『بِــ ربّ الشهداء❤️ـــسمِ والصدیقین』 #گـذرے_بر_سـیره_شـہـید🕊 ✍درد و رنج اذیتش میڪرد، هرگز بـی تفاوت نبـود همیشہ در حال جهیـزیه دادن به یڪ خانواده بود مخصوصاً دخــتران شــہــدا...🥀 به فقرا و مستمندان میـرسید، به ساخت مسجد ڪمڪ میـڪرد، برای بچہ های بی سرپرست مڪانی رو درست ڪرده بود ڪه مدتہا بعد از شـہادتش، ڪسی خبر نداشت... ولی همین ڪه انقلاب شد مغازه اش را ڪرد تعاونی وحــدت اسـلامی از جیبش می‌گـذاشت تا اجناس ارزانتـر بہ دسـت مردم برسد... 🌸شـہیـد ســید مجتـبی هـاشـمی🌸 #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات🌹 #از‌_ڪربـلا‌_تـا‌_شـهادتــღ °| @az_karbala_ta_shahadat |°

『بِــ ربّ الشهداء❤️ـــسمِ والصدیقین』 #گـذرے_بر_سـیره_شـہـید🕊 ✨شهید فتوره چی بارها میگفت خدا نکند حجت با گلوله یا ترکش شهید شود... *حجت باید با گلوله توپ شهید شود و الا آبرویم میرود * در مرحله دوم عملیات والفجر ۴ بود که راهی منطقه عملیاتی که حجت در آنجا بود شدیم سراغ وی را از حمید باکری گرفتیم و بادست به منطقه پردرخت اشاره کرد... چون بیسمیش قطع بود به جستجو پرداختیم اثری ازش نبود، گفتند پیکر شهید پیدا شده ، رفتم نگاه کردم و فریاد زدم یا اباعبدالله الحسین... همانند مولایش سر از تنش جدا شده بود و بدنش متلاشی شده قابل جمع نبود.‌.‌. او در عملیات والفجر۴ بود که تکه تکه شد و به آرزویش رسیده بود #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات #از‌_ڪربـلا‌_تـا‌_شـهادتــღ °| @az_karbala_ta_shahadat |°

『بِــ ربّ الشهداء❤️ـــسمِ والصدیقین』 #گـذرے_بر_سـیره_شـہـید🕊 ☘حتی برای خواب هم رختخواب نمی انداخت و باور قلب آسمانی اش این بود که ما نباید به سراغ خواب برویم٬ باید آنقدر فعالیت و مطالعه 📚داشته باشیم تا خواب به سراغ ما بیاید. #شهید_بزرگوار_رسول_هلالی❣ #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات #از‌_ڪربـلا‌_تـا‌_شـهادتــღ °| @az_karbala_ta_shahadat |°

『بِــ ربّ الشهداء❤️ـــسمِ والصدیقین』 #گـذرے_بر_سـیره_شـہـید🕊 ☘🌷همیشه برای خدا #بنده باشید که اگر این چنین شد بدانید عاقبت همه ی شما به خیر ختم می شود... #شهید_بزرگوار_محسن_حججی❣ #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات #از‌_ڪربـلا‌_تـا‌_شـهادتــღ °| @az_karbala_ta_shahadat |°

『بِــ ربّ الشهداء❤️ـــسمِ والصدیقین』 #گـذرے_بر_سـیره_شـہـید🕊 ✍هادی پسر عجیبی بود، بسیار مهربان و رئوف بود.💞 عاشق رفتن بہ جبهہ بود . اما تا حالا ڪسی نفهمیده است بر سر پیڪرش چه آمده است؟ عده اے می گویند احتمال دارد خمپاره اے بہ ڪنار پیڪرش خورده و اورا زیر خاڪ پنهان کرده ،تاڪسی نتواند اورا پیدا کند. هادی را با تعدادی از شهدا به ڪنار جاده انتقال دادند و پارچہ سفید بہ همراه چوبی در ڪنار او قرار داده شد تا آمبولانسہا اور را راحت پیدا ڪنند، اما آمبولانسہا شهدا را انتقال دادن اما خبرے از پیڪر او نبود. مادرش در نمایشگاه شہدا، عڪسی را می بیند و فریاد می زند این پسر من است خودم این ڪلاه را براش بافتم... سالہا گذشت از دیدن عڪس هددی توسط مادرش ، اما هنوز معلوم نشده عڪاس آن عڪس ڪیست؟؟ 🍃شہیدی ڪه عڪسش در اتاق رهبریست... #شهید_هادی_ثنایی‌مقدم #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات #از‌_ڪربـلا‌_تـا‌_شـهادتــღ °| @az_karbala_ta_shahadat |°

بِــ ربّ الشهداء❤️ـــسمِ والصدیقین. #گـذرے_بر_سـیره_شـہـید🕊 🌹فرازی از وصیت شهید حسنعلی اکبری🌹 " آمدم مسئولیتی را که بر دوش من است با توکل بر خدا انجام دهم و استوار و مقاوم بمانم و پا به این عرصه مقاومت و ایثار گذاشتم... چون اینجا دانشگاه است چرا که اینجا جای خودسازی... جای ایمان و پایدار ماندن است... و جای از خود گذشتن است... مگر غیر از این است... که انسان در راه خدا قیام کند و #شهادت در راه خدا چه زیباست و چه مرگ شیرینی که برای خدا به استقبال آن رفت..." #شهید_بزرگوار_حسنعلی_اکبری❣ #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات #از‌_ڪربـلا‌_تـا‌_شـهادتــღ °| @az_karbala_ta_shahadat |°

بِــ ربّ الشهداء❤️ـــسمِ والصدیقین. #گـذرے_بر_سـیره_شـہـید🕊 " رمز خودسازی ما این است که: برای هر عمل‌مان، برای هر چیزمان، حتی برای هر اندیشه‌مان، یک دانه علامت سوال جلویش بگذاریم که چرا؟؟؟ دلیلی برای کارهای‌مان، دلیلی برای اندیشه های‌مان، دلیلی برای فکرمان، دلیلی برای زندگی‌مان پیدا کنیم..." ۱۵ فروردیــن میلاد مــردی‌ست چون کوه استــوار، ڪه آرزویــش نــابودی اسرائیل است... ‌ #شهید_بزرگوار_حاج‌احمد_متوسلیان #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات #از‌_ڪربـلا‌_تـا‌_شـهادتــღ °| @az_karbala_ta_shahadat |°

بِــ ربّ الشهداء❤️ـــسمِ والصدیقین. #گـذرے_بر_سـیره_شـہـید🕊 میگفت: آدم ها سه دسته اند: ۱.خام ۲. پخته ۳. سوخته - خام ها که هیچ... - پخته ها هم عقل معیشت دارند و دنبال کار و زندگی حلال اند... - سوخته ها عاشق اند. چیزهای بالاتری می بیینند و می سوزند، توی همان عشق... خودش هم سوخت...🕊 #شهید_بزرگوار_مجید_پازوکی #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات #از‌_ڪربـلا‌_تـا‌_شـهادتــღ °| @az_karbala_ta_shahadat |°

بِــ ربّ الشهداء❤️ـــسمِ والصدیقین #گـذرے_بر_خاطرات_شـہـید🕊 ✍یڪ بار سعید از بچہ ها ڪار ڪشید. فرمانده دسته بود. شب براش جشن پتو گرفتند. حسابے ڪتڪش زدند🤕 سعید هم نامردی نڪرد، بہ تلافے اون جشن پتو، نیم ساعت قبل از وقت نماز صبح، اذان گفت😇. همہ بیدار شدند نماز خوندند. بعد از اذان فرمانده گروهان دید همه بچہ ها خوابند. بیدارشون ڪرد و گفت اذان گفتند چرا خوابید؟😐 گفتند ما نماز خوندیم. گفت : الآن اذان گفتند ،چطور نماز خوندید؟ گفتند: سعید شاهدے اذان گفت! سعید هم گفت: من براے نماز شب اذان گفتم نہ نماز صبح!😊 🌼شهیدتفحص سعید شاهدی🌼 #شهید_بزرگوار_سعید_شاهدی #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات #از‌_ڪربـلا‌_تـا‌_شـهادتــღ °| @az_karbala_ta_shahadat |°

بِــ ربّ الشهداء❤️ـــسمِ والصدیقین #گـذرے_بر_خاطرات_شـہـید🕊 ✍آخرین بار ڪه از سوریہ برگشت با هم رفتیم مشهد. بعد از زیارت دیدم مہدی ڪنار سقاخانہ ایستاده میخنده...ازش پرسیدم چیہ مادر چرا میخندی؟؟ گفت: مادر، امضاے شہادتم رو امروز امام رضا علیه السلام گرفتم. بهش گفتم اگہ تو شهید بشے من دیگہ ڪسی رو ندارم. مهدی دستش رو بہ آسمان ڪرد و گفت: مادر جان خدا هست. 🌷شهید مهدی صابری🌷 #شهید_بزرگوار_مهدی_صابری #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات #از‌_ڪربـلا‌_تـا‌_شـهادتــღ °| @az_karbala_ta_shahadat |°

بِــ ربّ الشهداء❤️ـــسمِ والصدیقین. #گـذرے_بر_سـیره_شـہـید🕊 وقتے که شهید شُد بدنش تڪہ تڪه شد ••• آرۍ تڪه های بدنش را داد که چآدر خاکے مادر تڪه تڪه نشود همیشھ میگُفٺ: از خواهرانـ میخواهم که حجابشان را مثݪـ حضرٺ زهرا رعایٺ ڪنند نہ مثݪـ حجآب های امروزیــ🍂 چون این حجآب ها بوے زهرا نمیدهـند...🎈 #طلبہ‌شهید_محمدهادے_ذوالفقارے #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات #از‌_ڪربـلا‌_تـا‌_شـهادتــღ °| @az_karbala_ta_shahadat |°

#والله_شهدا_زنده‌اند.... 🌷پیکرش را با دو شهید دیگر، تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه. نگهبان سردخانه می‌گفت: یکی‌شان آمد به خوابم و گفت: جنازه‌ی من رو فعلاً تحویل خانواده‌ام ندید. از خواب بیدار شدم. هر چه فکر می‌کردم کدام یک از این دو نفر بوده، نفهمیدم! گفتم ولش کن، خواب بوده دیگه. 🌷....و فردا قرار بود جنازه‌ها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم. دوباره همون جمله رو بهم گفت. این‌بار فوراً اسمش رو پرسیدم. گفت: امیر ناصر سلیمانی. از خواب پریدم، رفتم سراغ جنازه‌ها. روی سینه‌ی یکی‌شان نوشته بود؛ شهید امیر ناصر سلیمانی. 🌷بعد ها متوجه شدم توی اون تاریخ، خانواده اش در تدارک مراسم ازدوج پسرشان بوده اند؛ شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخورد. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز امیر ناصر سلیمانی #شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات 🆔@pasdareharam