هدایت شده از صفرمرزی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻در دعاهایتان رزمندگان و مردم غزه را فراموش نکنید ...
🤲 اللَّهُم احتَضِن غزّة بينَ يديك ، اللَّهُمَ سخِّر لهم ملائكة السَّمـاء والأرض ومَن عليها ، اللَّهُم أيدهُم بنـصرِك واحفَظهُم بحِفظك وأعِنهم ولا تُعِن عليهِم ، اللَّهُم أنتَ حسبُهم وحسبُنا ونِعمَ الوكيـل..
🔻 اوضاع انسانی در غزه بحرانی است. برای برادران و خواهرانمان در غزه در این اوقات اجابت دعا حتماً دعا کنیم.
#رمضان
#صفرمرزی
🇮🇷 کانال خبری تحلیلی صفرمرزی
https://eitaa.com/joinchat/309329995Cb940a36589
هدایت شده از صفرمرزی
لبخند مهربانى 👇👇
#صفرمرزی
🇮🇷 کانال خبری تحلیلی صفرمرزی
https://eitaa.com/joinchat/309329995Cb940a36589
هدایت شده از صفرمرزی
آسفالت تراش شهرداری روی آسفالتهای خیابان، شیارهایی انداخته بود برای آسفالت جدید خیابان که این شیارها برای موتوری ها خطرناک است.
پشت چراغ قرمز ایستاده بودیم. موتوری اول به هر سختی بود تعادل خودش را حفظ کرد و از چهارراه عبور کرد.
موتوری دوم مرد میانسال و زن چادری بودند که نتوانستند تعادل خود را حفظ کنند و خوردند زمین.
من و چند نفر از آدمهایی که آنجا بودند بلافاصله سمتشان دویدیم.
مرد میانسال و همسرش نقش بر زمین شده بودند. عینک مرد کمی آنطرف تر افتاده بود.کلاه کاسکتش کنار جدول خیابان. مردم کمک کردند و موتورش را از روی زمین بلند کردند. خانمی هم آمده بود و چادر خانم موتوری را روی سرش مرتب میکرد.
مرد موتوری از ناحیه مچ پا احساس درد میکرد. آنهایی که آنجا بودند کمکشان کردند و به گوشه ای از خیابان منتقلشان کردند. یکی گفت زنگ زدم آمبولانس بیاید همینجا بررسی کند لازم بود اینها را به بیمارستان ببرند.
در این صحنه ، مهربانی فراوان بود ، احساس مسئولیت مردم نسبت به هم بسیار زیبا و دیدنی بود. دلسوزی و همدلی و نوع دوستی کاملا به چشم می آمد. این میراث فرهنگی ، همان هویت واقعی ماست رسیده از گذشته های دورمان تا به الان. چه خوب و باشکوه است این میراث.
در تمام این مدت من حواسم به آن مرد میانسال بود که فارغ از آنچه که اطراف و بالای سرش میگذشت دائم به همسرش لبخند میزد. گویی نگران بود مبادا همسرش آب در دلش تکان خورده باشد. مبادا احساس ترسی کرده باشد.
با آن لبخند قصدش این بود بگوید چیزی نشده و من حالم خوب است.
در حالی که رنگ و رویش پریده بود و از درد مچ پا به خودش میپیچید باز میخواست که همسرش نگران حال او نباشد.
لبخندی که در صورت مهربان و پر امید آن مرد دیدم برای من گویاترین برهان قاطع اثبات " انسانیت " است. رها از همه پسوندها و پیشوندها و بی اعتنا به دربار پرزرق و برق پرچم های رنگارنگ و بی آب و علف.
لبخندهای زیبای آن مرد به همسرش همه آن چیزی بود که هرکسی دوست داشت آن را ببیند. همه آنچیزی بود که من امروز باید میدیدم. باقی همه افسانه است و بس...
#صفرمرزی
🇮🇷 کانال خبری تحلیلی صفرمرزی
https://eitaa.com/joinchat/309329995Cb940a36589