eitaa logo
پروانه های وصال
7.8هزار دنبال‌کننده
29هزار عکس
21.9هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
animation.gif
243.2K
@parvaanehaayevesaal💕 سلام به شنبه خوش آمدید در صبحگاهان که شبنم بر روی گل آیتی از پاک بودن را به گلها هدیه میبخشد برایت آرزو کردم خوب دیدن خوب بودن خوب ماندن را ... صبحتون بخیـر
@parvaanehaayevesaal💕 نیایش صبحگاهی 🌺 خدای خوبم ! به لطف تو صبحی دیگری از راه رسید، چشمانم را در انتظار تو گشودم، تا دلم را ، لبریز کنم از دیدن خورشید جانم تا ذوب کند، یخهای کسالت و اندوه را .... 🌺 معبود بی همتای من! برای وصل به عشق تو، چه سفینه ای بهتر از دعا و نیایش؟! روشنم کن از نور بی زوالت! می دانم ، دست خالی ام بر نمی گردانی. 🌺 بارالها ، یاریم کن ، تا عشق الهی اطرافم را احاطه کند، تا با کلام مثبت خود ، دیگران را سرشار از عشق وانرژی کنم. الهی امروز هم چون همیشه به امید تو ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز گشاده دست باش، جارے باش، كمڪ كن، مثل رود... با شفقت و مہربان باش، مثل خورشید... اگر كسے اشتباه كرد آن را بپوشان، مثل شب... وقتے عصبانے شدے، خاموش باش، مثل مرگ... متواضع باش و كبر نداشتہ باش، مثل خاڪ... بخشش و عفو داشتہ باش، مثل دریا... اگر مےخواهے دیگران خوب باشند، خودت خوب باش، مثل آینہ... @parvaanehaayevesaal💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیش غذا سالاد -سیب زمینی رنگارنگ پوره سیب زمینی پخته ی رنده شده با ترکیب با لبو رنده شده و هویج پخته رنده و کلم بنفش پخته و میکس شده و اسفناج رو میتوان داخل قالب ریخت و قالبی خارج کرد . نمک و فلفل و کمی روغن زیتون و سرکه بعنوان چاشنی میشه اضافه کرد .
خوشبختی یعنی: همین که حسرت زندگی دیگران رو نمیخوری ... @parvaanehaayevesaal💕
بدون هسته بوده و پوست ضخیم و ماده بدون استفاده ندارند همگی تازه و خوش طعم و رسیده‌اند و به محض جدا شدن از شاخه میوه دیگری جای آن روییده خواهد شد. 📚قیامت در قرآن ،ص36 @parvaanehaayevesaal💕
🔴رسول گرامي اسلام (ص): «صدقه حرارت قبرها را از بين مي‌برد» 📚ميزان الحکمه، ماده صدقه، شماره 10342 @parvaanehaayevesaal💕
نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیاورم. از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق هق گریه مردانه ای را شنیدم، از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم... ( گوینده همراه با گریه کردن تعریف می کند...) پدرم بود، مادر هم او را آرام می کرد، می گفت: آقا! خدا بزرگ است، خدا نمیگذارد ما پیش بچه ها کوچک شویم! فوقش به بچه ها عیدی نمی دهیم!... اما پدر گفت: خانم! نوه های ما، در تهران بزرگ شده اند و از ما انتظار دارند، نباید فکر کنند که ما...... حالا دیگر ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های پدر را از مادرم بپرسم دست کردم توی جیبم، 100 تومان بود کل پولی که از مدرسه (به عنوان حقوق معلمی) گرفته بودم روی گیوه های پدرم گذاشتم و خم شدم و گیوه های پر از خاکی را که هر روز در زمین زراعی همراه بابا بود بوسیدم. آن سال، همه خواهر و برادرام ازتهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قدشان پدر به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10 تومان عیدی داد؛ 10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی به مادر داد. اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم فروردین، که رفتم سر کلاس. بعد از کلاس، آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم به اتاقش؛ رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ کهنه گوشه اتاقش درآورد و به من داد. گفتم: این چیست؟ گفت: "باز کنید؛ می فهمید". باز کردم، 900 تومان پول نقد بود! گفتم: این برای چیست؟ گفت: "از مرکز آمده است؛ در این چند ماه که شما اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند؛ برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند." راستش نمی دانستم که این چه معنی می تواند داشته باشد؟! فقط در آن موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم: این باید 1000 تومان باشد، نه 900 تومان! مدیر گفت: از کجا می دانی؟ کسی به شما چیزی گفته؟ گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین. در هر صورت، مدیر گفت که از مرکز استعلام می‌گیرد و خبرش را به من می دهد. روز بعد، همین که رفتم اتاق معلمان تا آماده بشوم برای رفتن به کلاس، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتن شما استعلام کردم، درست گفتی! هزار تومان بوده نه نهصد تومان آن کسی که بسته را آورده صد تومان آن را برداشته بود که خودم رفتم از او گرفتم اما برای دادنش یک شرط دارم گفتم: "چه شرطی؟" گفت: بگو ببینم، از کجا این را می دانستی؟! گفتم: هیچ، فقط شنیده بودم که خدا ده برابر کار خیرت را به تو بر می گرداند، گمان کردم شاید درست باشد استاد شفيعى كدكنى @parvaanehaayevesaal💕
آدم هایۍ ڪہ محبت💕 میڪنند ڪميابند ولۍ آدم هایۍ ڪہ قدر محبت را بدانند نایاب @parvaanehaayevesaal💕
@parvaanehaayevesaal💕 هر بار که پدرم برنج جدیدی می خرید ، مادرم پیمانه را کمتر از همیشه می گرفت . می گفت طریقه ی طبخِ برنج ها ، با هم فرق دارد ، همه شان یک جور ، دم نمی کشند ، نمی شود طبقِ یک اصل و برنامه ، پیش رفت ! برای همین بود که بارِ اول ، مقدارِ کمتری می پخت تا به قولی برایِ دفعاتِ بعدی پیمانه "دستش بیاید" ، یا اگر خراب می شد ، اسراف نکرده باشد ! آدم ها هم دقیقا همینند . قبل از اعتماد و بذلِ محبت ، آن ها را خوب بشناسید ، از تنهاییِ تان ، به هرکس و ناکس پناه نبرید ! نه هر آدمی لایقِ همنشینی است ، نه می شود با تمامِ آدم ها ، یک جور تا کرد ! بعضی ها جنسشان از همان اولش خراب است و با هیچ اصل و منطقی اندازه ی باورهای شما قد نخواهند کشید ... حواستان باشد ؛ مبادا محبت و توجهِ خودتان را اسراف کنید ! ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─