eitaa logo
پروانه های وصال
7.9هزار دنبال‌کننده
29هزار عکس
22هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
پروانه های وصال
#کنترل_ذهن 270 ✔️ واقعا خدا برای #کنترل_ذهن ما خیلی ارزش قائل شده ✅ تمام دستورات دین رو طوری چیده
271 🚨 بسیاری از مشکلات خانوادگی و روابط حرام از همین عدم کنترل چشم شروع میشه... خصوصا توی مهمونی های خانوادگی! 🔴 اگه خانم ها هم رعایت نکنن که دیگه بدتر... یه زن بی حیا، فکر و ذهن همه مردهای فامیل رو بهم میریزه و زندگیشون رو آتیش میزنه... شاید خود اون زن واقعا قصد بدی نداشته باشه ولی ناخوداگاه داره مردهای فامیل رو به سمت خودش میکشونه. 💢 مردها هرگونه بی حجابی و آرایش غلیظ زن ها رو به معنای چراغ سبزی میدونن که خانم بهشون داده! در واقع خانم بی حجاب داره میگه بیاید با من ارتباط جنسی رایگان داشته باشید! ⭕️ بله هییییچ زنی چنین قصدی نداره ولی همه مردها چنین برداشتی از یک زن بی حجاب خواهند داشت...
پروانه های وصال
#کنترل_ذهن 271 🚨 بسیاری از مشکلات خانوادگی و روابط حرام از همین عدم کنترل چشم شروع میشه... خصوصا ت
272 گفتیم که ما باید روی ذهمون کنترل داشته باشیم تا بتونیم به قدرت های زیادی دست پیدا کنیم. ✅ یکی از راه های کنترل ذهن، کنترل زبان هست! 🔵 آدم خیلی راحت از زبانش استفاده میکنه چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی ✔️ ولی در هر صورت آدم باید کنترل زبان خودش رو به عهده بگیره. 🔍 در واقع یکی از راه های تشخیص اینکه یه نفر کنترل ذهن بالایی داره یا نه اینه که "ببینید چقدر میتونه خودش رو کنترل کنه". ✅ طبیعتا آدمی که زبان خودش رو کنترل کرده معلومه که کنترل ذهن خوبی هم داره☺️ 🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
@Parvaanehaayevesaal❄️ #پروانه ای در دام عنکبوت #نویسنده خانم ط_حسینی #قسمت۴۶ 🎬 به سمت زیرزمین ر
ای دردام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 در دشتی سرسبز وپرازگلهای رنگارنگ,محوتماشای اطرافم بودم که پدرومادرم ولیلا به سمتم امدند...لیلا باچادری سفید ,قرص صورتش میدرخشید وبه زیبایی فرشته های آسمان شده بود,اهسته اهسته به من نزدیک شدند,لیلا دو کتاب به طرفم داد که نوری زیاد از انها به اسمان میرفت,کتابها راگرفتم یکی قران بود وروی دیگری نوشته بود(نهج البلاغه),هردو رابه سینه ام چسپاندم دست دراز کردم تا دست لیلا را دردستم بگیرم......ناگهان با صدای اذان ازخواب پریدم. خدای من ,روی سجاده به خواب رفته بودم...یادخوابم افتادم ,با یاداوری چهره ی خندان پدرومادرم وصورت زیبای لیلایم اشکم جاری شد بی شک رویای صادقه بود وحتما اشاره ای نامحسوس برای راهنمایی من,قران راداشتم نام ان یکی کتاب چه بود؟؟؟تا حالا نامش به گوشم نخورده بود,خدایا چه بود؟؟؟ هرچه فکر کردم ,به خاطرم نیامد ,ناگاه به خود امدم...اه وقتم تنگ بود...باید نماز میخواندم وتصمیم میگرفتم که چکار کنم؟ وضو گرفتم وباعشق نمازم راخواندم....به سجده رفتم وباردیگر از خدا خواستم راهی جلوی پایم نهد. اری درست است ,خدا با زبان قران با بشر سخن گفته,پس از زبان قران پاسخ خدایم رامیشنوم..قران راگشودم اولین ایه ای که به چشمم خورد این بود(ومکروا مکرالله,والله خیرالماکرین . .) دقیقا منظورش راگرفتم....اری به خدا که تنها راهش همین است...با اعتماد به نفسی زیاد بلندشدم وبسم الله گفتم باید برای یافتن عماد به قلب داعش میرفتم.. .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌💦⛈💦⛈💦⛈
پروانه های وصال
#پروانه ای دردام عنکبوت #نویسنده خانم ط_حسینی #قسمت۴۷ 🎬 در دشتی سرسبز وپرازگلهای رنگارنگ,محوتماشای
ای ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 به سمت کمد رفتم یکی از کوله پشتی هایی که از غارت داعش درامان مانده بود برداشتم,چنددست لباس ولوازم ضروری که درخانه بود داخلش گذاشتم,به سمت قفسه اسباب بازیهای,عماد رفتم دوتا ازماشینهای کوچلو راکه جای کمی میگرفت برداشتم,قران را داخل جیب کوله گذاشتم وسجاده وچادر راتاکردم تاببرم وجای,قبلی درزیرزمین بگذارم که نگاهم به البوم عکس خانوادگیمان ودفترچه وخودکار یادداشت کنارش افتاد ,باید قایمش میکردم,البوم را دستم گرفتم,برگه ای از دفتر پاره کردم پرپیش نوشتم ط...عزیزدلم من س هستم پدرومادرولیلا دربهشت درجوار هم ارمیده اند ومن به دنبال ع که درچنگ ابلیس است ,نمیدانم به کجا روم اما میروم...قربانت...,نامه راگذاشتم روی البوم وگرفتم دراغوشم و امدم بیرون,درهال را بستم وبایک سیم نازک محکم لولاها رابه هم قفل کردم,داخل زیرزمین سجاده وچادرنماز والبوم ونامه را داخل کشو مخفی تخت چوبی گذاشتم,میدانستم اگر طارق به خانه برگردد حتما به این کشوسری میزند. ازخرماهای خشک روی تخت داخل کوله ریختم,چادر وروبنده ام را پوشیدم,هنوز افتاب درست سرنزده بود رفتم سرقبرلیلا,خم شدم قبررابوسیدم وگفتم:لیلا جان لااقل میدانم تواینجایی اما نمیدانم اجسادپدرومادرمان راکجا برده اند ودرکجا ارمیده اند,برایم دعا کن که بتوانم عماد راپیدا کنم خداحافظ خواهرکم...😭 با نام خدا پا داخل کوچه گذاشتم دررا پشت سرم باسیم نازکی به هم اوردم ودوباره زیر لب بسم الله گفتم با مدد گرفتن از مولاعلی ع حرکت کردم به سمت سرنوشتی نامعلوم.. .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌💦⛈💦⛈💦⛈
پروانه های وصال
#پروانه ای ای در دام عنکبوت #نویسنده خانم ط_حسینی #قسمت۴۸ 🎬 به سمت کمد رفتم یکی از کوله پشتی هایی
پروانه ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 با توکل برخدا راه افتادم مدام صلوات میفرستادم وسوره های کوچک قران را که توانسته بودم حفظ کنم میخواندم,اخه همه میدانستند که حکومت غارتگر داعش حکم کرده اگر داعشیها زنی را بدون مردی ازمحارمش درخیابان وانظارعمومی تنها ببینند,بدون هیچ سوال وپرسشی راحت همانجا تیرباران میشود.برای همین باید نهایت احتیاط رابکنم. سعی میکردم از گوشه وکنار کوچه حرکت کنم که اگر شخصی را دیدم بتوانم خودم راپنهان کنم. کوچه ما خلوت بود ,اصلا انگار محله ی ایزدیها خالی ازسکنه بود.کم کم به خیابان اصلی رسیدم که ناگهان صدای انفجاری مهیبی در ودیوار رالرزاند. تا زمانی که داخل خانه ابوعمربودیم ,ازبس که رنج ومحنت میبردیم هیچ توجهی به صداهای تیر وتفنگ وبمب و...نداشتیم واین چندروز اسیری در سوله ها هم باعث شده بود این صداها برایمان عادی شود. میدانستم که عمده ی,شهردست داعشیها است اما من باید به قلب داعش بروم تا شاید بتوانم خبری ازبرادرم کسب کنم ,بااین وجوداگر به سمت شمال حرکت میکردم ,تجمع داعشیها بیشتر بود...بااحتیاط حرکت کردم.چند متر جلوتر مسجدی بود چون میدانستم الان احتمالا ان اطراف داعشیهایی که برای نماز صبح امده بودند,وجود دارند,مجبورشدم داخل کوچه شوم وراه دور بزنم به طوریکه از چندکوچه بالای مسجد سردراوردم,احتمال میدادم اگر ازخیابان اصلی بروم زودتر به هدفم میرسم...شکرخدا تاحالا مشکلی برایم پیش نیامده بود.... رفتم ورفتم که یکدفعه احساس کردم صدای گریه ی بچه ای راشنیدم ,کمی مکث کردم وگوشهایم راتیز کردم....اخی درست میدیدم,چندمترجلوتر پسرک کوچک هم قدوبالای عماد روی سکویی نشسته بود ومادرش راصدا میزد... تعجب کردم این بچه این موقع صبح اینجا چه میکند؟؟ نکند پدرومادرش راکشته اند؟نکند از اسارت فرارکرده...بااین فکر خودم رابدو به پسرک رساندم.... ... 💦⛈💦⛈💦⛈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یابَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِه 🌼لبريز ترانہ و نوايم با تو 💫از درد و غم زمان رهايم با تو 🌼تو سبزترين بهار در جان منے 💫سبز است تمام لحظہ هايم با تو 🌼 اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلَیَّکَ الْفَرَج
13.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ناامیدی ممنوع...❌ هرکه میخوای باش... 🍃 [🎙شیخ جعفر ناصری] 🖇 🖇 •┈┈••••✾•✨🌕✨•✾•••┈┈• 🆔 Join: ♡« @Namazshab »♡
‌ادبستان_نماز نماز بهترین تمرینِ تقواست🌷 ‌نماز حجامت روح، از کثیفی‌هاست ‌ در این نمازشب را به نیت ظهور آقا (عج) بخوانیم خواهرم باعث خوشنودی قلب امام زمان (عج) می شود... •┈┈••••✾•✨🌕✨•✾•••┈┈•
نماز_شب 🌷 💡سجاده نماز شب، شبی پهن می شود که روزش را بندگی کرده باشیم. پس مراقب روزهایمان باشیم. در این نمازشب را به نیت ظهور آقا (عج) بخوانیم خواهرم باعث خوشنودی قلب امام زمان (عج) می شود... •┈┈••••✾•✨🌕✨•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️شبهایی ڪه دلمون 💫 به آدمای دورمون گرمه ❄️شبهایی ڪه قلبمون 💫یه جوره خوبی میتپه ❄️شبهایی ڪه بی دلیل 💫حالمون خوبہ ❄️بیشتر از همیشہ 💫خـدارو شڪر ڪنیم ❄️ شبتون در پناه خدا 💫فرداتون پراز خیرو برکت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا