فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵موقع افطار از خدا چه بخواهیم؟
🎙#آیتاللهناصری
📩 ماه توبه و انابه
🔻 حضرت آیتالله خامنهای: رمضان ماه انابه است، ماه توبه است. توبه یعنی برگشت از راه غلطی كه ما با گناهان خود، با غفلتهای خود، آن راه را رفتیم. معنای انابه این است كه توجه به خدای متعال پیدا كنیم برای حال و آینده. گفتهاند فرق بین توبه و انابه این است كه توبه مربوط به گذشته است، انابه مربوط به حال و آینده است. ۱۳۹۲/۰۴/۳۰
🌙#ماه_مبارک_رمضان۱۴۴۳
🍁#ماهِ_مهمانیِ_خدا
☀️#رمضان_المبارک
🏷 #بهار_قرآن
💕💜💕💜
پروانه های وصال
🗒 #وصیتنامه آسمانی شهیدحاجقاسم سلیمانی 💖« #قسمت_هفتم » 🌴💫🌴💫🌴 🌷❤️شهدا
🗒 #وصیتنامه آسمانی شهیدحاجقاسم سلیمانی
💖« #قسمت_هشتم »
🌴💫🌴💫🌴
✍خطاب به مردم عزیز کرمان...
📌 نکتهای هم خطاب به مردم عزیز کرمان دارم؛ مردمی که دوست داشتنی اند و در طول ۸ سال دفاع مقدس بالاترین فداکاریها را انجام دادند و سرداران و مجاهدین بسیار والامقامی را تقدیم اسلام نمودند.
⭕️من همیشه شرمنده آنها هستم. هشت سال به خاطر اسلام به من اعتماد کردند؛
🔆فرزندان خود را در قتلگاهها و جنگهای شدیدی، چون کربلای ۵، والفجر ۸، طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس و… روانه کردند و لشکری بزرگ و ارزشمند را به نام و به عشق امام مظلوم حسین بن علی به نام ←«ثارالله»→، بنیانگذاری کردند.
💟🔰💠
این لشکر همچون شمشیری برنده، بارها قلب مِلَتمان و مسلمانها را شاد نمود و غم را از چهره آنها زدود💖
➖عزیزان! من بنا به تقدیر الهی امروز از میان شما رفته ام... من شما را از پدر و مادرم و فرزندان و خواهران و برادران خود بیشتر دوست دارم، چون با شما بیشتر از آنها بودم؛ ضمن اینکه من پاره تن آنها بودم و آنها پاره وجود من
اما آنها هم قبول کردند من وجودم را نذر وجود شما و ملت ایران کنم.
💔😭🌹
🔹دوست دارم کرمان همیشه و تا آخر با ولایت بماند..!!
این ولایت، ولایت علی بن ابیطالب است و خیمه او خیمه حسین فاطمه است. دور آن بگردید. با همه شما هستم✅
💠 میدانید در زندگی به «انسانیت و عاطفهها و فطرتها» بیشتر از رنگهای سیاسی توجه کردم
خطاب من به همه شما است که مرا از خود میدانید، برادر خود و فرزند خود میدانید.❗️
🗒وصیت میکنم "اسلام" را در این برهه که تداعی یافته در انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است، تنها نگذارید.
🌸دفاع از اسلام نیازمند ←هوشمندی و توجه خاص→ است. در مسائل سیاسی آنجا که بحث اسلام، جمهوری اسلامی، مقدّسات و ولایت فقیه مطرح میشود، اینها رنگ خدا هستند؛ رنگ خدا را بر هر رنگی ترجیح دهید
💯♻️💠
#مکتب_حاج_قاسم
#سردار_دلها
💕آدم برای اینکه احساس زنده بودن کند،
باید کسی را دوست داشته باشد.
💕باید کسی را دوست بداری تا هر صبح دلیل محکمی برای بیدار شدن داشته باشی و هربار که به بنبست رسیدی برهان قاطعی برای جا نزدن و ادامه دادن...
💕باید کسی را دوست بداری تا "هر نفس که فرو میرود ممد حیات باشد و هر نفس که بیرون میرود مفرح ذات"...
💕باید کسی را دوست بداری تا با تماشای نور باریک و ضعیف ماه، غرق اشتیاق شوی و با شنیدن آوای آرام جیرجیرکها، احساس رهایی کنی.
💕آنان که کسی را دوست دارند، احساس زندهبودن میکنند و آنان که توسط کسی دوست داشته میشوند، زندگی میکنند...
💕چه خوشبختند آنان که دوست دارند و چه خوشبختترند آنان که دوست داشته میشوند...
💕💜💕💜
بیایید این ماهِ رمضان را
روزه ی "حق" بگیریم ...
که "حق" ؛
بی رحمانه ترین خوردنیِ این روزهاست ...
ما به حق خوری عادت کرده ایم !
ماه رمضان سعی کنیم روزه بگیریم
ﺭﻭﺯﻩ ﯼ ﭘﺮﻫﯿﺰ
ﭘﺮﻫﯿﺰ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕ،ﺍﺯ ﺩﺭوغ
ﺍﺯ ﺭﯾﺎ ،ﺍﺯ ﺗﻬﻤﺖ،ﺩﻭﺭﻭﯾﯽ
ﺍﺯ ﻧﯿﺮﻧﮓ ،از کینه از کینه،و از کینه
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺗﺎ ﺑﻮﺩﻩ
ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ
ﻭﻟﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺭﻭﺯﻩ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.
💕💙💕💙
📚#حکایت
يك نفر در زمستان وارد دهی شد و توی برف دنبال منزلی میگشت ولی غريب بود و مردم هم غريبه توی خانههاشان راه نمیدادند همينجور كه توی كوچههای روستا می گشت ديد مردم به يك خانه زياد رفت و آمد میكنند از کسی پرسيد ، اينجا چه خبره ؟ گفت زنی درد زايمان دارد و سه روزه پيچ و تاب ميخوره و تقلا ميكنه ولی نمیزاد ما دنبال دعانويس میگرديم از بخت بددعانويس هم گير نمياريم مرد تا اين حرف را شنيد گفت : بابا دعانويس را خدا براتون رسونده من بلدم، هزار جور دعا ميدونم
فورا مرد مسافر را با عزت فراوان وارد كردند و خرش را به طويله بردند
خودش را هم زير كرسی نشاندند
بعد قلم و كاغذ آوردند تا دعا بنويسد
مرد روی کاغذ چیزهایی نوشت و به آنها گفت : اين كاغذ را در آب بشوريد و آب آنرا بدهید زائو بخورد از قضا تا آب دعا را به زائو دادند زائيد و بچه صحيح و سالم به دنيا آمد از طرفی کلی پول و غذا به او دادند و بعد از چند روز که هوا خوب شد راهیش کردند بعد از رفتنش یکی از دهاتی ها کاغذ دعا را که کناری گذاشته بودند برداشت و خواند دید نوشته : خودم بجا ، خرم بجا ، ميخوای بزا ، ميخوای نزا
به امید رهائی بشر از خرافات!
💕💛💕💛
📚 #حکایت_ملانصرالدین_و_فروختن_خرش
ملانصرالدین الاغش را به بازار برد و به ازای سی دینار فروخت.
مردی که الاغش را خریده بود فورا یک مزایده برگزار کرد.
او رو به مردم فریاد می زد که « به این حیوان نگاه کنید. تا حالا الاغی بهتر از این دیده اید؟ببینید چقدر تمیز و قوی است!»
و همینطوری صفات و کیفیات بیشتری به الاغ نسبت می داد. در پایان حرفهایش مردی گفت حاضر است که الاغ را چهل دینار بخرد.
دیگری پنجاه دینار و سومی پنجاه و پنج دینار پیشنهاد کردند.
ملا همینطور مبهوت به مردمی که به الاغش علاقمند شده بودند نگاه می کرد. با خودش گفت:« عجب احمقی بودم که فکر می کردم یک الاغ عادی است. این یه جونور بی همتاست، یکی در میلیون… تا اینکه یک دفعه دید فروشنده پیشنهاد خوبی گرفته و دارد الاغ را می فروشد. «هفتاد و پنج دنیار یک، هفتاد و پنج دینار دو…»
ملا فریاد زد:« هشتاد دینار» و الاغی که به سی دینار فروخته بود را هشتاد دینار خردید😁
💕💛💕💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمان کجای فرهنگمون جا داره؟؟؟خوابیم واقعا؟؟
خاک بر سرمون ...😭💔
#حتمابینید
#کلیپ_مهدویت
#رائفی_پور
🍁
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻰ ﻣﺎﻧﻰ؛
ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ...
ﻳﮏ ﻣﺎﻩ ...
ﻳﮏ ﺳﺎﻝ ...
"ﻣﻬﻢ ﮐﻴﻔﻴﺖ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺍﺳﺖ"
ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ
ﮔﺎﻫﻰ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ، ﻳﮏ ﻋﻤﺮ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺍﻣﺎ ﺟﺰ ﺩﺭﺩ،
ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺑﺮﺍﻳﺖ ندارند
ﻭ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺭﻭﺣﺖ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﺮﺍﺷﻨد
ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻧﺎﺏ ﻫﺴﺘﻨﺪ....
ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﺎﺏ ﺗﺮﻯ ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ!
ﺍﻳﻦ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ؛
ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺯﻭﺩ ﺑﺮﻭﻧﺪ
ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ و ﺣﺲ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺸﺎﻥ
ﺗﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻫﺴﺖ......
💕🧡💕🧡
🍁
واقعا زیباست حتما بخونید
ادب مدرک نیست!
ادب لباس گران پوشیدن نیست،
ادب بالای شهر زندگی کردن نیست!
ادب ماشین خوب داشتن نیست،
ثروت و مدرک ادب نمی آورد،
ادب در ذات آدمهاست که با
تربیت و آموزش صحیح به بار می نشیند،
ادب یعنی به همسرت امنیت،
به فرزندت محبت به پدر و مادرت خدمت
و به دوستانت شادی را هدیه کنی،
ادب یعنی با هر مدرک و مقامی که باشی
معنای انسانیت را درک کرده
و نام نیک از خود به جا گذاشتن است...!
💕💚💕💚
❤️اگر خدا را دوست داری❤️
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
💠لا یسخر قوم من قوم
👈🏻همدیگر را «مسخره نکنید.»
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
💠ولا تلمزوا انفسکم
👈🏻از همدیگر «عیب جویی نکنید»
اگر خدا را دوست داری ،خدا گفته است:
💠ولا تنابزوا بالالقاب
👈🏻 «لقب زشت» به هم ندهید.
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
💠و انفقوا فی سبیل الله
👈🏻در راه خدا «انفاق کنید.»
اگر خدا را دوست داری ،خدا گفته است:
💠و بالوالدین احسانا
👈🏻و «به پدرو مادر نیکی کنید.»
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
💠اجتنبوا کثیرا من الظن
👈🏻از بسیاری «از گمان ها دوری کنید»
💕❤️💕❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نخستین تصاویر از خدمات جهادی و خیرخواهانه حجت الاسلام شهید دارایی که عصر دیروز به خیل شهدا پیوست
🍴🥮#کیک_شکلات_سرد
🍮مواد لازم:🍮
کشمش ————— 85 گرم
گردو ————— 85 گرم
بیسکویت گندمی ————— 225 گرم
شکرقهوه ای ————— 50 گرم
کره ————— 225 گرم
شکلات ————— 225 گرم
قهوه دم کرده ————— 3 ق . غ
وانیل ————— نصف ق . غ
طرز تهیه:🍭
ابتدا کره و شکلات خرد شده را به روش بنماری (حرارت غیرمستقیم) گرم می کنیم .
در ظرف دیگری بیسکویت ها را کاملا خرد کرده و گردو را هم پس از خرد کردن به آن اضافه می کنیم .
کمی شکر قهوه ای به پودر بیسکویت و کمی هم به شکلات و کره اضافه می کنیم.
وانیل را با قهوه دم کرده مخلوط می کنیم و به مایع شکلات می افزاییم.
کشمش را به مخلوط بیسکویت اضافه می کنیم .
سپس مایع شکلات و کره را به بیسکویت ها اضافه کرده و خوب مخلوط می کنیم .
مواد آماده شده را درون قالب ریخته و ابتدا به مدت 10 دقیقه در فریزر و پس از آن به مدت 1 ساعت و 30 دقیقه درون یخچال می گذاریم .
🍍#ترافل_آناناس🍞
🧇🧈مواد لازم:🧇🧈
کمپوت آناناس ۵۰۰ گرم
خامه ۲۰۰ گرم
زنجبیل ۱ق.م
پنیر خامه ای ۱۰۰ گرم
شیر کاکائو ۱فنجان
پودر ژله آناناس ۱بسته
کیک وانیلی ۵۰۰ گرم
🍍🍍طرز تهیه:🍍🍍
ابتدا در ظرفی پودر ژله را با آب جوش مخلوط می کنیم تا حل شود بعد در یخچال گذاشته تا خودش را بگیرد.
کیک را برش می زنیم در ظرفی چیده بعد کمی زنجبیل را در شیر کاکائو رنده می کنیم با کمی آب آناناس روی کیک می ریزیم تا به خردش برود.در ظرفی پنیر خامه ای و خامه را خوب هم می زنیم تا یکدست شود.اناناس خرد کرده را روی کیک پخش کرده سپس خامه و پنیر هم زده را می ریزیم به همه جای کیک پخش می کنیم،در مرحله آخر ژله سفت شده را به شکل خرده شیشه در آورده روی خامه می ریزیم در یخچال گذاشته و آماده سرو است.
.
🍱#خوراك_كدو_ترش
🥗مواد لازم:
كدوى سبز ٦عدد
زرشك ٧ق.غ
پياز مربّع خرد شده ١عدد
غوره ١٠٠ گرم
دارچين ١ق.م
زرد چوبه ١ق.م
گوجه فرنگى ٣عدد
🍱🍴طرز تهيه:🥘
ابتدا در تابه ١ق.غ روغن مى ريزيم پياز خرد شده را مى ريزيم كدو را برش زده روى پياز ريخته درب تابه را گذاشته تا با بخار نرم و سرخ شود. بعد از سرخ شدن كدو(گوجه فرنگى خرد شده،غوره،زرشك،دارچين،زردچوبه،نمك و فلفل را اضافه مى كنيم) سپس حدود نيم ليتر آب مى ريزيم درب تابه را گذاشته تا كاملاً جا بيوفتد و آماده سرو است..
🫔🫔#ساندویچ_میگو_و_ذرت
مواد لازم:🍤🌽
میگو ۲۰۰ گرم
پیاز خلال شده ۱عدد
ذرت پخته ۳۰۰ گرم
لیمو ترش ۲عدد
سس باربیکیو ۳ق.غ
ماست موسیر ۱۵۰ گرم
فلفل قرمز خشک ۲عدد
گشنیز ۲۰ شاخه
سس خردل ۲ق.غ
🥮طرز تهیه:
ابتدا در تابه کمی روغن می ریزیم پیاز خلال شده و میگو را باکمی نمک با هم تفت می دهیم،بعد آب لیمو ترش و سس باربیکیو را ریخته و با هم تفت داده سپس ذرت و فلفل قرمز خشک را اضافه کرده درب تابه را گذاشته به مدت ۵ دقیقه تا بپزد. برای درست کردن سس (گشنیز،ماست موسیر و سس خردل) را در خرد کن می ریزیم تا کاملاً یکدست شود. نان باگت را برش زده کمی از سس به همه جای نان پخش کرده مقداری از مخلوط میگو را می ریزیم و آماده سرو است..
پروانه های وصال
❣❤️❣❤️❣❤️❣ #رمان_مدافع_عشق_قسمت34_بخش_ششم #هوالعشـــق ❤️ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ پدرت به مادرت گفت و تاچندروز خا
☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️👸
❣❤️❣❤️❣❤️❣
ازاتاق بیرون میروی و تاکید میکنی باچادر پشت سرت بیایم.
میخواهم همه چیز هرطور که تومیخواهی باشد.ازپله ها پایین میرویم.همه درراهرو جلوی درحیاط ایستاده اند و گریه میکنند.تنها کسی که بیخیال تمام عالم بنظرمیرسد علی اصغراست که مات و مبهوت اشکهای همه گوشه ای ایستاده.مادرت ظرف اب را دستش گرفته و حسین اقا کنارش ایستاده
فاطمه درست کنار درایستاده و بغض کرده. زینب و همسرش هم امده اند برای بدرقه.پدر و مادر من هم قراربود به فرودگاه بیایند.
نگاهت را درجمع میچرخانی و لبخند میزنی
_ خب صبر کنید که یه مهمون دیگه هم داریم.
همه باچشم ازت میپرسند
_ کی؟....کی مهمونه؟...
روی اخرین پله میشینی و به ساعت مچی ات نگاه میکنی..
زینب میپرسد
_ کی قراره بیاد داداش؟
_ صبرکن قربونت برم...
هیچ کس حال صحبت ندارد.همه فقط ده دقیقه منتظر ماندیم که یکدفعه صدای زنگ در بلند میشود
ازجا میپری و میگویی
_ مهمون اومد..
به حیاط میدوی و بعداز چندلحظه صدای باز شدن در و سلام علیک کردن تو با یک نفر بگوش میرسد
_ به به سلام علیکم حاج اقا خوش اومدی
_ علیکم السلام شاه دوماد !چطوری پسر؟...دیر که نکردم.؟
_ نه سروقت اومدید
همانطور صدایتان نزدیک میشود که یک دفعه خودت بامردی با عمامه مشکی و سیمایی نورانی جلوی در ظاهر میشوید.مرد رو بهمه سلام میکند و ما گیج و مبهوت جوابش رامیدهیم.همه منتظرتوضیح توایم که تو به مرد تعارف میزنی تاداخل بیاید.اوهم کفش هایش راگوشه ای جفت میکند و وارد خانه میشود.راه را برایش باز میکنیم.به هال اشاره میکنی که _ حاجی بفرمایید برید بشینید...مام میایم
اومیرود و تو سمت ما برمیگردی و میگویی
_ یکی به مادرخانوم پدرخانومم زنگ بزنه بگه نرن فرودگاه بیان اینجا...
مادرت ظرف آب را دستم میدهد و سمتت می آید
_ نمیخوای بگی این کیه؟باز چی تو سرته مادر...
لبخند میرنی و رو بمن میکنی
_ حاجی از رفقای حوزس...ازش خواستم بیاد قبل رفتن عقدمنو ریحان رو بخونه!....
حرف ازدهانت کامل بیرون نیامده ظرف از دستم میفتد ...
همگی بادهان باز نگاهت میکنیم...
❣❤️❣❤️❣❤️❣
#ادامه_دارد.
❣❤️❣❤️❣
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️👸 ❣❤️❣❤️❣❤️❣ ازاتاق بیرون میروی و تاکید میکنی باچادر پشت سرت بیایم. میخواهم همه چیز ه
خم میشوی و ظرف رااز روی زمین برمیداری
_ چیزی نشده که...گفتم شاید بعدن دیگه نشه
دستی به روسری ام میکشی
_ ببخش خانوم بی خبر شد.نتونستی درست حسابی خودتو شبیه عروساکنی...میخواستم دم رفتن غافلگیرت کنم...
علاقه ات میشود بغض در سینه ام و نفسم را بشماره میندازد...
چقدر دوست دارم علی!
چقدر عجیب خواستنی هستی
خدایا خودت شاهدی کسی را راهی میکنم که شک ندارم جز ما نیست...
ازاول #اسمانی بوده ... 💞
امن یجیب #قلب من چشمان بی همتای توست
❣❤️❣❤️❣❤️❣
#ادامه_دارد.
❣❤️❣❤️❣❤️❣
نویسنده این متن👆:
#میم_سادات_هاشمی👉
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
خم میشوی و ظرف رااز روی زمین برمیداری _ چیزی نشده که...گفتم شاید بعدن دیگه نشه دستی به روسری ام میکش
❣❤️❣❤️❣❤️❣
#رمان_مدافع_عشق_قسمت35_بخش_اول
#هوالعشـــق ❤️
❣❤️❣❤️❣❤️❣
همانطور که هاج و واج نگاهت میکنم یکدفعه مثل دیوانه ها آرام میخندم.
زهرا خانوم دست درازمیکند و یقه ات را کمی سمت خود میکشد
_ علی معلومه چته؟...مادر این چه کاریه؟میخوای دخترمردم بدبخت شه؟...نمیگی خانواده اش الان بیان چی میگن؟
خونسرد نگاه آرامت را به لبهای مادرت دوخته ای.دودستت را بلند میکنی و میگذاری روی دستهای مادرت.
_ اره میدونم دارم چیکار میکنم...میدونم!
زهرا خانوم دودستش را از زیر دستهایت بیرون میکشد و نگاهش را به سمت حسین اقا میچرخاند
_ نمیخوای چیزی بگی؟...ببین داره چیکار میکنه!...صبرنمیکنه وقتی رفت و برگشت دختر بیچاررو عقد کنه!
اوهم شانه بالا میندازد و به من اشاره میکند که:
_ والا زن چی بگم؟...وقتی عروسمون راضیه!
چشمهای گرد زهرا خانوم سمت من برمیگردد.از خجالت سرم را پایین میندازم و اشک شوقم را از روی لبم پاک میکنم
_ دختر...عزیز دلم! منکه بد تورو نمیخوام!یعنی تو جدن راضی هستی؟...نمیخوای صبر کنی وقتی علی رفت و برگشت تکلیفت رو روشن کنه؟
فقط سکوت میکنم و او یک آن میزند پشت دستش که:
_ ای خدا!...جووناچشون شده اخه
صدای سجاد درراه پله میپیچد که
_ چی شده که مامان جون اینقد استرس گرفته؟
همگی به راه پله نگاه میکنیم.او آهسته پله هارا پایین می آید.دقیق که میشوم اثر درد را در چشمان قرمزش میبینم.لبخند لبهایم را پر میکند.پس دلیل دیر امدن از اتاقش برای خداحافظی ،همین صورت نم خورده از گریه های برادرانس...
زینب جوابش را میدهد
_ عقد داداشه!
سجاد باشنیدن این جمله هول میکند، پایش پیچ میخورد و از چند پله اخر زمین میخورد.
زهراخانوم سمتش میدود
_ ای خدا مرگم بده! چت شد؟
سجاد که روی زمین پخش شده خنده اش میگیرد
_ چیه داداشه؟..بلاخره علی میخوای بری یا میخوای جشن بگیری؟...دقیقا چته برادر
و بازهم بلند میخندد.مادرت گوشه چشمی برایش نازک میکند
_ نعخیر.مثل اینکه فقط این وسط منم که دارم حرص میخورم.
فاطمه که تابحال مشغول صحبت باتلفن همراهش بود.لبخند کجی میزند و میگوید
_ به مریم خانوم و پدر ریحانه زنگ زدم.گفتم بیان...
زینب میپرسد
_ گفتی برای چی باید بیان؟
_ نه!فقط گفتم لطف کنید تشریف بیارید.مراسم خداحافظی توخونه داریم...
_ عه خب یچیزایی میگفتی یکم اماده میشدن
تو وسط حرفشان میپری
_ نه بزار بیان یهو بفهمن! اینطوری احتمال مخالفت کمتره 💞
❣❤️❣❤️❣❤️❣
#ادامه_دارد.
❣❤️❣❤️❣❤️❣
نویسنده این متن👆🏻:
#میم_سادات_هاشمی👉🏻
❣❤️❣❤️❣❤️❣
بامــــاهمـــراه باشــید🌹