eitaa logo
پروانه های وصال
7.7هزار دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
20.6هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
*یک هدیه جالب...!* یکی از فرماندهان روسی به حاج قاسم خیلی علاقه‌مند شده بود. هر بار سری به مقر می‌زد و می‌دید سردار سلیمانی نیست، ناراحت می‌شد. به بچه‌ها سپرده بود هر وقت ژنرال سلیمانی آمد، او را باخبر کنند یا به سردار بگویند که او سراغش را گرفته است. یک بار که حاج قاسم آمد، به سردار گفتیم، فلانی جویای احوالت بوده و اصرار داشته شما را ملاقات کند. اول حاجی چندان جدی نگرفت. اما وقتی از اصرار او برای ملاقات شنید، گفت برویم لاذقیه به دیدارش. او در لاذقیه سوریه مستقر بود. سردار سلیمانی گفت که چون سوغاتی برایش نیاوردم، نمی‌شود دست خالی برویم. از بچه‌ها پرسید که چند فرزند دارد. بعد، هدیه‌ای برای خانواده‌اش تهیه کرد؛ شامل یک گردن‌بند برای خانمش و مقداری طلا برای دخترش. جلسه فرمانده روسی با حاج قاسم برگزار شد و بعد از پایان جلسه حاج قاسم به بچه‌ها گفت که من که رفتم، شما هدیه را به او بدهید. جالب اینجا بود که افسر روسی، مسلمان نبود، اما وقتی حاج قاسم قرار بود به خانه آنها در لاذقیه برود، همه را جمع می‌کرد. حاجی که خداحافظی کرد، بچه‌ها هدیه را به افسر روسی دادند. او با دیدن هدیه خیلی متعجب شده بود. چرا که تصور نمی‌کرد حاج قاسم با آن ابهت که یک فرمانده نظامی و مقتدر است، چنین هدیه‌ای بیاورد..! خود افسر روسی تعریف می‌کرد که وقتی هدیه را به همسر و دخترم دادم، هر دو در کنار خوشحالی، متعجب شدند و گفتند: واقعا ژنرال سلیمانی چنین هدیه‌ای داده است؟ حاج قاسم با این کار، هم خود افسر روسی و هم خانواده او را تحت تأثیر قرار داد؛ تا جایی که افسر روسی حتی به نیروهای حاج قاسم در سوریه گفته بود که می‌خواهم هدیه‌ای به ژنرال سلیمانی بدهم. به نظر شما چه چیزی مناسب است و خوشحالش می‌کند؟ خلاصه اصرار می‌کند و می‌گوید که او هر چه بخواهد ما می‌دهیم. این اصرار به گوش حاج قاسم می‌رسد و سردار سلیمانی هم چون همیشه به فکر دفاع از مظلومان بود، به جای اینکه برای خودش چیزی طلب کند، برای جبهه مقاومت از افسر روسی چیزی خواست. حاج قاسم به بچه‌ها گفته بود، بگویید ۱۰۰۰ موشک کروز لازم داریم..! شما این موشک‌ها را به ما بدهید تا از شما بخریم. افسر روسی هم در جواب درخواست حاج قاسم گفته بود که ۱۴۰ تا موشک کروز داریم که ۱۰۰ تا را به شما می‌دهیم و ۴۰ تا را برای خودمان نگه می‌داریم. او این موشک‌ها را که هر کدام ۷۰ هزار دلار قیمت داشت، به حاج قاسم هدیه داد و روسیه هیچ پولی بابت این موشک‌ها دریافت نکرد. یعنی هفت میلیون دلار. با این اقدام، نیروهای مقاومت مسلح شدند و رژیم صهیونیستی دیگر جرأت جولان دادن نداشت. این افسر روسی که اکنون فرمانده هوافضای ارتش روسیه است، زمانی که حاج قاسم به شهادت رسید، در کنار همسر و فرزندش با عکسی از سردار سلیمانی عکسی انداخته و آن را فرستاده بود تا از این طریق از شهادت حاج قاسم ابراز تأسف کرده باشد؛ به طوری که در زیر عکس‌شان نوشته بود: «...ما هیچ کاری نتوانستیم انجام دهیم، اما ما را در غم خود شریک بدانید». منبع: خبرگزاری فارس مصاحبه با حسن رونده مشاور اسبق فرمانده نیروی قدس ❄️☃❄️☃
عارفی معروف به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت. مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟ گفت: نه. مردگفت: فلان عابدبود. نانوا گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت می خواهم شاگرد شما باشم، عابد قبول نکرد. نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم، عابد قبول کرد. وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟ عابد پاسخ داد : "دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بندۀ خدا ندادی ولی برای رضایت دل بندۀ خدا یک آبادی را نان دادی." ‍‌❄️☃❄️☃❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵سخنان بسیارشنیدنی در مورد امام زمان عجل الله بیشترین بلاها الان ،امام زمان را در برگرفته واحاطه کرده... اللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّڪ‌الفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چهار راهکار پیامبر صلی الله علیه و آله برای حفظ خانواده در آخرالزمان
پروانه های وصال
#درسهایی_ازحضرت #زهرا_سلام_الله_علیه #قسمت_صدوپنجـــــــم💎 بخش سوم: از اهمیت قرآن مجید وعمق تعلی
💎 خدا را بر نعمت‌هایش سپاس می گویم، و بر توفیقاتش شکر می کنم، و بر مواهبی که ارزانی داشته، سنا می‌خوانم. و نعمت های گسترده ای که از آغاز به ما داده. و بر مواهب بی حسابی که به ما احسان فرموده. و بر عطایای پی‌درپی که همواره ما را مشمول آن ساخته. نعمت هایی که از شماره و احصا بیرون است. و به خاطر گستردگی در بستر زمان هرگز قابل جبران نیست. و انتهای آن از ادراک انسان ها خارج است. بندگان را برای افزایش و استمرار این مواهب به‌شکر خویش فراخوانده. و خلایق را برای تکمیل آن به ستایش خود دعوت نموده. و آنان را برای به دست آوردن همانند آنها تشویق فرموده. و من شهادت می‌دهم که معبودی جز خداوند یکتا نیست. بی مثال است، و شریک و مانند ندارد. این سخنی است که روح آن اخلاص است، و قلوب مشتاقان با آن گره خورده، و آثار آن در افکار پرتو افکن شده. خدایی که رویئتش با چشم‌ها غیرممکن است، و بیان اوصافش با این زبان، محال، و درک زاده مقدسش برای عقل و اندیشه ها ممتنع است. موجودات جهان هستی را ابداع فرمود، بی آنکه چیزی پیش از آن وجود داشته باشد. و همه آنها را ایجاد کرد، بی آنکه الگو و مثالی قبل از آن موجود باشد. ادامه دارد...
✅داستان موضوعی از بحارالانوار (5) بد خلقي فشار قبر مي آورد! به رسول خدا صلي الله عليه و آله خبر دادند كه سعد بن معاذ فوت كرده. پيغمبر صلي الله عليه و آله با اصحابشان از جاي برخاسته، حركت كردند. با دستور حضرت - در حالي كه خود نظارت مي فرمودند - سعد را غسل دادند. پس از انجام مراسم غسل و كفن، او را در تابوت گذاشته و براي دفن حركت دادند. در تشييع جنازه او، پيغمبر صلي الله عليه و آله پابرهنه و بدون عبا حركت مي كرد. گاهي طرف چپ و گاهي طرف راست تابوت را مي گرفت، تا نزديكي قبر سعد رسيدند. حضرت خود داخل قبر شدند و او را در لحد گذاشتند و دستور دادند سنگ و آجر و وسايل ديگر را بياورند! سپس با دست مبارك خود، لحد را ساختند و خاك بر او ريختند و در آن خللي ديدند آنرا بر طرف كردند و پس از آن فرمودند: - من مي دانم اين قبر به زودي كهنه و فرسوده خواهد شد، لكن خداوند دوست دارد هر كاري كه بنده اش انجام مي دهد محكم باشد. در اين هنگام، مادر سعد كنار قبر آمد و گفت: - سعد! بهشت بر تو گوارا باد! رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: - مادر سعد! ساكت باش! با اين جزم و يقين از جانب خداوند حرف نزن! اكنون سعد گرفتار فشار قبر است و از اين امر آزرده مي باشد. آن گاه از قبرستان برگشتند. مردم كه همراه پيغمبر صلي الله عليه و آله بودند، عرض كردند: يا رسول الله! كارهايي كه براي سعد انجام داديد نسبت به هيچ كس ديگري تاكنون انجام نداده بوديد: شما با پاي برهنه و بدون عبا جنازه او را تشييع فرموديد. رسول خدا فرمود: ملائكه نيز بدون عبا و كفش بودند. از آنان پيروي كردم. عرض كردند: گاهي طرف راست و گاهي طرف چپ تابوت را مي گرفتيد! حضرت فرمود: چون دستم در دست جبرئيل بود، هر طرف را او مي گرفت من هم مي گرفتم! عرض كردند: - يا رسول الله صلي الله عليه و آله بر جنازه سعد نماز خوانديد و با دست مباركتان او را در قبر گذاشتيد و قبرش را با دست خود درست كرديد، باز مي فرماييد سعد را فشار قبر گرفت؟ حضرت فرمود: - آري، سعد در خانه بداخلاق بود، فشار قبر به خاطر همين است!(6) ❄️☃❄️☃❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
بسم رب العشق #قسمت_سی_ام - 😍 #علمــــــــــدارعشــــــــق😍# نزدیکیم و علاقه ام به حجاب خیلی بیشت
بسم رب العشق - 😍 😍# از فردا مصاحبه با خانواده شهدای مدافع حرم شروع میشود اولین مصاحبه ما با خانواده مادرشوهر نرجس شد قرار براین شد فردا بریم بسیج دانشگاه ومن باهشون تماس بگیرم رسیدم دانشگاه رفتم دفتر بسیج خواهران شماره تماس خونه شهید حسینی گرفتم پدرشون برداشت - الو سلام منزل شهید حسینی °° بله بفرمایید - ببخشید حاج خانم هستن؟ °° بله چنددقیقه ای گوشی دستتون == بله بفرمایید - سلام خانم حسینی خوب هستید ؟ == ممنون ببخشید شما - نرگس ساداتم خواهر عروستون == شرمنده نرگس جان نشناختم واقعا حال روحیم خوب نیست - بله میدونم حاج خانم اگه اجازه بدید میخایم با چند رفقای حسین آقا مزاحمتون بشیم == نرگس جان والا ما تاحال با کسی درمورد حسین صحبت نکردیم اما شما به خاطر نرجس بیاید عزیزم - ممنونم حاج خانم پس اگه اجازه بدید ما فرداساعت ۶ غروب مزاحمتون بشیم == مراحم هستید تشریف بیارید - ممنونم * : نرگس سادات چی شد - برای فردا ساعت ۶ هماهنگ کردم *احسنتم خواهر موسوی -زهرا ولی جای من تو تیم شما نیست برادر و همسرتو هستن من به اونا نامحرمم چیکارمیکنم توی این تیم *نرگس سادات تو مگه از برادرمن چیزی دیدی که اینجوری میگی - این چه حرفیه من پسری به چشم پاکی برادرت ندیدم اما مطمئنم حضورم هم باعث آزار خودم هم اون بنده خداست * نرگس آجی این راهو خود شهدا سرراهت گذاشتن - خداکنه حرف تو باشه * نرگس سادات بریم مزارشهدا توسل کن به خودشون من مطمئنم خودشون میگن حرف منه یانه - باشه بریم وارد مزارشهدا شدیم رفتیم سر مزار یکی از شهدای مدافع حرم *نرگس آجی من میرم سرمزارشهیدم توام حرفات بزن - باشه آجی زهرا ازم دور شد شیشه گلاب ریختم رو مزارشهید با دستم مزارش لمس میکردم من تازه قدم به راهتون گذاشتم چطوری تو یه تیم نامحرم هست کارکنم ؟ نکنه بجای ثواب گناه کنم شب بعداز خوندن نماز مغرب راهی خونه شدیم چشمام قرمز قرمز بود - سلام عزیزجون حالم خوب نیست میرم بخابم خاهشا کسی نیاد سراغم چشمام بستم خواب دیدم تو مزارشهدا دارم راه میرم یهو از مزارشهدا تو یه منطقه جنگی حاضر شدم شهید ململی صدام کرد خانم موسوی این اسامی ثبت کنید تو این دفتر پرونده هاشون که کامل شد بدید امضاش کنم نویسنده بانــــو......ش بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
بسم رب العشق #قسمت_سی_ویکم - 😍 #علــــــــــــــــــمدارعشــــــــــــــــــق😍# از فردا مصاحبه با
بسم رب العشق - 😍 😍# باصدای الله اکبر اذان صبح از خواب بلندشدم جمله شهیدململی باخودم زمزمه کردم خانم موسوی پرونده تکمیل کنید بدید امضاکنم انگار حرف زهرابود شهدا خودش خاستن توی این راه باشم گوشیم برداشتم به زهرا اس مس دادم: سلام آجی بیداری * سلام عزیزدل آجی آره - زهرا من تو تیم میمونم *وای خدایا شکرت - کاری نداری خواهری * نه عزیزدلم فقط فردا ساعت ۵:۳۰ غروب دانشگاه باش - باشه خداحافظ * یاعلی نمازمو که خوندم مفاتیح برداشتم تا یه دعا بخوانم بازش کردم مناجات امیرالمومنین اومد یاداعتکاف افتادم چه دوره ای عالی بود ساعت ۴:۳۰ ظهر پاشدم رفتم سمت کمد مانتو و شلوار سرمه ای برداشتم با یه روسی سفید که طرح لبنانی سرکردم دفعات استفاده من از چادر خیلی بیشتر شده بود اما هنوز تو دانشگاه سر نکردم از عزیزجون و آقاجون خداحافظی کردم رفتم دانشگاه کلا تعطیل بود فقط بسیج دانشگاهی فعالیت میکرد تا برسم دانشگاه ساعت شد ۵ رفتم بسیج خواهران درزدم دیدم بسته است کلا اومدم شماره زهرا بگیرم که ببینم کجاست که صدای آقای کرمی مانع شد + خانم موسوی برگشتم سمتش با دیدن مدل روسرویم خیلی خوشحال شد انگار 😍😍 -بله + زهرا داخل بسیج برادران هست در نیمه باز بود بدون اینکه دربزنم رفتم داخل 😄😄 آقای صبوری دست زهرا تو دستش بود تا منو دید از خجالت آب شد منم باصدای که شیطنت توش موج میزد : زهرا جونم سلام زهرا: سلام تو درزدن بلدنیستی 😡😡😡 - حالا فلفل قرمز ن .... هنوز جمله کامل نکرده بودم که یهو آقای کرمی داخل شود وگفت فلفل قرمزچیه وای خدایا آب شدم بعدازیه ربع فهمیدم برای تقدیر از خانواده شهید یه جعبه شیرینی + یه نیم سکه بهارآزادی با یه لوح خیلی زیبا از تصویر و قسمتی از وصیت نامه شهید است تهیه شده به سمت خونه شهید راه افتادیم تو ماشین قراربر این شد چون فامیل ما هستن من مصاحبه انجام بدم نویسنده بانـــــــــــو .......ش بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
بسم رب العشق #قسمت_سی_ودوم - 😍 #علمدارعشق 😍# باصدای الله اکبر اذان صبح از خواب بلندشدم جمله شهیدم
بسم رب العشق 😍# رسیدیم خونه شهید من زنگ زدم سلام خانم حسینی سلام نرگس جان بیاید داخل حاج خانم جلوی در منتظر ما ایستاده بود ‌-سلام حاج خانم مادرشهید:سلام دخترم خوبی ؟ ممنون شما خوبی ممنونم دستم گرفتم سمت زهرا حاج خانم ایشان دوستم هستن ایشانم برادر و همسرشون هستن واز رفقای حسین آقا هستن خدابهشون سلامتی بده برای مادراشون حفظ کنه آقای صبوری و مرتضی: ممنون حاج خانم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 -حاج خانم خیلی ممنون که اجازه دادید ما بیایم مادرشهید:خواهش میکنم دخترم - اگه اجازه میدید مصاحبه شروع کنیم مادرشهید بفرمایید -بسم الله الرحمن الرحیم امروز مورخ تاریخ ....... در خدمت خانواده شهید مدافع حرم سید حسین حسینی هستیم مادر بفرمایید خودتون معرفی کنید و نسبت باشهید بگید مادر شهید: بسم الله الرحمن الرحیم بنده انسیه سادات موسوی مادرشهید مدافع حرم سیدحسین حسینی هستم - خانم موسوی برامون از دوران کودکی حسین آقا برامون بگید؟ مادرشهید: خانواده ما هم فوق العاده مذهبی هم پرجعمیت حسین سال ۶۸ دنیا اومد پدرش تو ماموریت تو کرمانشاه بود حسین تو محرم دنیا اومد مادرشوهرم با همسرم تماس گرفت گفت خداباز یه پسر بهتون داده همسرم گفت فدای حسین زهراست مادر اسمش بذارید حسین حسین تا ازبچگی هم بین خودش و نامحرم یه پرده حیا قائل بود یادمه یه بار برادربزرگش سیدمحسن تو مدرسه خورده بود زمین سرش شکسته بود سیدحسین ۶ سالش بود بهش گفت پسرم من میرم مدرسه اما تو به چیزی دست نزنیا یه دوساعت کارم طول کشید اومدم خونه دیدم حسین پرده آشپزخونه آتش زده خاموشم کرده درباز کردم اومدم تو دیدم نشسته وسط آشپزخونه دست میزنه میگه مامان ببین بازی کردم 😂😂😂خیلی باآرامش نشسته بود با خاکسترا نقاشی میکرد رو دیوار بعداز چندتاسوال گفتم حاج خانم چطوری تصمیم گرفتن برن سوریه ترم شش دانشگاه بود دوستش جانباز مدافع حرم شده بود رفتیم دیدن اون باهم توراه گفت مامان اجازه بده منم برم مسئولیت ما سنگین تره چون سیدهستیم عمه جانم وسط دشمنه یک هفته ای طول کشید تا بارفتنش موافقت کنم - حاج خانم سفارش اصلیشون چی بود حجاب و نماز و ولایت فقیه یه ساعت بعد همه خداحافظی کردیم و رفتیم یک هفته ای از دیدارما میگذشت رفتم تو پذیرایی رو به آقاجون گفتم - آقاجون آقاجون : جانم بابا - میخام برای همیشه چادر سرکنم آقاجون : آفرین دخترم پس بالاخره عاشقش شدی - 😭😭😭😭خیلی شرمنده چادرم نویسنده بانــــــــــو.... ش بامــــاهمـــراه باشــید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅📝روزی زنی با شوهرش غذا میخورد. فقیری درب خانه را زد. زن بلند شد و دید که فقیر است. غذایی برداشت تا به او بدهد. شوهرش گفت: کیست؟ زن جواب داد: فقیر است برایش غذا میبرم. شوهرش مانع شد تا اینکه جر و بحثشان بالا گرفت و کارشان به طلاق کشید. سالیان سال گذشت و زن، شوهر دیگری گرفت. روزی با شوهر دومش غذا میخورد که فقیری در خانه را زد مرد در را باز کرد. دید که فقیری است که نیاز به غذا دارد. به خانه برگشت و گفت: ای زن غذایی برای فقیر ببر. زن فورا بلند شد و غذا را برد اما زن با چشمانی پر از اشک برگشت. شوهرش گفت چه شده ای زن. زن گفت: این فقیر که در خانه آمده شوهر قبلی من است. مرد زنش را در آغوش گرفت و سپس رو به او کرد و گفت: من هم همان فقیری هستم که آن روز به در خانه شوهرت آمدم. هیچ گاه زمانه را دست کم نگیریم ❄️☃❄️☃❄️
💫آرامش آسمان شب سهم قلبتان ✨و خداوند روشنى ِ بى خاموشِ 💫تمـام لحظه هايتــان باشد ✨در این شب زیبای بهاری 💫آرزو دارم... ✨غیر از خدا محتاج کسی نشوید ❄️به امید فردایی بهتر 💫✨ شبتون پر از نور خدا ✨💫 ✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕یادخدا 💫آرام بخش دلهاست 💕روزت را متبرک كن 💫با نام و ياد خدا 💕خدا صداى 💫بنده هايش را دوست دارد 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 🌸سلام صبح یکشنبه تون بخیر 💕الهـی به امیـد تـو 🌸🍃
سـ❄️ـلام روزتون پراز خیر و برکت 💐 امروز یکشنبه ☀️ ١٢ دی ١۴٠٠ ه. ش 🌙 ٢٨ جمادی الاول ١۴۴٣ ه.ق 🌲 ٢ ژانویه ٢٠٢٢ ميلادى 🌸🍃
سلام😊✋ صبح زمستانی تون زیبا و پر انرژی ☕️❄️ ❄️به یکشنبه خوش آمدید ❄️سلام به خداى مهربون ❄️سلام به صبح ❄️سلام به زندگى ❄️سلام به مهربانى ❄️سلام بر عشق ❄️سلام به تمام خوبان خدا ❄️روزتون پر از معجزه الهى ❄️🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نیایش صبحگاهی ❄️💫 ❄️الهی، در زندگیم با من باش. 💫حتی در مکثِ نفس هایم. ❄️الهی، مرا به حال خود وا مگذار. 💫بگذار که با تو باشم و ❄️تو در من و بر من باشی 💫که زندگی با تو، سراسر عشق و اسرار است. ❄️به دعایم گوش کن، 💫حتی وقتی زبان من خاموش میشود ، ❄️دعای خاموشی مرا تو بشنو 💫و دعاهایم رامستجاب کن ❄️آمیـن ❄️
🌸بزرگترین آزمون ایمان زمانیست که آنچه که میخواهید را بدست نمی آورید با این حال قادرید بگویید: خدایا شکرت امیدوارم اگر چیزی که تو زندگیتون میخواستید و نشد به دستش بیارید ،به زودی بهترش رو خدا نصیبت کنه💖 🌸🍃
سلام امام زمانم ✋🌸 مهدي اگر از دلشدگانت بوديم چون ديده ي نرگس نگرا نت بوديم با اين همه روسياهي و بارگناه اي کاش که از منتظرا نت بوديم.