eitaa logo
پرورستان
1هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
5هزار ویدیو
24 فایل
📌 در این انقلاب آنقدر کار هست که می توان انجام داد بی آنکه هیچ پست، سمت، حکم و ابلاغی در کار باشد. شهید بهشتی ⁉️🔍 پاسخگویی به شبهات: @moalemkhorasan @Moalemsadeh 📥 ارسال نظرات و پیشنهادات: @Moalem_jahadi @montazer1146 لینک کانال: shad.ir/parvarestan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 🫀داستان هایی از زندگی امام خمینی (ره) 1🫀 🕊«عبادت عاشقانه»🕊 یکی از اساتید حوزه علمیه قم می‌گوید : شبی مهمان حاج آقا مصطفی بودم . نصف شب از خواب بیدار شدم و صدای آه و ناله‌ای شنیدم نگران شدم که در خانه چه اتفاقی افتاده است! حاج آقا مصطفی را بیدار کردم و گفتم : ببین در خانه شما چه خبر است ؟ ایشان نشست و گوش داد و گفت : صدای آقا (امام خمینی) است که مشغول تهجّد و عبادت هستند .🥲 @parvarestan_ir ‌ ‌
‌ 🫀داستان هایی از زندگی امام خمینی (ره) 2🫀 🕊«عشق خدا»🕊 شهید آیت الله حاج مصطفی خمینی می گوید : یک روز دیدم آقا در اتاق خود هستند و صدای گریه ایشان بلند است ! 😭 از مادرم پرسیدم : چه شده که آقا گریه می کنند ؟ مادرم گفتند : ایشان دیشب موفق به خواندن نماز شب و راز و نیاز با خدا نشده اند ، و این چنین حالی دارند.❤️‍🔥 امام عاشق عبادت بود مخلصانه عبادت می کرد و عمر خود را با یاد خدا طی کرد و در حالی که ذکر خدا می گفت به عالم باقی پر کشید... @parvarestan_ir ‌ ‌
‌ 🫀داستان هایی از زندگی امام خمینی (ره) 3🫀 🕊«توکل بر خدا»🕊 مدتی بود صاحبخانه امام در قم قصد فروش منزل را داشت . ایشان به خود امام پیشنهاد دادند که تا روز جمعه مبلغ ۱۳ هزار تومان آماده کنید تا خانه را به شما بفروشم ، روز آخر بود ولی هنوز مبلغ مورد نظر تهیه نشده بود . 😩 در همان روز چند نفر قصد عزیمت به عتبات عالیات را داشتند خدمت امام رسیده و خواستند مبلغی را به عنوان امانت در نزد ایشان بگذارند هرچه آنها اصرار کردند امام قبول نکردند ...😮‍💨 در نهایت پیشنهاد دادند که مبلغ به عنوان قرض تا هنگام مراجعت آنها در اختیار امام باشد مبلغ دقیقاً معادل قیمت خانه بود یعنی ۱۳ هزار تومان صبح روز بعد معامله خانه صورت گرفت .🪢 هنوز چند روز نگذشته بود که زائران به قم بازگشتند و حالا متقاضی وجه مذکور بودند و این دفعه هم به امام تا روز جمعه مهلت دادند .صبح جمعه بود ولی هنوز خبری از پول نشده بود امام توکل خود را به خدا از دست نداده بود ؛ در همان ساعات آغازین صبح برادر ایشان از خمین به قم آمده و خدمت امام رسیدند عرض کردند : آقا ما را ببخشید😔 جسارتی در حق شما کردیم زمینی که از ارث مرحوم پدرمان باقی مانده بود خریدار خوبی پیدا کرده بود ٫ و چون به شما دسترسی نداشتیم ن را بدون اجازه شما فروختیم اکنون این سهم شما را برایتان آورده‌ایم که معادل ۱۳ هزار تومان است !✨ @parvarestan_ir ‌ ‌
‌ 🫀داستان هایی از زندگی امام خمینی (ره) 4🫀 🕊«تلاوت قرآن»🕊 حضرت امام چند مرتبه در روز قرآن می‌خواندند و معمولاً بعد از نماز صبح قبل از نماز ظهر و مغرب و یا در فرصت مناسبی که پیش می‌آمد مشغول تلاوت می‌شدند . ✨ بارها شده بود که اعضای دفتر خدمت ایشان می‌رسیدند و ایشان مشغول تلاوت قرآن بودند ؛ در ماه مبارک رمضان هر سه روز یک قرآن ختم می‌کردند و معمولاً در ماه مبارک ۱۰ یا ۱۱ دوره قرآن را می‌خواندند !📖 مدتی بود که چشمان ایشان ناراحت بود دکتر بعد از معاینه امام گفت : شما باید چند روز قرآن نخوانید و به چشمتان استراحت دهید ...🙂 امام خندیدند و فرمودند : دکتر من چشم را برای خواندن قرآن می‌خواهم ! چه فایده‌ای دارد که چشم داشته باشم قرآن نخوانم ؟ شما یک کاری بکنید که من بتوانم قرآن بخوانم ...🤲🏻 @parvarestan_ir ‌ ‌
‌ 🫀داستان هایی از زندگی امام خمینی (ره) 5🫀 🕊«نماز اول وقت»🕊 وقتی شاه رفت امام در نوفل لوشاتو بودند. نزدیک به ۳۰۰ الی ۴۰۰ خبرنگار اطراف منزل امام جمع شده بودند؛ تختی گذاشتند و امام روی آن نشستند. تمام دوربین‌ها کار می‌کرد🎥 قرار بود هر چند نفر خبرنگار یک سوال بکنند ، دو یا سه سوال از امام پرسیده شد که صدای دلنشین اذان برخاست .🤲🏻 امام بلافاصله آنجا را ترک کردند و فرمودند : وقت فضیلت نماز می‌گذرد ! تمام حاضرین از اینکه امام در ظاهر بی‌جهت صحنه را ترک کردند متعجب شدند . شخصی از امام خواهش کرد : که چنین موقعی کمتر پیش می‌آید و شما اکنون می‌توانید صدای خود را به جهان برسانید ، بسیار مناسب است که حداقل به ۴ ۵ سوال دیگر پاسخ دهید.🎤 امام با قاطعیت فرمودند : به هیچ وجه نمی‌شود . و به سوی مصلی خود رفتند ...✨ @parvarestan_ir ‌ ‌
‌ 🫀داستان هایی از زندگی امام خمینی (ره)6🫀 🕊«نماز شب»🕊 نماز شب امام واقعاً دیدنی بود ! با چنان خضوع و خشوعی نماز می‌خواندند و قیام و رکوع و سجود را به جای می‌آوردند که به راستی وصف ناپذیر است . این حالات امام نه یک شب و دو شب بلکه یک عمر برقرار بود ؛ چرا که حضرت امام بعد از سن تکلیف نماز شب را ترک نکردند و حتی به هنگام برگشت از فرانسه نماز شب خود را در هواپیما به جا آوردند.📿 آیت الله خوانساری نقل می‌کردند : وقتی امام در مدرسه دارالشفا حجره داشتند از آنجا که آب حوض دارالشفا خیلی خوب نبود ، ایشان هر شب برای وضوی نماز شب به مدرسه فیضیه می‌آمدند و یخ حوض را می‌شکستند و وضو می‌گرفتند ، و وقتی به نماز شب می‌ایستادند گویا در و دیوار فیضیه با این سید هم ذکر و هم صدا می‌شد🕯 در آخرین رمضان سال عمرشان چنان در نماز شب اشک می‌ریختند که دستمال کفاف اشکشان را نمی‌داد ! و از این رو کنارشان حوله‌ای می‌گذاشتند ! امام می‌فرمودند : انسان عابد و عاشق کسی است که شب در مقابل خدا می‌ایستد و می‌گوید ← ای همه ناز پاسخ بده به این همه نیاز ...❤️‍🔥 @parvarestan_ir ‌ ‌
‌ 🫀داستان هایی از زندگی امام خمینی (ره)7🫀 🕊«تواضع»🕊 حضرت امام برای شخص خود یک شخصیت ویژه عرفانی ، معنوی و مادی قائل نبودند تا در برابر این شخصیت واقعی توقع یا انتظاری از دیگران داشته باشند.🥲 این ویژگی روحی و اخلاقی ایشان سبب شده بود که هرگاه وارد مجلسی می‌شدند، هرجا که جای نشستن بود می‌نشستند ؛ و بیشتر نزدیک درب و در جمع مردم کوچه و بازار می‌نشستند ♪ اصولاً امام همیشه از مسند نشینی گریزان بودند . یکی از خواهرانی که در پاریس در اقامتگاه امام حضور داشت می‌گوید : روزی بر حسب اتفاق تعداد میهمانان منزل امام زیاد شده بود پس از صرف غذا و جمع کردن ظروف دیدم که امام به آشپزخانه آمدند و چون وقت وضوی ایشان نبود از اطرافیان پرسیدم← چرا امام آشپزخانه آمدند؟🤔 خود امام فرمودند : چون امروز ظروف زیاد است آمدم به شما کمک کنم !✨ @parvarestan_ir ‌ ‌
‌ 🫀داستان هایی از زندگی امام خمینی (ره) 8🫀 🕊«حب اهل‌بیت»🕊 در مدت ۱۵ سالی که امام در نجف اشرف بودند هر شب سه ساعت از غروب گذشته در حرم مطهر امام علی حاضر می‌شدند و زیارت جامعه و امین الله را می‌خواندند . برنامه زیارت هر شب امام جز در موارد استثنایی که بیمار بودند و یا حکومت نظامی برقرار بود هرگز ترک نشد !🥲 از حاج آقا مصطفی خمینی نقل شده که : ← شبی هوا طوفانی بود و بیرون رفتن از خانه بسیار سخت بود؛ من به آقا گفتم که: امیرالمومنین دور و نزدیک ندارد زیارت جامعه را که در حرم می‌خوانید امشب در خانه بخوانید.✨ معظم‌له فرمودند : مصطفی تقاضا دارم روح عوامانه ما را از ما نگیری ...🤌🏻 @parvarestan_ir ‌ ‌
‌ 🫀داستان هایی از زندگی امام خمینی (ره) 9🫀 🕊«ترس از خدا»🕊 شب ۱۵ خرداد قبل از اذان صبح ماموران برای دستگیری امام آمدند و در حیاط خادم امام را کتک زدند ، ایشان وقتی متوجه سر و صدا شدند فرمودند : این وحشی‌گری‌ها چیست که می‌کنید؟ روح الله خمینی من هستم؛ به کس دیگر چه کار دارید؟✊ ماموران ساواک امام را دستگیر را به سمت تهران بردند. امام جریان آن شب را چنین تعریف کردند ← من دیدم مامورینی که در ماشین هستند خیلی وحشت زده‌اند، به آنها گفتم: شما چرا وحشت زده‌اید؟ با من کار دارند!🥲 آنها گفتند: مردم شما را دوست دارند و ما می‌ترسیم که به ما صدمه بزنند . سمت راست جاده قم تهران دریاچه نمک است ؛ که برخی از مومنانی را که بر ضد رژیم فعالیت داشتند در آنجا می‌انداختند .😰 یکی از مامورین برای اینکه امام را بترساند به سمت دریاچه نمک اشاره کرد. امام بعدها فرمودند← با دست که به آن طرف اشاره کرد من فهمیدم مقصودش چیست ! ولی من از اول که با آنها رفتم هیچ نترسیدم و آن وقت که اشاره کرد هم -والله- نترسیدم !✨ @parvarestan_ir