eitaa logo
پروانه های وصال
8هزار دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
22.4هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
◽️حَتَّى إِذَا أَنِسَ نَافِرُهَا، وَاطْمَأَنَّ نَاکِرُهَا، قَمَصَتْ بِأَرْجُلِهَا، وَقَنَصَتْ بِأَحْبُلِهَا، وَأَقْصَدَتْ بِأَسْهُمِهَا 🔴فريبندگى دنيا و درخشندگى مواهب آن، سبب مى شود که افراد گريزان به آن انس گيرند و منکرانش به آن دل ببندند، ناگهان همانند اسبى چموش که غافلگيرانه پاهاى خود را بلند مى کند و سوار را به زمين مى افکند، دنيا آنها را به زمين مى زند و با دامهاى خود آنها را گرفتار مى سازد و تيرهاى خود را به سوى آنان پرتاب مى کند!» 📘 💕💛💕💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مردی به عالم بزرگی گفت: من مالی دارم و می‌خواهم وصیت کنم که فرزندانم پس از مرگم برایم خیرات کنند. شیخ گفت: «اگر وارد یک غار تاریک شوی، آیا چراغ را روبرویت می‌گیری یا پشت سرت؟» صدقه و کارهای نیک خود را وقتی زنده‌ای از مال خودت انجام بده نه از مال وارثانت! 💕❤️💕❤️
|🕊| •🌱میدونی چیه رفیق؛ یکی از ترفند های شیطون اینکه: [زین لَهم اَعمالهُم...] کارامونو قشنگ جلو میده! خودمونم متوجه نیستیما، فلذا فکر میکنیم به‌به و چه‌چه! چه حسابم صاف وپاکه... از پشت پرده خبر نداریم! خدا مرتبا در حال یاداوریه؛ مراقب اعمالتون باشید رنگ شیطون به‌خودش نگیره ..:) ؟!🌱• 💕💙💕💙
*🛑👆 حامد سلطانی، مجری انقلابی و اهلبیتی صداوسیما (برنامه اعجوبه ها) در تشییع پیکر همسر و فرزندش:* *✅ برای اربابم حسین گریه کنید* *🔸 تصادف مشکوک مجری برنامه سلام فرمانده و مجریه برنامه اعجوبه ها چند روز پس از اجرا برنامه در ورزشگاه آزادی در جاده خور تصادف میکند ... 🔰تصادف مشکوک 🔸خدا می‌داند... ولی احتمال فتنه و حرکت خرابکارانه دور از ذهن نیست*
13.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 ظلمات روایت تجربه گر از بدترین عذاب برزخش تجربه‌گر: آقای عباس واعظی
تشییع همسر و فرزند «حامد سلطانی» مجری صداوسیما در بیرجند نوکر ارباب مثل کوه ایستاد ‏میگن حامد سلطانی(مجری برنامه اعجوبه‌ها و سلام فرمانده در ورزشگاه آزادی) اول تا آخر مراسم رو گفته برای مصیبت حسین فاطمه گریه کنید . دو روز پیش بر اثر تصادف در کیلومتر ۶۵ محور خور به طبس همسر و پسر یک و نیم ساله حامد سلطانی مجری تلویزیون و برنامه اعجوبه ها در دم جان باختند.
5.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥‏علی اکبر رائفی پور : ما مردم مقصر هستیم که ⁧‫‬⁩ به خود اجازه می دهد گستاخانه در مقابل دوربین،۸۰ میلیون ایرانی را بی خانواده و فدایی پسرش بداند! ‏او را قیاس کنید با مادرانی که بی ادعا فرزندانشان را فدای ارزش ها و میهنِ مردم شریف ایران کردند ‏⁧‫‬⁩ ما مثل هم نیستیم
⭕️امروز در دنیا بخشی از در جوامع مدرن محسوب می‌شود؛ زیرا سلبریتی‌ها بدترین الگوهای اجتماعی برای نوجوانان هستند. الف. ها از هنرمندان و ورزشکاران متمایز هستند. مثلا ایلان ماسک، دونالد ترامپ، ، یووال نوح هراری، و ، سلبریتی‌هایی هستند که شهرت آنها به دلیل نکاتی فراتر از حوزه تخصصی آنهاست. ب. آوازه هنر هنرمند و فنون ورزشکار، بلندتر از نام آنهاست. اما شهرت خود ها ، جلوتر از هنر و فن آنان است. مثلا چنان حاشیه دارد که گاهی فراموش می‌شود که او یکی از فناوران است؛ زیرا شهرت او جلوتر از فن اوست. ج. سلبریتی‌های هنر و ورزش در ایران نیز تعدادی اندک، اما پرهیاهو هستند. تعداد ها در سینمای ایران کمتر از پنجاه نفر است. اما بسیار پر سر و صدا، وقیح، پول‌پرست، هوسران، و هستند. د. بر اساس شناختی که از نزدیک با دارم عرض می‌کنم؛ بیش از ۸۰ درصد هنرمندان به ویژه سینماگران مشکلات معیشتی دارند، و بیش از ۷۰ درصد آنان مستاجرند. اما با عزت نفس از موهبت هنر خدادادی خود صیانت می‌کنند. افسوس که با هیزم های مفسد می‌سوزند. 👤حسن عباسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
#قسمت_شصت_و_هفتم_رمان_نسل_ سوخته: رقیب آقا محمدمهدی ... که همه آقا مهدی صداش می کردن ... از نوجوانی
سوخته: یه الف بچه با حالت خاصی بهم نگاه کرد ... چرا نمیری؟ ... توی مراسم مادربزرگت که خوب با محمد مهدی ... خاله خان باجی شده بودی ... نمی دونستم چی باید بگم ... می خواستم حرمت پدرم رو حفظ کنم ... و از طرفی هم نمی خواستم بفهمه از ماجرا با خبر شدم ... با شرمندگی سرم رو انداختم پایین ... جواب من رو بده ... این قیافه ها رو واسه کسی بگیر که خریدارش باشه ... همون طور که سرم پایین بود ... گوشه لبم رو با دندون گرفتم... خدایا ... حالا چی کار کنم ... من پا رو دلم گذاشتم به حرمت پدرم ... اما حالا ... یهو حالت نگاهش عوض شد ... - تو از ماجرای بین من و اون خبر داری ... برق از سرم پرید ... سرم رو آوردم بالا و بهش نگاه کردم ... من صد تای تو رو می خورم و استخوان شون رو تف می کنم ... فکر کردی توی یه الف بچه که مثل کف دستم می شناسمت .... می تونی چیزی رو از من مخفی کنی؟ ... اون محمد عوضی ... ماجرا رو بهت گفته؟ ... با شنیدن اسم دایی محمد ... یهو بهم ریختم ... نه به خدا دایی محمد هیچی نگفت ... وقتی هم فهمید بقیه در موردش حرف می زنن دعواشون کرد ... که ماجرای 20 سال پیش رو باز نکنید ... مخصوصا اگر به گوش خانم آقا محمد مهدی برسه ... خیلی ناراحت میشه ... تا به خودم اومدم و حواسم جمع شد ... دیدم همه چیز رو لو دادم ... اعصابم حسابی خورد شد ... سرم رو انداختم پایین... چند برابر قبل، شرمنده شده بودم ... هیچ وقت ... احدی نتونست از زیر زبونت حرف بکشه ... حالا ... الحق که هنوز بچه ای ... پاشو برو توی اتاقت ... لازم نکرده تو واسه من دل بسوزونی... ترجیح میدم بمیرم ولی از تو یکی، کمک نگیرم ... .ادامه دارد... 🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹