eitaa logo
پروانه های وصال
8هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
21.2هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
پروانه های وصال
بخش سوم قسمت ششم بعد از چند لحظه بابا از جاش پاشد و من بیشتر به کریستن که بغل دستم بود چسبیدم... با
بخش چهارم قسمت ششم مستاصل وایساده بودم وسط کوچه و سرمو پایین انداخته بودم...نمیدونستم چکار کنم...جرات بالا آوردن سرم و دیدن ترحمِ نگاه دیگران رو نداشتم... صدای رایان بلند شد: +Elina...we bring you home... Com on... (الینا...ما تورو به خونه میرسونیم...بیا...) خیلی بد بود...مطمئنم بودم داره دل میسوزونه...داره ترحم میکنه... عشق من...پسر مغروره ی فامیل...کسی فقط مادر و پدر و برادرش از لطف هاش بهره مندن داره برا من دل میسوزونه... هنوز سرم پایین بود که بازوم کشیده شد...کریستن بود... +didn't you hear him?com on...(نشنیدی؟یالا...) تو تک تک کلماتش حرص بود...کاملا واضح...و من چقدر ممنونش بودم که تو لحنش خبری از ترحم نیس... با رفتن من به سمت ماشین عمه اینا مامان هم رفت سوار ماشین شد...کریستن بعد از رسوندن من به ماشین خودشون رفت سمت ماشین بابا و از تو پنجره با بابا یه حرفایی زدن که من نشنیدم...بعدهم برگشت سمت ماشین و دوباره از تو پنجره یه چیزی به رایان گفت وبعد سوار ماشین شد و راه افتادیم سمت خونه ما... 💜💕💜💕💜💕💜 💫بِین ایمان و تو بایَد به یِکے فِکر کنَم کهہ تو از روز اَزَل دشمَن تقوا بودے...💫 💜💞💜💞💜💞💜 👈نویسنده👈اَلـــف...صاد👉 👓👓👓👓 ؟! ؟ ⏰ رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹