#مثبت_سوژه
نماز عشق
درجمعه ، نماز نصر، مهمان بودیم
مهمان کریمانه ی احسان بودیم
من بودم و سیل مردمان از همه جا
بر خوان کرم به فضل رحمان بودیم
فرمانده ی با وفا ، جوان آمده بود
با صدق و صفا دوان دوان آمده بود
او آمده بود و عشق را می بارید
آری ، به نماز عشق ، جان آمده بود
با قدرت و با وقار ، آرام و متین
می گفت : برادران ! بدانید یقین
من ، گر چه عزادار برادر هستم
این داغ نمیشود به افکارم عجین
ما ، قله ی افتخار را می بینیم
پیروزی با وقار را ، می بینیم
آماده ی فتح قاف ایمان شده ایم
بر قله ، جمال یار را می بینیم
گر دشمن دون شرر زند بر جانها
تیری بزند به ریشه ی انسان ها
با حوصله و صبر به وقت و دقت
سیلی بزنیم و طی شود پیکان ها
از قدس و دیار یار حذفش بکنیم
از نقشه ی روزگار حذفش بکنیم
تا ریشه نگیرد این نژاد صهیون
از ریشه و از تبار حذفش بکنیم
آرام شدم چو این سخن بشنیدم
آرامش رهبرم به چشمم دیدم
گفتم که خدابه حق هشت وچارت
عزت بده بر عزیز و نور دیدم
حسن دوست محمدی
۱۴۰۳.۷.۱۴