☆∞🦋∞☆
همیشه لباسڪهنه مےپوشید .
سر آخر اسمش پاے لیستـــــ دانشآموزان
ڪم بضاعتـــــ رفتـــــ .
مدیر مدرسه دایـےاش بود .
همان روز عصبانے به خانه خواهرش
رفتـــــ .
مادر عباس،برادرش را پای ڪمد برد و ردیفـــــ لباسها و ڪفشهای نو را نشانشداد .!'
گفتـــــ عباس مےگوید دلش را ندارد
پیش دوستان نیازمندش اینها را بپوشد((:
#شهید_عباس_بابایـے!🌿
#سلام_ودرود_برشهیدان
💕💜💕
#سیره_شهدا
#امر_به_معروف_در_سیره_شهدا
#شهید_عباس_بابایی🌷
🌱در دوران حکومت شاه، یک روز بعد از ظهر در حالیکه مست و لایعقل به طرف خانه میرفتم، ناگهان بابایی را که در آن زمان فرمانده پایگاه هوایی اصفهان بود مقابل خودم دیدم.
پیش خودم گفتم: کارم تمام است! وقتی به من رسید، نگاه مهربانانه و معناداری به من کرد، ولی حرفی نزد.
فردای آن روز رفتم پیش او تا عذرخواهی کنم، اما شهید کلام مرا قطع کرد و گفت: برادر عزیز، چیزی نگو! راجع به کاری که کردهای حرفی نزن! اگر حقیقتاً از کرده خود پشیمان هستی با خداوند عهد کن عملت را اصلاح کنی.
خدا میداند از پیش او که آمدم احساس میکردم از نو متولد شدم...
#بی_تفاوت_نباشیم