eitaa logo
پروانه های وصال
8.2هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
23.2هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
پروانه های وصال
محمد نمی گفت "بچه ات "میگفت پسرمون ..بچه مون ..یعنی اختالف های من اون چی بوده ؟؟...ازکی باید بپرسم
ابی رنگش پاهامون رو خیس میکرد ومن غرق میشدم تو خوش بختی ...کاله حصیری رو گذاشتم روی سرش وبوسیدمش...خیلی بامزه پای کوچولوی محمد منصور امد باال خورد زیر فکمون ..خندیدم که محمد حسین گفت :ازاین کارهای زشت کردی پسرمون شرمش شد .. بیشتر خندم گرفت به قیافه محمد منصورم که باچشمای گرد داشت نگاهمون میکرد وشصتش تو دهنش بود ومک میزد ..مشخص بود گرسنه شده ..رفتم شیشه شیرش رو اوردم ....ومحمد رو ازش گرفتم ورفتم طرف کیفم ...زیر سایبون نشستم ونگاه کردم به محمد حسین که خم شد ویک چیزی رو ازروی زمین برداشت ...کاله حصیریم دورش بارمان های حریر ابی وقرمز تزیین شده بود ومحمد حسینم با اعتماد به نفس همچنان اونو روسرش نگه داشته بود ...لبخند برلب داشتم نگاهش میکردم که امد جلوم با لحن دخترونه ای که زیاد هم موفق نبود دراجراش گفت :نامزددارم ها ..باچشمات خوردی منو ..ببنیه نیگام میکنی جفت گوشاتومیکنه ها ...وا... خندم پررنگ شد که گوشه شلوار جینش رو گرفت بامزه تعظیم کرد گفت :افتخار دارم سرورم .. محمد منصور رو گرفت تو یک دستش کاله رو گذاشت روسرخودم ویک دست دیگه اش رو حلقه کرد دورم وگفت :پیش به سوی هتل ... *** محمد حسین رفته بود حمام ومحمد منصور هم داشت گریه میکرد ..واسه یک لحظه هم ساکت نمی شد ومن نمی دونستم مشکلش چی هست ..شیشه اش رو برداشتم وبغلش کردم تا راهش ببرم ...همین طور هم بهش شیر میدادم اما نمیخورد وگریه اش هوا بود ..شیشه رو کالفه پرت کردم روی مبل وبغلش کردم وسرش روروی شونه ام گذاشتم وپشتش رو دست کشیدم اماارومنمیشد..دیگه داشت اشکم درمیومد ...درمونده نگاهش کردم وگفتم :خب اقایی مشکلت چیه ؟؟قربونت بشم من ... بغضم رو قورت دادم که درحمام بازشد ومحمد بیرون امد ..یک حوله رو دورکمرش بسته بود وبایک حوله کوچیک ترافتاده بود به جون موهاشوتند تند حوله رو میکشید تا اب موهاش رو بگیره ...امد جلوم وگفت :چرا گریه میکنه؟ ..سرم رو انداختم پایین نگاه کردم به شیشه شیرشوگفتم :نمیدونم بریم دکتر .. رفتم تا حاضرش کنم که بچه رو گرفت ازم ودست کشید به پشتش...واسه ثانیه ای ساکت شد ..بعد بازشروع کرد ...دست گذاشت روی پیشونیش...وبعد هم رویشیکمش...بردش داخل اتاق رویتخت گذاشتش ولباسش رو دادباال ودست کشید روی شیکمش رو یکم دیگه گریه کرد وبعد ساکت شد وشروع کرد به لبخند ریززدن واصوات نامفهوم گفتن ... باال سر محمد حسین ایستادم وگفتم :نصفه جونم کردی که پرو ... محمد خندید وگفت :دل اقا کوچولومون درد میکنه ..نگاه کرد به من وخندید وگفت :قیافه اش رو پاشو خودتو جمع کن ...یک دل درد ساده است ...برو شیشه شیرش رو بیار ... خندیدم ورفتم شیشه رو اوردم ..بلندشد ازتو کیفش یک قرص رو دراورد ونصفش کرد ...سرگرم شدم با دست کشیدم به شیکم کوچولوش..اما مشخص بود که دلش همچنان درد میکنه وبادست کشیدن یکم فقط اروم میشه ...باصداش که گفت :شیشه رو بدم سربلند کردم ..قرص پودرشده رو ریخت توی شیشه اش ودادبهم وگفت :بخوره خوب میشه ... نگاهش کردم وگفتم :مطمئنی؟؟.. اخم کرد وگفت :سپیده قبل ازدکتر اعصاب شدن پزشک عمومی وداخلی بودم ...درسته دکتر اطفال نبودم اما میدونم ... انگاری ناراحت شد که گفت :نمیخواد اون شیر رو بهش بدی...اماده شو بریم دکتر.. فکر نمیکردم انقدربهش بربخوره .لب برچیده گفتم :محمد من منظوری نداشتم .... چنگ زد به لباس هاش ورفت تو اتاق دیگه ای...شیر رو دادم به محمد ...وهمین طور هم نازش میکردم که دوباره گریه نکنه ...کم کم خوابش برد ...بغلش کردم که ببرمش تو اتاق دیگه ای بذارم که راحت تر بتونم مراقبش باشم ..ازصدای اهلل اکبر محمد متوجه شدم داره نمازمیخونه خواستم برم داخل اتاق که درزدن ...رفتم سمت درونگاه کردم از چشمی که کی هست ؟؟حتما غذارو اورده بودن ..تونیکم رو مرتب کردم وشال رو انداختم روی سرم ودررو بازکردم وازکسی رو که دیدم تعجب کردم وترسیده رفتم عقب ..یواش با صدای مردونه ای گفت :سالم سپیده ام ... صورتش گرفته بود وزیر چشماش قرمزبود ...خواستم عقب برم که دست کشید تو موهاش وبغلم کرد ..محمد منصوررو محکم تر گرفتم که گفت :قربونت برم چقدر مامان بودن برازندته ...نمی دونی وقتی پسرمون رو دستت میبینم چقدر بیشتر میخوامت .. داشت هذیون میگفت انگاری ..من نمیشناختمش...سریع گفتم :ولم کن ...باتو هستم میگم ولم کن ...محمد حسین ...ولم کن .. بازوهام رو جوری فشار داد که حس کردم پودرشدن وازالی دندون های کلید شده اش روی هم غرید: اسم اونو نیار .. از ضعف درد بازو واین که گیر کرده بودم گفتم :محمد بیا ..ولم کن ... ۳۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃شهیددستغیب(ره): قدر ساعات عمر عزیزتان را بدانید بعدازمرگ تمام این ساعات نزدشما آماده است. ┄┄┅═✧❁✳️❁✧═┅
شهید ثانی یک شب از خواب برخاست و دید که نمازشبش قضا شده... گریه کرد و گفت: خدا چه کردم که از دستم رفت. حالا امروز بعضی ها نمازصبحشان هم قضا می شود، اما برایشان مهم نیست. هزارتومانی اش گم شود ناراحت است، اما نمازصبحش قضا شده و نگران نیست و این را خسارت نمی داند. آیت الله مجتهدی تهرانی ره ┄┅═══❉☀️❉═══┅┄ 🌤«اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج»🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴نمازشب در سیره شهدا؛ 🔴شهيد غلامرضا تنها 🔴در عمليات كربلا سه، وقتی دچار مد و امواج متلاطم آب شده بوديم، نگران و متحير، ستون در حال حركت در آب را كنترل می‌كردم. وقتی ديدم كه يكی از بچه‌ها سرش را بدون حركت در آب قرار داده است، بيشتر نگران شدم. 🔴شانه‌‌ی ايشان را گرفتم و تكان دادم، سرش را بلند كرد و با نگرانى و تعجب پرسيدم:‌ چى شده؟ چرا تكان نمی‌خوری؟ خيلی خونسرد و بدون نگرانی گفت:‌ "مشغول نماز شب بودم و ضمناً با طناب متصل به ستون، بقيه را همراهی می‌كردم". 🔴اطمينان و آرامش خاطر بسيجی «شهيد غلامرضا(اكبر) تنها» زبانم را بند آورده بود گفتم: «اشكالی نداره، ادامه بده! التماس دعا» 🔴صبح روز بعد، روی سكوی الاميه اولين شهيدی بود كه به ديدار معشوق نايل آمد. 💚الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💟 خدای قشنگم حتی اگه هیچکس حواسش به زانوهای خسته و ابرهای گرفته ی آسمونِ دلم نباشه ...حتی اگه هیچکس نفهمه که با وجودِ غم های بزرگم لبخند میزنم ...حتی اگه خودم و تا آخرِ زندگی تنها ببینم بازم ادامه میدم 💟 من تسلیم نمیشم چون این مسیرِ منه، منم که باید خوشبختی و آرامش و به دست بیارم حتی تو لحظه های سخت 💟 اما خدای خوبم مطمئنم تو تمومِ این مسیر قدرتی مثل تو کنارمه و هوامو داره، پس نگرانی به قلبم راه نمیدم 💟 فقط یاریم کن صبور و قدرتمند باشم و این و درک کنم که تنها خودمم که باید قهرمانِ زندگی خودم باشم و بسازم حالِ خوبم را 💟 مهربانم یاریم کن به هر کسی و هرچیزی که میاد تو مسیرِ زندگیم عشق و آرامش بدم و خودم هم در آرامش باشم ♥️ رفیقِ بامعرفتم صدهزار مرتبه شکرت برای تک تکِ لحظه های زندگیم♥️ 🌟شبتون بخیر و در پناه خدا🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸مهربان خدای من ✨هر روز تو را شاکرم 🌸برای شب هایی که ✨به صبح می‌ رسانم 🌸گرچه آینده پنهان است ✨اما چون تو کنارمی آرامم 🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو 🌸🍃
سـ🌸ـلام روزتون پراز خیر و برکت 💐 🗓 امروز  چهارشنبه ☀️  ٢۴   اسفند   ١۴٠١   ه. ش   🌙 ٢٢   شعبان   ١۴۴۴  ه.ق 🌲   ١۵    مارس   ٢٠٢٣    ميلادی 🌸🍃