🌟حــضــرت عــلــى عـلــیــه الــســلام :
💎از كسى كه تو را
بى جهت مدح و ستايش مىكند
پرهيز كن...
زيرا زود باشد كه
بى جهت نيز [ توسط او ]
بى حرمت و بی آبرو شوى...
📚 ميزان الحكمه ج ۱۰ ص ۴۴۱
💕💚💕
#ڪلام_شهـــــید🌿
درجـــــہ ی ڪـــــمال انـــــسان
بـــــہ انـــــدازه مـــــقاومتے استـــــ
ڪـــــہ در بـــــرابـــــر خواستـــــہ هاے
نفـــــسانے خـــــود ابـــــراز مے دارد...!
شـــــهید مصطفے چمـــــران🌿
{بشـــــــــیم ی ذره مثل شـــــهدا}
💕💜💕
💕راحت نوشتیم بابا نان داد !
بی آنکه بدانیم بابا چه سخت ،
برای #نان
همه جوانیش را داد ..
روز پدر مبارک
✍💎
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ
ﺗﻤﺎﻡ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ
ﺑﺎﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺗﻮﺳﺖ ﺑﺤﺚ ﻧﮑﻦ فقط به او گوش کن...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ
خودت را با کسی مقایسه نکن...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍهی
کمک کن ؛ تو توانایی !
شاید همه توانایی روحی و جسمی برای یاری کردن ندارند...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍهی
با همه بی هیچ چشم داشتی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺵ...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ
ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﮐﻦ ، هدف داشته باش...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ
ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﻡ ﺑﺎﺷﺪ .
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ وابسته نباش .
ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﻧﺪ.
💕❤️💕
#کوکو_بادکوبه
سینه مرغ : ٢ عدد
پودر دارچین : به مقدار لازم جهت طعم دادن
آب لیمو : 1/2 فنجان
ماست سفت : دو قاشق غذاخوری
پیاز : یک عدد
تخم مرغ : ۶ عدد
بکینگ پودر : یک قاشق چایخوری
ابتدا پیاز را ریز و سرخ می کنیم، تخم مرغ ها را داخل ظرفی می شکنیم و با همزن برقی خوب هم می زنیم، سینه های مرغ را به صورت ریز داخل تخم مرغ مخلوط می کنیم، زعفران و سپس آب لیمو اضافه می کنیم و خوب هم می زنیم، بکین پودر و پودر دارچین را داخل مواد می ریزیم، نمک به آن اضافه کرده و در مرحله آخر ماست به مواد اضافه می کنیم. داخل ماهی تابه روغن می ریزیم تا داغ شود در حین داغ شدن روغن، پیاز داغ را به مواد اضافه می کنیم و خوب هم می زنیم و مواد را داخل روغن داغ شده می ریزیم.
ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻥ ؛
ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻛﻦ !...
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﺸﻜﻨﺪ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮﻛﻠﺖ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻓﯽ ﻛﻨﻨﺪ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻣﻴﺪﺕ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ
ﻧﺎ ﺍﻣﻴﺪﺕ ﻛﻨﻨﺪ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﻳﺎﺭﺕ ﺧﺪﺍﺳﺖ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ
ﻧﺎﺭﻓﻴﻖ ﺷﻮﻧﺪ ...
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﻤﺎﻥ .
ﭼﺘﺮِ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ، ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﭼﺘﺮِ ﺩﻧﻴﺎست
💕💙💕
داستان کوتاه
"بزرگی مشکلات"
"مراد،" ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻫﺎﻟﯽ روستا ﺑﻪ "ﺻﺤﺮﺍ" ﺭﻓﺖ ﻭ در راه برگشت، به ﺷﺐ خورد و از قضا در تاریکی شب ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ "ﺣﻤﻠﻪ" ﮐﺮﺩ.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ "ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ" ﺳﺨﺖ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺮ ﺣﯿﻮﺍﻥ "ﻏﺎﻟﺐ ﺷﺪ" ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ "ﮐﺸﺖ" ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﭘﻮﺳﺖ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽﺭﺳﯿﺪ، ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ "ﺩﻭﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ" ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ "ﺁﺑﺎﺩﯼ" ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ روستا، ﻫﻤﺴﺎﯾﻪﺍﺵ ﺍﺯ "ﺑﺎﻻﯼ ﺑﺎﻡ" ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:
«ﺁﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ، مراد ﯾﮏ شیر ﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ!»
مراد ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﺳﻢ "ﺷﯿﺮ"" ﻟﺮﺯﯾﺪ ﻭ ﻏﺶ ﮐﺮﺩ."
ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺖ ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﺷﯿﺮ ﺑﻮﺩﻩ است.!
ﻭﻗﺘﯽ به هوش آمد از او پرسیدند:
«برای چه از حال رفتی؟»
مراد گفت:
«فکر کردم حیوانی که به من حمله کرده یک "سگ" است!»
مراد بیچاره ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ یک سگ به او حمله کرده است وگرنه ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻭﻝ ﻏﺶ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﯾﺎﺩ "ﺧﻮﺭﺍﮎ ﺷﯿﺮ" ﻣﯽﺷﺪ.
* ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﻢ ﯾﮏ ﻣﺸﮑﻞ ﺑﺘﺮﺳﯿﺪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﺠﻨﮕﯿﺪ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭﺗﺎﻥ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ. *
💕💚💕
🤲🍃🤲
حافـظ ڪجای ڪاری!؟
فالـت غلـط درآمــد...
گفتی..."غمـت سرآیـد"
ایڹ عمـر مڹ سرآمـــــد...
۞ مـهـدے ۞
ولــــے نیامـد..💔
🍃أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج
💕💛💕