💕 داستان کوتاه
"درویشی" تهی دست از کنار "باغ کریم خان زند" عبور میکرد.
چشمش به "شاه" افتاد و با دست اشاره ای به او کرد.
کریم خان "دستور" داد درویش را به داخل باغ آوردند.
کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»
درویش گفت: «"نام من" کریم است و "نام تو" هم کریم و "خدا" هم کریم.
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»
کریم خان در حال "کشیدن قلیان" بود. گفت: «چه میخواهی؟»
درویش گفت: «همین قلیان، "مرا بس است."»
چند روز بعد درویش قلیان را به "بازار" برد و قلیان بفروخت.
خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و "تحفه" برای خان ببرد، که از قلیان خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست.
پس "جیب درویش" پر از "سکه" کرد و قلیان نزد کریم خان برد.
چند روزی گذشت. درویش "جهت تشکر" نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:
* «نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.» *
💕💚💕
❤️ #امیرالمومنین #حضرت_علی علیه السلام فرمودند:
🍃 اگر نادان سکوت اختیار می کرد،میان مردم اختلاف پدید نمی آمد.
📖کشف الغمه ،ج ۳ ،ص ۱۳۹
💕💚💕
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
🚨 دو شرط #رهبر_معظم_انقلاب برای دریافت واکسن کرونا
🔹 ۱- واکسیناسیون ایشان خارج از نوبت انجام نگیرد.
🔹 ۲- فقط «واکسن ایرانی» استفاده خواهند کرد.
#رهبری #رهبرانه #ولی_فقیه
..
پروانه های وصال
شهید مصطفی چمران به روایت همسرش«غاده » قسمت4⃣ باردوم که دیدمش برای کار در موسسه آمادگی کامل داشت
شهید مصطفی چمران به روایت همسرش« غاده »
قسمت5⃣
تو دیوانه شده ای ! این مرد بیست سال از تو بزرگتر است ، ایرانی است ، همه اش توی جنگ است ، پول ندارد ، همرنگ مانیست ، حتی شناسنامه ندارد !
سرش را گرفت بین دستهایش و چشمهایش را بست . چرا ناگهان همه اینقدر شبیه هم شده بودند ؟ انگار آن حرفها متن یک نمایشنامه بود که همه حفظ بودند جز او.
مادرش ، پدرش ، فامیل ، حتی دوستانش . کاش او در یک خانواده معمولی به دنیا آمده بود ، کاش او از خودش ماشین نداشت ! کاش پدر او بجای تجارت بین افریقا و ژاپن معلمی می کرد ، کارگری می کرد ، آنوقت همه چیز طور دیگری می شد. می دانست ، وضع مصطفی هم بهتر از او نیست . بچه هایی که با مصطفی هستند اورا دوست ندارند ، قبولش نمی کنند. آه خدایا ! سخت ترین چیز همین است . کاش مادر بزرگ اینجا بود . اگر او بود غاده غمی نداشت .
مادر بزرگ به حرفش گوش می داد ، دردش را می فهمید . یاد آن قصه افتاد . قصه که نه ، حکایت زندگی مادر بزرگ در آن سالهایی که با شوهر و با دو دخترش در فلسطین زندگی می کرد. جوانی سنی یکی از دخترها را می پسندد و مخالفتی هم پیش نمی آید ، اما پسرک روز عاشورا می آید برای خواستگاری ، عقد و ... مادر بزرگ دلگیر می شود و خواستگار را رد می کند ، اما پدر بزرگ که چندان اهل این حرفها نبوده می خواسته مراسم را راه بیندازد . مادربزرگ هم تردید نمی کند ، یک روز می نشیند ترک اسب و با دخترش می آید این طرف مرز ، بصور .
مادر بزرگ پوشیه می زد ، مجلس امام حسین در خانه اش به پا می کرد و دعاهای زیادی از حفظ داشت . او غاده را زیر پرو بالش گرفت ، دعاهارا یادش داد و الان اگر مصطفی را می دید که چطور زیارت عاشورا ، صحیفه سجادیه ، و همه دعاهایی را که غاده عاشق آن است و قبل از خواب می خواند در او عجین شده در ازدواج آنها تردید نمی کرد .
و بیشتر از همه همین مرا به مصطفی جلب کرد ، عشق او به ولایت ، من همیشه می نوشتم که هنوز دریای سرخ ، هر ذره از خاک جبل عامل صدای ابوذر را به من می رساند . این صدا در وجودم بود . حس می کردم باید بروم ، باید برسم آنجا ، ولی کسی نبود دستم را بگیرد ، مصطفی این دست بود . وقتی او آمد انگار سلمان آمد، سلمان منا اهل البیت . او می توانست دست مرا بگیرد و از این ظلمات ، از روزمرّگی بکشد بیرون ...
ادامه دارد.....
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
شهید مصطفی چمران به روایت همسرش« غاده » قسمت5⃣ تو دیوانه شده ای ! این مرد بیست سال از تو بزرگتر
شهید مصطفی چمران به روایت
همسرش« غاده»
قسمت6⃣
قانع نمی شدم که مثل میلیون ها مردم ازدواج کنم زندگی کنم و ... دنبال مردی مثل مصطفی میگشتم ، یک روح بزرگ ، آزاد از دنیا و متعلقاتش . اما این چیزها به چشم فامیلم و پدر ومادرم نمی آمد. آنها در عالم دیگری بودند و حق داشتند بگویند نه ، ظاهر مصطفی را می دیدند و مصطفی از مال دنیا هیچ چیز نداشت . مردی که پول ندارد ، خانه ندارد ، زندگی ... هیچ ! آنها این را می دیدند اصلاً جامعه لبنان اینطور بود و هنوز هم هست بدبختانه . ارزش آدم ها به ظاهرشان و پول شان هست به کسی احترام می گذراند که لباس شیک بپوشد و اگر دکتر است باید حتما ماشین مدل بالا زیر پایش باشد . روح انسان و این چیزها توجه کسی را جلب نمی کند. با همه اینها مصطفی از طریق سید غروی مرا از خانواده ام خواستگاری کرد . گفتند : نه .
آقای صدر دخالت کرد و گفت: من ضامن ایشانم . اگر دخترم بزرگ بود دخترم را تقدیمش می کردم . این حرف البته آنهارا تحت تاثیر قرارداد، اما اختلاف به قوت خودش باقی بود . آنها همچنان حرف خودشان را می زدندو من هم حرف خودم را . تصمیم گرفته بودم به هر قیمتی که شده با مصطفی ازدواج کنم . فکر کردم در نهایت با اجازه آقای صدر که حاکم شرع است عقد می کنیم ، اما مصطفی مخالف بود ، اصرار داشت با همه فشارها عقد با اجازه پدر و مادرم جاری شود .می گفت: سعی کنید با محبت و مهربانی آنها را راضی کنید . من دوست ندارم با شما ازدواج کنم و قلب پدر و مادرتان ناراحت باشد . با آن همه احساس و شخصیتی که داشت خیلی جلوی پدر و مادرم کوتاه می آمد .وسواس داشت که آنها هیچ جور در این قضیه آزار نبینند . اولین و شاید آخرین باری که مصطفی سرمن داد کشید به خاطر آنها بود ....
ادامه دارد....
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
ثروتمندی از پنجره اتاقش به بیرون
نگاه کرد و مردی را دید که در سطل
زبالهاش دنبال چیزی میگردد
گفت: خدا رو شکر فقیر نیستم.
مرد فقیر اطرافش را نگاه کرد ودیوانهای
با رفتار جنونآمیز در خیابان دید و گفت:
خدا رو شکر دیوانه نیستم
آن دیوانه در خیابان آمبولانسی دید که
بیماری را حمل میکرد
گفت: خدا رو شکر بیمار نیستم
مریضی در بیمارستان دید که جنازهای را
به سرد خانه میبرند
گفت: خدا رو شکر زندهام
فقط یک مرده نمیتواند از خدا
تشکر کند
چرا امروز از خدا تشکر نمیکنیم که یک
روز دیگر به ما فرصت زندگی داده است؟
به دیگران هم این را میگویید تا بدانند
خدا آنها را هم دوست دارد؟
زندگی:
برای اینکه زندگی را بهتر بفهمیم باید
به سه مکان برویم:
1. بیمارستان
2. زندان
3. قبرستان
در بیمارستان میفهمید که هیچ چیز
زیباتر از تندرستی نیست
در زندان میبینید که آزادی گرانبهاترین
دارایی شماست
در قبرستان درمییابید که زندگی هیچ
ارزشی ندارد
زمینی که امروز روی آن قدم میزنیم
فردا سقفمان خواهد بود
پس بیایید برای همه چیز فروتن
و سپاسگزار باشیم...
💕💙💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تسلط رهبر عزیز انقلاب بر موضوعات مختلف ( فیلم را ببینید)👆🏻قضاوت با شما
آیا با این میزان تسلط و اطلاعات ریز و دقیق ، امکان دارد این مرد حکیم نسبت به واکسن کرونا اطلاعی نداشته باشند ؟
#واکسن #باافتخار_ایرانی
#واکسن_ایرانی...
دلمان که میگیرد حس میکنیم به جایی گره خورده است!
به دنبال علت گره که می رویم متوجه می شویم امان از دل غافل
داشته نخ زندگی مان پاره میشده
آمده است گره زده تا هنوز پیشش بمانیم
.
.
#خدا را میگویم
💕💚💕
میگن سردار خیبر
حاج همت
وقتی برا کسی یادگاری مینوشت
پایینش و که امضا میزد
مینوشت
مَن کانَ لله کانَ الله لَه
هرکس برای خدا باشد ؛ خدا برای اوست
از این قشنگتر :)؟
💕💚💕
هدایت شده از تبادلات لیستی بنری سنتری ۱۱۰ تبادل
ناب ترین ڪاناݪ هاے ایتا را دنبال کنید✅
➖➖➖🔷🔶🔹🔸🔷🔶➖➖➖
✔️🔴 #ذکربسیارمهمی که آیت الله بهجت
《#برایحلمشکلاتبزرگسفارشمیکرد۰۰۰》
eitaa.com/joinchat/711917615C57c733ee60
🔴 ♡کانال آموزش نقاشی وکاردستی به کودکان ونوجوانان♡
eitaa.com/joinchat/456523794C65fe4146e6
🔴کانال آنتی شبهه: پاسخ به شبهات و شایعات
eitaa.com/joinchat/420937729C78db0c2618
🔴نکات تربیتی وگلچین مطالب مفید
eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
🔴عـــاشـــقانــ مـــهــ♡ــــدی{عــج}
eitaa.com/joinchat/3567648826C2e83eed008
🔴قلبی آرام با یاد خدا
eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a
🔴فتنـــه_های_آخـــرالزمان
eitaa.com/joinchat/3596812291C5bffef7aba
🔴چگونہ غیبـت نکنیــم!؟
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🔴دنیــاے هنـــــــࢪهاے کاربردے و پولـساز⇜ ۱٠٠٪رایـــگان
eitaa.com/joinchat/1987510291Cfe37c96677
🔴♡آموزش گام به گام نقاشی رایگان♡
eitaa.com/joinchat/2020212752Cfd93523493
🔴مدل لباس ، ژورنال زن روز
eitaa.com/joinchat/1059258404Ccb58df0318
🔴آموزش طبی حکیم خيرانديش
eitaa.com/joinchat/3657826315C2a3b833fb4
🔴آموزشگاه آشپزی و شیرینی پزی با حداقل مواد
eitaa.com/joinchat/3291742241Cf8760dd846
🔴کلْبِهْ نَبْضِ اِحْسْآسْ«ویژه متاهلین»عزیز شوهرت شو!!
eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
🔴درمان اضطراب و استرس*انرژی مثبت و آرامش خیال
eitaa.com/joinchat/897908738C30a1928237
🔴استغفرالله ربی واتوب الیه ...
eitaa.com/joinchat/227999768C8717e4fd20
👈رفیق شهید میخوای بیا اینجا👇😇
eitaa.com/joinchat/1350369280Cba31a11fa4
#بهترین کانال مـــدافعان حرم☝️😍
➖➖➖ 🔷🔶🔹🔸🔷🔶 ➖➖➖
لیست ویژه5تیر؛ @Listi_Baneri_110
نیایش صبحگاهی.. 🌸🌿
✨خدای مهربانم ..🙏🙏
🌷مشتاقانه از تو میخواهم ...
🌸آنقدر بمن و دوستان و عزیزانم
🌷ایمان و توکل عطا کنی
🌸که هر چه برایمان مقدر ساخته ای را
🌷با جان و دل بپذیریم ...
🌸و آنقدر به ما شجاعت و ایمان،
🌷عطا فرمائی ...
🌸تا نومیدی و رنج را از خود برانیم !
✨پروردگارا !🙏🙏
🌷به ما بردباری، فروتنی
🌸و تسلیم و رضا در برابر خواست خودت
🌷عطا فرما و بر ما منت گذار !
🌸و تمام گرفتاریها ،سختیها و غمها را
از ما و همه بندگانت دور بگردان.... 💐
آمیـن...🙏🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شروع هفته تون عالی
❤️امروزتون سرشارمهربانی
🌷ان شالله امروز پراز
❤️خیر و برکت باشه
🌷دلتون پاک
❤️زندگیتون
🌷سرشار از آرامش
❤️شروع هفته تون
🌷پُراز سلامتی و شادی
☀️ #حدیث_روز
💠 امام علی علیه السلام فرمودند:
🌷 هر که بر خدا توکل کند،
دشواری ها بر او آسان می شود.
📙 غررالحکم، ح9028
💕💚💕
🌷ازنصیحتهای لقمان حکیم به پسرش:
🌷 يا بُنَيَّ ، اِعلَم أنّي خَدَمتُ أربَعَمِئَةِ نَبِيٍّ ، وأخَذتُ مِن كَلامِهِم أربَعَ كَلِماتٍ ، وهِيَ : إذا كُنتَ فِي الصَّلاةِ فَاحفَظ قَلبَكَ ، وإذا كُنتَ عَلَى المائِدَةِ فَاحفَظ حَلقَكَ ، وإذا كُنتَ في بَيتِ الغَيرِ فَاحفَظ عَينَكَ ، وإذا كُنتَ بَينَ الخَلقِ فَاحفَظ لِسانَكَ .
[المواعظ العددية : ص 238 .]
🌷ازنصیحت هاى لقمان عليه السلام به پسرش ـ :
پسرم! چهارصد پيغمبر راملاقات کردم
و از ميان سخنان آنان ، چهار سخن را انتخاب کردم
۱. درحال نماز،حضور قلب داشته باش
۲. وقت خوردن ،شکمت راکنترل کن که حرام نخوری
۳. در خانه ديگر ان ، چشمت را نگه دار،
۴.در ميان مردم بودى ، زبانت را نگه دار.
💕💚💕
شیخ رجبعلی خیاط تعریف میکرد:
در بازار بودم، اندیشه مكروهی
در ذهنم گذشت.
سریع استغفار كردم و به راهم ادامه
دادم.!
قدری جلوتر شترهایی قطار وار
از كنارم میگذشتند...
ناگاه یكی از شترها لگدی انداخت
كه اگر خود را كنار نمیكشیدم،
خطرناك بود
به مسجد رفتم و فكر میكردم
همه چیز حساب دارد.
این لگد شتر چه بود؟!
در عالم معنا گفتند:
شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه
آن فكری بود كه كردی!
گفتم: اما من كه خطاییانجامندادم
گفتند: لگد شتر هم كه به تو نخورد!
اثر کارهای ما در عوالم جریان دارد،
حتی یک تفکر منفی میتواند
تاثیری منفی ایجاد کند......
این جمعه هم گذشت و نیامد نگار ما
بیرون نشد ز پردۀ غیبت سوار ما
ای غایب از نظر ز فراق تو سوختیم
دل شد اسیر داغ و خزان شد بهار ما
این درد جز به وصل تو درمان نمیشود
رحمی کن ای طبیب بر این حال زار ما
«خورشید من برآی که وقت دمیدن است»
آخر سیاه شد ز غمت روزگار ما...
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج💚