُتن است خوشبو و معطر به گل پنج تن است عطری زِ ابالفضل و حسین و سجاد هم یاس علی اکبر و هم نرگسِ ابن الحسن است. 💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐 حلول ماه شعبان المعظم مبارک باد
4_6039779248690956007.mp3
4.11M
🌺 (ع) 🌸 (ع) 💐روشنی و برکت شعبانی تو 💐جان عالمینی و جانانی تو 🎙 👏 👌فوق زیبا
💐شعبان شد و 🎊پیک عشـق از راه آمد 💐سلام بر شعبان و اعیـادش 🎉سلام بر حسین و عباسش 💐سلام بر سجاد و سجودش 🎊سلام برنیمه ‌شعبان 💐وَظهـور مولـودش 🎉پیشاپیش 💐فرا رسیـدن ماه شعبـان بر همگان مبارکبـاد💐
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: شعبان ماه شریفی است و آن ماه من است، حاملان عرش آن را بزرگ می‌شمارند و حق آن را می‌شناسند، آن ماهی است که در آن همچون ماه رمضان، روزی بندگان زیاد می‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره ای جالب از عارف بزرگ مرحوم حاج شیخ محمد کوفی نمازشب را بسیار مواظبت کن...! 🎙آیت الله ناصری رحمت الله علیه 💚الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌💚
•{🌙} شما نخونے چپ نمیکنے بیفتے توی درّه📛▒ ولی سحرها یه چیزایی میدن ○● که هیچوقتِ دیگھ نمیدن 😍●○ 🌸• •• تصویر‌رو‌باز‌کن‌به‌همین‌سادگیه‌ها✌️ 💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸امشب 💫از خدایی که از همیشه 🌸نزدیکتر است برایتان 🌸عاشقانه‌ترین 💫لحظات را میطلبم 🌸زیباترین لبخندها 💫را روی لبهایتان و 🌸آرام ترین لحظات را 💫برای هر روز و هر شبتان شبتون در آغوش امن خدا💫✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بنام خداوند ِزنده كننده 🌸روح و دل و جان، 🌷خداوند جمیل و جمال 🌸خداوند بی‌نهايت بخشنده مهربان، 🌷با توکل باسم اعظمت 🌸آغاز میکنیم روزمان را 🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم 🌷الــهـــی بــه امــیــد تـــو 🌸🍃
سـ🌸ـلام روزتون پراز خیر و برکت💐 🗓 امروز  چهارشنبه ☀️  ٣   اسفند   ١۴٠١   ه. ش   🌙 ١   شعبان   ١۴۴۴  ه.ق 🌲  ٢٢    فوریه   ٢٠٢٣    ميلادی 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺چهارشنبه و اولین روز ✨ماه مبارک شعبان 🌺زندگیمان را پر برکت و بیمه کنیم ✨با ذکر شریف صلوات بر 🌺حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ و خاندان مطهرش (🌺)اللّهُمَّ ✨(🌺)صَلِّ ✨✨(🌺)عَلَی ✨✨✨(🌺)مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨(🌺)وَ آلِ ✨✨✨✨✨(🌺) مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨(🌺)وَ عَجِّلْ ✨✨✨(🌺)فَرَجَهُمْ ✨✨(🌺)وَ اَهْلِکْ ✨(🌺)اَعْدَائَهُمْ (🌺)اَجْمَعِین 🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی🌸🍃 بخش هایی از مناجات شعبانیه 🌸 🌸خدایا، آن دم که تو را ندا می کنم، صدایم را بشنو و چون تو را می خوانم، پاسخم ده و چون با تو راز می گویم، مرا دریاب که به سوی تو گریخته ام و پیش روی تو ایستاده ام. 🌸خدایا، اگر من لایق رحمت تو نیستم، ولی تو سزاوار لطف و کَرَم بی پایانی[؛ پس مرا از لطف و کَرَمت بی نصیب مساز، ای مهربان ترین]. 🌸خدایا، آن که به تو شهرت یابد، هرگز بی نام و نشان نگردد. آن که به تو پناه آوَرَد، هرگز خوار و زبون نماند و آن که تو به او روکُنی، بنده دیگری نشود. 🌸خدایا، آن که رو به سوی تو کند، نور یابد و آن که به تو پناه آورد، پناه جوید. 🌸رحیما، من به درگاهت پناه آورده ام؛ پس ای مهربان، امیدم را ناامید مکن و از لطف و رأفتت محرومم مدار. 🌸خدایا، اگر گناهانم مرا نزد تو خوار گردانیده، تو به خاطر حُسن اعتمادم به تو از من درگذر. 🌸مهربانا، اگر عصیانم مرا از لطف و کرمت دور داشته، یقینم به تو، کَرَم و عطوفت تو را دریادم زنده می دارد. 🌸مرا از آنان قرار ده که همواره در یاد تواند، هرگز عهد تو را نمی شکنند و شکر تو را لحظه ای از یاد نمی برند. 🌸آمیـن 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح شد باز هم آهنگ خدامی‌ آید چه نسیم ِخنکی دل به صفامی آید به نخستین نفسِ بانگ ِمرغان سحری زنگِ دروازه ی دنیا به صدا می آید... سلام صبحتون بخیر امروزتون شاد شاد 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 السلام علیک یابقیه الله 🌼🍃دست ما بر کرم و رحمت 🌹 باشد 🌼🍃عشق ما آمدن دولت 🌹 باشد 🌼🍃اول ماه شعبان از کرمت یا سلطان 🌼🍃روزی ما فرج حضرت 🌹 باشد 💐 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗓 درود بر شما 🌹 صبح‌بخیر ☀️ به چهارشنبه ۳ اسفند ١۴٠١ خوش آمدید 🌼این دعا در این روز زیبا تقدیم به شما 🌺الهی هیچ دلی تنگ نباشه 🌸الهی هیچ کسی مریض یا مریضدار نباشه 🌼الهی هیچ کسی محتاج نباشه 🌺الهی شفای جسم و روح و فکر، عطا کن 🌸الهی کسی شرمنده نباشه 🌼الهی انسانیت را مبدأ خواسته هایمان قرار ده 🌺الهی از تکبر، غرور، سوظن و کینه دورمان کن 🌸الهی کلاممان به دروغ ، آلوده نباشد 🌼الهی دوستان خوبم شاد و خوشبخت باشند 🌺امضای خدا، پای همه آرزوهاتون 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼چهارشنبه تون زیبا در اولین روز ماه شعبان کلی خواسته های قشنگ واستون دارم... 🙏الهی حال دلتون خوش باشه همیشه و بخندید 🙏الهی که به هرچیزی که تو زندگیتون میخواین برسید... باور داشته باش میرسی 🙏الهی همون جایی باشین که دلتون میخواد... بهش فکر کن 🙏الهی همیشه خدا باهاتون باشه... خدا پیشاپیشت گام برمیدارد و راهت را هموار میسازد. 🙏الهی که همیشه لبتون خندون و دلتون شاد و تنتون سالم باشه... 🙏الهی روزگارتون قشنگ باشه...❤️ 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا