eitaa logo
پروانه های وصال
9.3هزار دنبال‌کننده
32.8هزار عکس
27.1هزار ویدیو
3.2هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
پروانه های وصال
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ #رمان_بانوی_پاک_من🥀 #قسمت_سی_و_یکم "لیدا" از فردای روزی که فهمیدم کارن کار پیدا کرده
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🥀 اون شب من خواب به چشام نیومد.انقدر فکر کرده بودم داشتم دیوونه میشدم.همش تو هول و ولا بودم.صبح با نوازشای مامان بیدارشدم. یک علامت سوال گنده اومد رو سرم آخه تجربه نداشت مامان ازاین کارا بکنه. چشمام رو. باز کردم و گفتم:چیزی شده مامان؟ _نه عزیزمادر بخواب. نه دیگه حتما یک چیزی شده مامان الکی نمیگه عزیزمادر.نکنه عطاباز خرابکاری کرده؟! _مامان نگرانم گردیا بگو چیشده. خم شد سرمو بوسید وگفت:بیا سر سفره تابرات بگم عزیزم. وقتی از اتاق بیرون رفت،با یک عالمه سوال نشستم رو تختم.یک چیزی شده بود و من امیدوار بودم اتفاق بدی نباشه. زود دست و صورتم رو شستم و موهامم مرتب کردم رفتم بیرون. سرمیز فقط مامان و بابا بودن.سلام کردم و نشستم. _چیشده؟ بابا،همونظور که روزنامه رو ورق میزد،گفت:عجله نداشته باش چایتو بخور. به زور دو قورتی خوردم که باباشروع کرد به حرف زدن:مامان اینا که دنبال دختر برای کارن میگشتن،تو دخترای مناسب دور و اطراف به تو رسیدن و تو رو به کارن معرفی کردن.کارن هم گفته بزارین من تو شرکتم جابیفتم و کارم رو غلطک بیفته بعد درباره مسئله ازدواج با لیدا حرف میزنم.خواستم بهت بگم اگه مخالفتی داری ازهمین الان میتونی بگی. زبونم بند اومده بود از ذوق.نمیدونستم چی بگم؟!فقط خیره شده بودم به لب های بابام و دوست داشتم بپرم جلو ماچش کنم.اصلا باورم نمیشد مادرجون منو انتخاب کرده باشه برای کارن.ای خدا شکرت به آرزوم رسیدم.پس اون همه ترس و نگرانیم بیخود بود.باید برم به آناهید و زهراخبر بدم.باید پوز آناهید رو به خاک بمالم‌.وای چقدر که خوشحال بودم. باتشکری مختصر،ازسرمیز بلندشدم و رفتم سمت اتاق زهرا.میدونستم خوابه،برای همین بدون در زدن وارد اتاقش شدم. غرق خواب بود و منم غرق خوشی.برای همین نتونستم و رفتم جلو و محکم تکونش دادم گفتم:وای زهرااا پاشوووو.دیوونه بیدارشو گرفته خوابیده.خبر دست اول دارم برات.زهراااا زهرا نصف چشملش رو باز کرد وگفت:اه محدثه چته اول صبحی خوابم میاد خب‌. _خواب چیه پاشو خبردارم برات. نیم خیز شد وگفت:لابد لاکت خشک شده نه؟ _زهرا مسخره بازی درنیار دیگه. _خب بگو عزیزم چیشده؟ شونه هاشو باذوق گرفتم و گفتم:مادرجون برای ازدواج منو به کارن معرفی کرده اونم قبول کرده. یکهو انگار دست زهرا،سست شد و یک طرفه افتاد رو تخت اما تعادلش رو حفظ کرد و گفت:عه چه خوب! _آره وااای زهرا نمیدونی چقدر خوشحالم دارم بال درمیارم خیلی خیلی ذوق دارم.وای من برم به آناهیدم خبر بدم دهنش بسته بشه دختره اعتماد به سقف. زود از اتاقش رفتم بیرون و خودمو انداختم تو اتاق خودم و به آناهید زنگ زدم. 🍃 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🔴 تداوم راه اندازی واحدهای تولیدی تعطیل شده در دولت روحانی و بازگشت کارگران به کار 🔹️ در شرایطی که دولتی ها با رها کردن اقتصاد کشور به دنبال تکرار تجربه تلخ برجام و به هم ریختن معیشت مردم با گروگان دادن آن به آمریکا هستند، رئیس دستگاه قضا یکی پس از دیگری واحد های تعطیل شده در دوران برجام را از متخلفان باز پس گرفته و راه اندازی مجدد می کند. 🔰پی نوشت: برخی از این واحد ها (رشت الکتریک) در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی به چند زن یعنی همسر کرباسچی (شهردار اصلاح طلب اسبق تهران)، همسر عبدالله نوری ( وزیر کشور منتسب به اصلاح طلبها و کارگزاران) و همسر غلامرضا قبه واگذار شده و بعد از واگذاری برای تغییر کاربری این کارخانه ها را با خاک یکسان کرده بودند.
‍‎ ‍‎‌•‍‎‌‌‎┈┈┈┈✾*"🕊️❄️🌸❄️🕊️"*✾┈┈┈┈• ✅نکته جالب خوندن میدونی چیه؟ نکته جالب و اسرار آمیزش اینه که از بدت میاد… خیلی عجیبه… خیلی ! نمیدونم کی هستی‌.. ولی اگه عاشق و دیوونه و روانی کردن هستی بیا سمت .. 💯به طرز عجیبی فرداش یه حس بازدارندگی از بهت دست میده…❣ اصلا مخت هنگ میکنه.‌‌ خودتم باورت نمیشه …ولی قطعا این اتفاق میوفته‌‌…👌 یه جورایی کششت کم یا از بین میره. تویی که تا دیروز کلی زنای ذهنی داشتی الان فکرش نمیاد سمتت… اصلا معجزه میشه انگار.😍 یه جورایی نیروی از بدنت خارج میشه… 💕💚💕
🏖اگر تغییر نكنیم نابود میشویم ! باید تغییراتی را در نوع نگاهمان به وجود آوریم. کليدهاي اين تغيير عبارتند از: كلید اول: خواستن كلید دوم: خالی كردن ذهن از تعصب ها كلید سوم: داشتن باور مثبت نسبت به خود كلید چهارم: دست به عمل زدن به یاد داشته باشیم كه عظمت زندگی به علم نیست به عمل است. 💕💜💕
شب پردﻩ را پَس مےزند وتمام ِﺩاشته های فراموﺵ شده را عیاﻥ مےڪند: خدا،احساس،وجدان الهے رحمے ڪﻥ تابا احساﺱ ِآرامش و وجدانے راحت بخوابیم 🌟شبتون بخیر و آدام🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ بنام او آغاز میکنم چرا که نام او آرامش دلهاست و ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺳﻬﻢ ﺩﻟﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺼﺮﻑ ﺧﺪﺍﺳﺖ💖 سلام روزتون بخیر الهی به امید تو💚 ┄┅─✵💝✵─┅┄
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام علی علیه‌السلام فرمودند: شجاعت بر سه خصلت سرشته شده كه هر يك از آنها فضيلتى دارد كه ديگرى فاقد آن است: از خودگذشتگى، تن ندادن به خوارى و ذلّت و نامجويى.✨ ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
🍃🌸برای تعجیل در فرج 🍃🌸آقا امام زمان (عج) صلوات 🍃🌸اَللّهُمَ 🍃🌸صَلَّ 🍃🌸عَلی 🍃🌸مُحَمَّدٍ 🍃🌸وَآلِ 🍃🌸 مُحَمَّد 🍃🌸وَعَجِّل 🍃🌸فَرَجَهُم 🍃🌸وَ اَهلِک 🍃🌸عَدُوَّهُم... 🍃🌸 اَللّهُــــمَّ 🍃🌸عَجـِّل لِوَلیِّکَ 🍃🌸الفَـرَج
: بی تو هر جا می روم احساس غربت می کنم راه بر جایی ندارد هر چه همت می کنم بی تو آرام و قراری نیست در دنیای ما دور مانده از خوشی با هر که صحبت می کنم نامه اعمال من حال تو را بد می کند جمعه ها بدجور احساس خجالت می کنم... 🤲🌷
"برکت مهمان" زنی بود که مهمان دوست نداشت...!! روزی همسر او به نزد "حضرت محمد (صل الله علیه و آله وسلم)" میرود و بازگو میکند که همسر من مهمان دوست ندارد...!!! حضرت محمد به مرد میگوید: برو و به همسرت بگو من فردا مهمان شما هستم... فردای آنرور حضرت محمد مهمان آن زن و مرد میشود... هنگام رفتن از آن خانه زن میبیند که پشت عبای حضرت محمد (ص) پر از مار و عقرب است... زن فریاد میزند یا محمد(ص) عبای خود را بیرون بیاورید... حضرت محمد (ص)* می فرمایند؛ اینها "قضا و بلای" خانه شما است که من می برم... "پس مهمان حبیب خداست و از روزی اهل خانه کم نمیشود و قضا و بلای اهل خانه را با خود می برد.. 💕❤️💕