پدر و مادرش اهل عسقلان بودند اما سال ۱۹۴۸ با اعلام استقلال اسرائیل اونها رو از اونجا اخراج کردند. یحیی سنوار تو اردوگاه آوارگان خان یونس متولد شد و در اردوگاه جنین مدرسه رفت. سنوار که حالا باید بهش گفت «شهید یحیی سنوار» فرزند سرزمینهای تحت اشغاله. حالا با شهادتش چقدر از کودکان این اردوگاهها انگیزهی سنوار شدن پیدا میکنن؟
امیرالمومنین علیهالسلام فرمود:
بازماندگان شمشير، دوام و بقايشان فزونتر و فرزندانشان بيشترند.
وقتی فرعون پروژه کودککشی رو تمام کرد، نفس راحتی کشید که همه پسران کشته شدن و اونایی هم که زنده موندن در اسارت هستن. اگه رسانهای میبود میگفت بنویسن: جهان امروز امنتر است!
ولی ۴۰ سال بعد خدا بهش نشان داد که ارادهی چه کسی جاریه.
«وَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ» (یونس ۸۲)
و خدا به (آیات و) کلمات خود حق را تا ابد پایدار میگرداند هر چند بدکاران عالم راضی نباشند.
این روزها زمزمههایی شنیده میشه که ایکاش مقاومت، جهاد رو آغاز نمیکرد تا این همه شهید نمیداد. ای کاش مقاومتی نبود تا این همه آدم بیگناه کشته نشن. اين زمزمهها شبیه همون سمپاشی منافقان در کشاکش جنگ احد بود در ظاهری دلسوزانه که قرآن ازش به کفر تعبیر کرده:
ای کسانی که ایمان آوردهاید! مانند کسانی نباشید که راه کفر (و نفاق) پیمودند و درباره برادران و خویشان خود که به سفر رفته و یا در جنگ حاضر شدند (و مردند یا به شهادت رسیدند) گفتند: اگر نزد ما میماندند به چنگ مرگ نمیافتادند و کشته نمیشدند. این آرزوهای باطل را خدا حسرت دلهای آنان خواهد کرد، و خداست که زنده میگرداند و میمیراند و خدا به هر چه کنید آگاه است. (آل عمران ۱۵۶)
میگن هزینهی سازش از مقاومت بیشتره. راست هم میگن واقعا همینطوره. اما این رو باید بپذیریم که مقاومت هم هزینه داره.
روزهای هزینهدار مقاومت، فراز «فإذا مُحَّصوا بالبلاء» امام حسین علیهالسلام رو خیلی ببینیم.
امام حسین علیهالسلام فرمود:
«النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ يَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ»
مردم بندهی دنیایند و دین بر زبانشان میچرخد و تا وقتی زندگیهاشان بر محور دین بگردد، در پی آنند، امّا وقتی به وسیلهی «بلا» آزموده شوند، دینداران اندک میشوند.
🌱آیاتنا عجبا
▫️زمانه سخت گرفته بود انگار. اوضاع بر وفق مراد نبود. جمع بندی این شد که گوشه ای پناه بگیرند تا اینکه خدا گره گشایی کند. مدتی طولانی در معرض نور مستقیم خورشید قرار نگرفتند. خواب بودند و نبودند! از این پهلو به آن پهلو چرخان، احتمالا با چشمان باز، نگهبان دم در هم ثابت. روی هم رفته تصویر وحشتناکی رقم خورده بود. اگر می دیدی می ترسیدی. فرار می کردی.
▫️ده سال یا صد سال یا سی صد سال؟! نمی دانم. هر چه قدر که بود طولانی بود.
▫️قبل از اینکه یک گوشه دنیا هیبت ترسناکی به خود بگیرند، انگار دنیا برای شان هیبت ترسناکی پیدا کرده بود. هر چه چشم می چرخاندند ناامیدی بیشتر هجوم می آورد. مگر چند نفر بودند که خدا را قبول داشتند؟! مگر با این چند نفر چه اتفاقی را می شد رقم زد؟! مگر وضع مردم و حکومت اجازه می داد که حق جلوه گر شود؟! همین فکر ها بود که کم کم آن ها را به گوشه غار کشاند انگار. هم خودشان را و هم نگهبان دم در را.
▫️تو انگار کن غزه باشی و اسرائیل بالای سرت، با بمب های ریز و درشتِ اراده شکن. مگر می شود زیر آن همه بمب نفس کشید؟! مگر می شود با خیال راحت قد علم کنی و زندگی کنی؟!
▫️روزگار که سخت بگذرد، انسان دوست دارد بخوابد و فردا صبح بیدار شود در حالی که همه چیز درست شده. حیف که چنین چیزی شدنی نیست.
▫️البته برای آن ها شد! فردا صبح چشم باز کردند. فردا صبح یا چند ساعت بعد. خودشان هم نمی دانستند. زمان زیادی نبود که خوابیده بودند. اوضاع بیرون اما خیلی عوض شده بود. به قدر چند صد سال. بعد از اینکه از غار بیرون زدند تازه فهمیدند در همین چند ساعتی که خواب بودند، دنیا زیر و رو شده بود. قبل از خواب امیدی نداشتند انگار ولی به خواب نیم روزه یا یک روزه ای همه چیز واژگون شده بود. فضای تنفس ایجاد شده بود.
▫️تو خیال کردی ماجرای اصحاب کهف عجیب بود؟! به چشم بر هم زدنی همه چیز درست شده بود. خیلی اتفاق عجیبی بود؟! «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا»
▫️غزه امروز، اصحاب کهف دیروز است. آن روز هم اصحاب کهف سخت باور می کردند روزی بیاید که در آن روز، پرچم باطل زمین خورده باشد. اما آن روز آمد. به خوابیدن و بیدار شدنی هم آمد. سخت می گذرد این روزها؟! اوضاع وحشتناک شده؟! هیچ امیدی نیست؟! می گذرد. همانطور که بر اصحاب کهف گذشت. سخت و آسان، هر چه که هست، می گذرد.
▫️از خدای اصحاب کهف می خواهیم به ما هم نشان دهد زمین خوردن دولت باطل را. همانطور که به اصحاب کهف نشان داد. به چشم بر هم زدنی...
بعضیها از همون روز اول و بعضی دیگه بعد از فریضه رهبری سوال میکردن که ما برای نبرد با اسرائیل و کمک به مردم غزه و لبنان چه کاری میتونیم بکنیم؟
هنگامی که از متخصصان علوم دینی این سوال رو میپرسیم یا پای صحبت جهادگران و فعالان حاضر در ضاحیه میشینیم همه بر دو امر تاکید دارن: جهاد تبیین و تلاش حداکثری برای مواسات.
بنا بر امر ولی، کمک به مردم غزه و لبنان بر ما واجب شده. برای تبیین شرایط بین متدینین از همین آیات و روایات کمک بگیرید و برای مواسات از آنچهکه میتونید ببخشید.
امام صادق علیهالسلام فرمود شيعيان ما را در سه چيز بيازماييد:
در وقت نماز و چگونگى مواظبتشان بر آن،
در نگهدارى اسرارشان از دشمنان ما،
و با اموالشان كه چگونه به ديگر برادرانشان كمك مىكنند».
این رو هم بگم که در پیشگاه خدا کمک هرکسی به اندازه توانش ارزش داره. شاید ارزش اون قوطی کنسرو شسته شدهای که تمام توان یک دانشآموز برای کمک به جبهههای دفاع مقدس بود با این سرویس طلا، که یک میلیارد و هفتصد و پنجاه میلیون تومان میارزه و کمک یک بانوی تبریزیه به جبهه مقاوت، یکسان باشه. راستی بعضیا چه دل بزرگی دارن!
پسنوشت
این رو هم بگم که در پیشگاه خدا کمک هرکسی به اندازه توانش ارزش داره. شاید ارزش اون قوطی کنسرو شسته شد
داستان اون قوطی کنسرو رو شنیدید؟ اون داستان شاید با محتوای این کانال مناسبت نداشته باشه و چیزی نیست که شما به خاطرش عضو این کانال شدید. اما خواندنش خالی از لطف نیست.
شهید خرازی داستان رو نقل میکنن:
ﻭﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎلی ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ.
ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
«ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ 25 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ.
ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰ ﺗﻤﯿﺰ ﺷﺪ. ﺣﺎﻻﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.»
ﺑﭽﻪﻫا تو ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ...
راحتترین و مطمئنترین راه برای کمک مالی هم سایت رهبریه. لینکش رو اینجا میذارم:
http://www.leader.ir/fa/monies
برای کمکهای غیر مالی هم مراکزی در شهرها هستن که جمعآوری میکنن.
وقتی مسلمانان در جنگ بدر پيروز شدند، خداوند وعده داد كه در جنگ بعدی نيز پيروز مىشوند. اما در سال بعد كه جنگ احد واقع شد، بعد از پیروزی اولیه شکست سختی خوردند.
بعد از پايان جنگ، مسلمانان از پيامبر ﷺ انتقاد مىكردند كه مگر خدا به ما وعدهى پيروزى نداده بود، پس چرا شكست خورديم؟
سپس آیه ۱۵۲ سوره آل عمران نازل شد که میفرماید:
خداوند، وعده خود را (درباره پیروزی شما بر دشمن در احد) تحقق بخشید؛ در آن هنگام (که در آغاز جنگ) دشمنان را به فرمان او، به قتل میرساندید. تا اینکه سه خصلت در شما پدید آمد:
۱. «فَشِلْتُمْ» سست شدید، آن آمادگی و پا در رکابی اول کار را از دست دادید.
۲.«وَتَنَازَعْتُمْ» با همدیگه اختلاف کردید، وحدت را بهم زدید.
۳. «وَعَصَيْتُمْ» از پیامبر و ولی خود نافرمانی کردید.
بعضی از شما، خواهان دنیا بودند؛ و بعضی خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت (و پیروزی شما به شکست انجامید) تا شما را آزمایش کند...