eitaa logo
پروانه های وصال
7.8هزار دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
20.6هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
پروانه های وصال
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ #رمان_بانوی_پاک_من🥀 #قسمت_نود_و_دو مسلمون شدن کارن خیلی خوب و خوشحال کننده بود برام. خ
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🥀 _چشم خانومه گلم کارن که رفت منم رفتم نشستم سره میز _خب خانومه خودم چطوره؟؟ _من عالیم تاوقتی همسره عزیزم خوب باشه دخترم چطوره؟؟ سریع صبحانمو خوردم تا محدثه رو از کارن بگیرم که راحت صبحونه بخوره داشتم با دخترم بازی میکردم که کارن گفت: _زهرا جان _جانه دلم _امروز میای بریم ثبت احوال‌؟ _برای چی؟ _میخوام اسممو به اباالفصل تغیر بدم _واقعا اره چرا که نیام حتما میام _خب پس برو اماده شو منم محدثه رو اماده میکنم رفتیم ثبت احوال و اسمه کارن رو تغیر دادیم ازش پرسیدم دلیل اینکه اباالفضل گذاشته چیه اونم اتفاقاتی که براش افتاده بودو برام تعریف کرد لحظه به لحظه ای که با اباالفضل برام میگذره لذت بخشه دوست نداشتم این لحظات هیچ وقت تموم شه تو این پنج روزی که مشهد بودیم هروز با اباالفضل میرفتیم حرم خیلی خوشحال بودم که همسرم دقیقا همون همسر ایده عال منه پیش امام رضا یه عالمه دعا کردم این زندگی خوبمون همیشگی باشه روز اخری بود که مشهد بودیم با محدثه تو صحن رضوی نشسته بودیم من داشتم زیارت عاشورا میخوندم محدثه ام با خودش بازی میکرد هر کلمه از زیارت عاشورا رو که میخوندم اشکام سرازیر میشد اصلا دوست نداشتم اینجا رو ترک کنم دل کندن از امام رضا برام خیلی سخت بود زیارت عاشورام تموم شد که از دور دیدم اباالفضل داره میاد پیش ما از چشم های اباالفضل معلوم بود کلی گریه کرده _قبول باشه اقا _قبول حق خانمی _بریم زهراجان؟‌ _باشه بریم قبل از بیرون رفتن برگشتم و به حرم نگاه کردم تمام دعاهامو دوباره مرور کردم و از اقا امام رضا خداحافظی کردم اباالفضل دستمو گرفت و با هم از حرم خارج شدیم‌ 🍃 بامــــاهمـــراه باشــید🌹