زنان نیست؟!
پاسخ اجمالی
• امیرالمومنین علی (ع) میفرماید: «زنان، در دست شما، امانت الهی هستند، پس آنها را آزار نداده و تحت فشار قرار ندهید.»
• پیامبر اسلام هم در روایتی بیان میدارد: «جبرئیل به اندازهای درباره زنان به من سفارش نمود، که گمان کردم چه بسا در آینده طلاق آنها حرام خواهد شد.»
و…
اینها تنها بخشی از روایات درباره حقوق زنان در اسلام است، اما آنچه که دستمایه این سوال و سوء استفاده برخی مغرضان قرار گرفته، آیه 34 سوره مبارکه نساء است:
«آن دسته از زنان را که از طغیان و مخالفتشان بیم دارید پند و اندرز دهید و (اگر موثر واقع نشد) در بستر از آنها دوری نمایید و (اگر آنهم موثر واقع نشد و هیچ راهی برای وادارکردن آنها به انجام وظائفشان جز شدت عمل نبود) آنها را تنبیه کنید و اگر از شما پیروی کردند به آنها تعدی نکنید (بدانيد) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترين قدرتهاست.)». (نساء/34)
اولا: آيه، مسئله تنبيه بدنى را در مورد افراد وظيفه نشناسى مجاز شمرده كه هيچ وسيله ديگرى درباره آنان مفيد واقع نشود، و اتفاقا اين موضوع تازه اى نيست كه منحصر به اسلام باشد، در تمام قوانين دنيا هنگامى كه طرق مسالمت آميز براى وادار كردن افراد به انجام وظيفه، مؤثر واقع نشود، متوسل به خشونت مىشوند.
دوما: زنانى كه از وظائف خود سرپيچى مىكنند و نشانههاى ناسازگارى در آنها ديده مىشود، مردان در برابر اين گونه زنان وظائف و مسئوليتهايى دارند كه بايد مرحله به مرحله انجام گردد، «پند و اندرز»، «دوری کردن در بستر» و «تنبيه بدنى». نتبیه بدنی در اينجا- همانطور كه در كتب فقهى نيز آمده است- بايد ملايم و خفيف باشد بطورى كه نه موجب شكستگى، نه مجروح شدن و نه كبودى بدن گردد.
سوما: اگر گفته شود كه نظير اين طغيان و سركشى و تجاوز در مردان نيز ممكن است، آيا مردان نيز مشمول چنين مجازاتهايى خواهند شد؟
در پاسخ مىگوئيم آرى مردان هم درست همانند زنان در صورت تخلف از وظائف مجازات مىگردند، منتها چون اين كار غالبا از عهده زنان خارج است حاكم شرع موظف است كه مردان متخلف را از طرق مختلف و حتى از طريق تعزير (مجازات بدنى) به وظائف خود آشنا سازد. داستان مردى كه به همسر خود اجحاف كرده بود و به هيچ قيمت حاضر به تسليم در برابر حق نبود و امام على (ع) او را با شدت عمل تسليم كرد معروف است.
علاوه بر این، اسلام بر خلاف بسیاری از جوامع به ظاهر متمدن امروزی، که جایگاه زن را در حد یک کالا تنزل داده اند، به زن با نگاه تکریم نگریسته اجازه تعدی و ظلم به او را نمیدهد. همین دین مقدس، از سویی دیگر علاوه بر تکریم زن، جایگاهی ملکوتی نیز برای حریم مقدس خانواده قائل است، به حدی که به هیچ قیمتی نبایست متزلزل شود. حال اگر زنی نادانسته، با کج خلقی خود در پی فروپاشی این جامعه کوچک ولی حیاتی باشد، قانون متعالی دین، از تمام اهرمها برای حفظ کانون خانواده استفاده خواهد کرد. از موعظه و قهر بگیر تا تنبیه خفیف بدنی! حال این تئوری روشن و شفاف را، بگذارید کنار عملکردِ مدعیان حقوق زنان در غرب. به این آمار توجه بفرمایید:
• خشونت ضد زنان در کشورهای غربی بهویژه آمریکا؛ به گونهای که روزانه 600 زن در آمریکا مورد خشونت قرار میگیرند.
• در تازهترین خشونتها علیه زنان دختر 13 ساله سیاهپوست آمریکایی که انشای او درخصوص خشونت برنده جایزه شده بود، به ضرب گلوله کشته شد.
• و…
نتیجه اینکه، هر انسان منصف و روح آزاده ای، در مییابد که حکم الهی قرآن تا چه اندازه در خدمت حریم مقدس خانواده و کرامت زن است ولی در نقطه مقابل، آنان که فریاد «دفاع از حقوق زنان» شان دنیا را پر کرده تا چه اندازه به این شعار پایبندند.
قبل از هر پاسخی به عبارات زیر توجه بفرمایید:
• «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوف/ با زنان به نیکی رفتار کنید.» (سوره نساء/19)
• امیرالمومنین علی (ع): «إِنَّ النِّسَاءَ…أَمَانَةُ اللَّهِ عِنْدَكُمْ فَلا تُضآرُّوهُنَ وَ لا تَعْضُلُوهُن/ زنان، در دست شما، امانت الهی هستند، پس آنها را آزار نداده و تحت فشار قرار ندهید.» (مستدرک الوسائل/ج14/ص251)
• پیامبر اسلام (ص): «مَنِ اتَّخَذَ زَوْجَةً فَلْيُكْرِمْهَا/ هرکس زنی بگیرد، لازم است که اورا اکرام و احترام کند». (مستدرک الوسائل/ج14/ص249)
• پیامبر اسلام (ص): «إِنِّي أَتَعَجَّبُ مِمَّنْ يَضْرِبُ امْرَأَتَهُ وَ هُوَ بِالضَّرْبِ أَوْلَى مِنْهَا لَا تَضْرِبُوا نسائکم/ من تعجب می کنم ازمردی که زنش را میزند در حالیکه خودش به زدن سزاوارتراست. زنان خود را نزنید». (جامع الاخبار/ص184)
• پیامبر اکرم (ص): «فَأَيُّ رَجُلٍ لَطَمَ امْرَأَتَهُ لَطْمَةً أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَالِكاً خَازِنَ النِّيرَانِ فَيَلْطِمُهُ عَلَى حُرِّ وَجْهِهِ سَبْعِينَ لَطْمَةً فِي نَارِ جَهَنَّم/ هرمردی که به زنش لطمه وضربه ای بزند خداوند در روز قیامت ماموران جهنم را امر میکند هفتاد ضربه به او بزنند». (مستدرک الوسائل/ج14/ص250)
• پیامبر اکرم (ص): «مَا زَالَ جَبْرَئِيلُ يُوصِينِي فِي أَمْرِ النِّسَاءِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَيَحْرُمُ طَلَاقُهُن/ جبرئیل به اندازه ای درباره زنان به من سفارش نمود، که گمان کردم چه بسا در آینده طلاق آنها حرام خواهد شد.» (مستدرک الوسائل/ج14/ص250)
• امام صادق (ع): «اتَّقُوا اللَّهَ فِي…النِّسَاءَ/ از خدا درمورد زنان بترسید و با آنان بدرفتاری نکنید». (من لا یحضره الفقیه/ج3/ص392)
• و…
اینها نظر اسلام درباره حقوق زنان است. و جالب اینکه این عبارات زمانی از سوی بزرگان دین صادر شده است که زنان در تمام جوامع بشری در شرق و غرب از ابتداییترین حقوق انسانی خود نیز محروم بودند ولی نگاه توام با تکریم اسلام به زن، بارقهای امیدبخش در دلهای آزاده جهان به وجود آورد که شعاع آن تا امروز نیز نور افشانی میکند.
اما آنچه که دست مایه این سوال و سوء استفاده برخی مغرضان قرار گرفته، آیه 34 سوره مبارکه نساء است. در این آیه خداوند متعال اینگونه میفرماید:
« وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا/ آن دسته از زنان را که از طغیان و مخالفتشان بیم دارید پند و اندرز دهید و (اگرموثرواقع نشد) در بستر از آنها دوری نمایید و (اگر آنهم موثر واقع نشد و هیچ راهی برای وادارکردن آنها به انجام وظائفشان جز شدت عمل نبود) آنها را تنبیه کنید و اگر از شما پیروی کردند به آنها تعدی نکنید (بدانيد) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترين قدرتهاست.)». (نساء/34)
در تبیین آیه فوق، به نظر میرسد که بهترین توضیح را آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه بیان نموده اند که برای حفظ امانت و نیز به دلیل اینکه نیازی به توضیح بیشتر نیست، عینا آن را میآوریم:
«زنانى كه از وظائف خود سرپيچى مىكنند و نشانههاى ناسازگارى در آنها ديده مىشود، مردان در برابر اين گونه زنان وظائف و مسئوليتهايى دارند كه بايد مرحله به مرحله انجام گردد، و در هر صورت مراقب باشند كه از حريم عدالت تجاوز نكنند، اين وظائف به ترتيب زير در آيه بيان شده است:
1. فَعِظُوهُنَّ:
مرحله اول در مورد زنانى است كه نشانههاى سركشى و عداوت و دشمنى در آنها آشكار مىگردد كه قرآن در جمله فوق از آنها چنين تعبير مىكند: «زنانى را كه از طغيان و سركشى آنها مىترسيد موعظه كنيد و پند و اندرز دهيد» و به اين ترتيب آنها كه پا از حريم نظام خانوادگى فراتر مىگذارند قبل از هر چيز بايد بوسيله اندرزهاى دوستانه و بيان نتائج سوء اينگونه كارها آنان را به راه آورد و متوجه مسئوليت خود نمود.
2. وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ:
«در صورتىكه اندرزهاى شما سودى نداد، در بستر از آنها دورى كنيد» و با اين عكس العمل و بىاعتنايى و به اصطلاح قهر كردن، عدم رضايت خود را از رفتار آنها آشكار سازيد شايد همين واكنش خفيف در روح آنان مؤثر گردد.
3.وَ اضْرِبُوهُنَّ:
در صورتىكه سركشى و پشتپازدن به وظائف و مسئوليتها از حد بگذرد و همچنان در راه قانون شكنى با لجاجت و سرسختى گام بردارند، نه اندرزها تاثير كند، و نه جدا شدن در بستر و كم اعتنايى نفعى ببخشد و راهى جز شدت عمل باقى نماند، براى وادار كردن آنها به انجام تعهدها و مسئوليتهاى خود، چاره منحصر به خشونت و شدت عمل گردد، در اينجا اجازه داده شده كه از طريق «تنبيه بدنى» آنها را به انجام وظائف خويش وادار كنند.
سوال: [چگونه اسلام اجازه تنبيه زن را داده؟]
ممكن است کسانی ايراد كنند كه چگونه اسلام به مردان اجازه داده كه در مورد زنان متوسل به تنبيه بدنى شوند؟!
جواب اين ايراد با توجه به معنى آيه و رواياتى كه در بيان آن وارد شده و نیز توضيح آن، که در كتب فقهى آمده است و همچنين با توضيحاتى كه روانشناسان امروز مىدهند، چندان پيچيده نيست زيرا:
اولا: آيه، مسئله تنبيه بدنى را در مورد افراد وظيفهنشناسى مجاز شمرده كه هيچ وسيله ديگرى درباره آنان مفيد واقع نشود، و اتفاقا اين موضوع تازهاى نيست كه منحصر به اسلام باشد، در تمام قوانين دنيا هنگامى كه طرق مسالمتآميز براى وادار كردن افراد به انجام وظيفه، مؤثر واقع نشود، متوسل به خشونت مىشوند، نه تنها از طريق ضرب بلكه گاهى در موارد خاصى مجازاتهايى شديدتر از آن نيز قائل مىشوند كه تا سرحد اعدام پيش مىرود.
دوما: «تنبيه بدنى» در اينجا- همانطور كه در كتب فقهى نيز آمده است- بايد ملايم و خفيف باشد بطورى كه نه موجب شكستگى و نه مجروح شدن گردد و نه باعث كبودى بدن.
سوما: روانكاوان امروز معتقدند كه جمعى از زنان داراى حالتى بنام «مازوشيسم» ـ آزارطلبى ـ هستند و گاه كه اين حالت در آنها تشديد مىشود تنها راه آرامش آنان تنبيه مختصر بدنى است، بنا براين ممكن است ناظر به چنين افرادى باشد كه تنبيه خفيف بدنى در موارد آنان جنبه آرام بخشى دارد و يك نوع درمان روانى است.
مسلم است كه اگر يكى از اين مراحل مؤثر واقع شود و زن به انجام وظيفه خود اقدام كند مرد حق ندارد بهانهگيرى كرده، در صدد آزار زن برآيد، لذا به دنبال اين جمله مىفرمايد:
«فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا/ در صورتی که به زندگی زناشویی بازگشته و اطاعت نمودند دیگر حق ندارید بر آنها ستمی روا بدارید».
و اگر گفته شود كه نظير اين طغيان و سركشى و تجاوز در مردان نيز ممكن است آيا مردان نيز مشمول چنين مجازاتهايى خواهند شد؟
در پاسخ مىگوئيم آرى مردان هم درست همانند زنان در صورت تخلف از وظائف مجازات مىگردند حتى مجازات بدنى، منتها چون اين كار غالبا از عهده زنان خارج است حاكم شرع موظف است كه مردان متخلف را از طرق مختلف و حتى از طريق تعزير (مجازات بدنى) به وظائف خود آشنا سازد. داستان مردى كه به همسر خود اجحاف كرده بود و به هيچ قيمت حاضر به تسليم در برابر حق نبود و على (ع) او را با شدت عمل و حتى با تهديد به شمشير وادار به- تسليم كرد معروف است.
إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبِيراً ؛ و در پايان مجددا به مردان هشدار مىدهد كه از موقعيت سرپرستى خود در خانواده سوء استفاده نكنند و به قدرت خدا كه بالاتر از همه قدرتها است بينديشند زيرا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است». (تفسیر نمونه/ج3/صص372ـ375)
با توجه به تمام این نکات، میتوانیم اینگونه نتیجه بگیریم که اسلام بر خلاف بسیاری از جوامع به ظاهر متمدن امروزی، که جایگاه زن را در حد یک کالا تنزل داده اند، به زن با نگاه تکریم نگریسته اجازه تعدی و ظلم به او را نمیدهد. همین دین مقدس، از سویی دیگر علاوه بر تکریم زن، جایگاهی ملکوتی نیز برای حریم مقدس خانواده قائل است، به حدی که به هیچ قیمتی نبایست متزلزل شود. حال اگر زنی نادانسته، با کج خلقی خود در پی فروپاشی این جامعه کوچک ولی حیاتی باشد، قانون متعالی دین، از تمام اهرمها برای حفظ کانون خانواده استفاده خواهد کرد. از موعظه و قهر بگیر تا تنبیه خفیف بدنی! حال این تئوری روشن و شفاف را، بگذارید کنار عملکردِ مدعیان حقوق زنان در غرب. به این آمار توجه بفرمایید:
• خشونت ضد زنان در کشورهای غربی بهویژه آمریکا برخلاف آنچه که ادعا میشود نگران کننده است؛ به گونهای که روزانه 600 زن در آمریکا مورد خشونت قرار میگیرند.
• در تازهترین خشونتها علیه زنان دختر 13 ساله سیاهپوست آمریکایی که انشای او درخصوص خشونت برنده جایزه شده بود، به ضرب گلوله کشته شد.
• بر اساس آمار وزارت کشور فرانسه، در سال ۲۰۱۷، صد و سی زن به دست همسر یا شریک زندگی خود کشته شدند در حالیکه یک سال قبل آن، ۲۰۱۶ این آمار ۱۲۳ زن بوده است.
• بر اساس گزارش وزارت کشور فرانسه در سال 2017، 98 هزار و 500 زن، از خشونت خانگی جان سالم به در بردهاند؛ این زنان اکثراً قربانی ضرب و شتم بوده اند.
• و…
نتیجه اینکه، هر انسان منصف و روح آزاده ای، در مییابد که حکم الهی قرآن تا چه اندازه در خدمت حریم مقدس خانواده و کرامت زن است ولی در نقطه مقابل، آنان که فریاد «دفاع از خقوق زنان» شان دنیا را پر کرده تا چه اندازه به این شعار پایبندند.
جامع ترین مرکز پاسخ به شبهات واحکام
شبهات دینی بارگذاری شد
میتوان به جرأت ادعا نمود، که هیچ دین و آئینی، به اندازه اسلام به ورزش توصیه ننموده است. و این نیست، مگر بخاطر تأثیری که ورزش در زندگی فردی و اجتماعی بجای میگذارد. نتایجی چون، سلامتی، نشاط، سرزندگی، دوری از تنبلی و… .
امام صادق (ع) میفرماید: خرمی و شادابی در ده چیز است، پیاده روی، سوارکاری و تن به آب زدن، از آنها هستند.» (المحاسن/ج1/ص14)
پیامبر (ص) نیز میفرماید: «بهترین چیز برای مداوای بیماریهایتان، پیاده روی است.» (بحارالانوار/ج59/ص128)
ورزش و ورزش کردن، در متون دینی و نزد بزرگان دین، دارای ارزش و اهمیت والایی است که به هیچ عنوان نمیتوان آن را انکار نمود. اما موضوع دارای اهمیت، بحث «هزینهها در امر ورزش» و قید «هنگفت» برای آن است. باید دانست که نه فقط در ورزش بلکه در هر کاری زیاده روی کردن امریست که مورد نهی واقع شده است. طبیعتا در ورزشهای قهرمانی ـ با توجه به شرایط خاصش ـ باید مراقب هزینه های نابجا بود. بطور مثال اگر میتوان، برای تیمهای ملی از مربی داخلی استفاده نمود، هزینه کردن برای مربی خارجی، هزینهای «هنگفت» و «نابجا» محسوب میشود.
نتیجه اینکه، هزینه نمودن برای ورزش بعنوان یک سرمایه گذاری مهم در مسیر تندرستی و نشاط جامعه است، اصلِ هزینه کردن در ورزش، نه تنها بیجا نیست، بلکه از ضروریات پذیرفته شده دینی و عرفی است. اما آنچه مهم است پرهیز از هزینه های بیجا، نادرست و غیر ضروری است.
اسلام به عنوان دینی جهان شمول که به تمام ابعاد زندگی بشر توجه دارد، برای سلامتی جسم و نشاط روح اهمیت ویژه ای قائل شده است. چرا که انسان اگر محروم از این دو نعمت باشد، نه میتواند به رتق و فتق امور روزمره خود بپردازد و نه حق عبادت و بندگی خدای متعال را ادا نماید. دقیقا به همین خاطر هم هست که وقتی به متون دینی مراجعه میکنیم مطالب بسیاری در این زمینه مشاهده میکنیم.
به این نمونهها توجه بفرمایید:
1. یکی از زیباترین داستانهای قرآنی، داستان حضرت یوسف است، که خدای متعال از آن به عنوان «بهترین داستانها» یاد میکند. در این داستان که در سوره یوسف آمده است، وقتی برادران یوسف نقشه قتل او را کشیدند، با توجه به اینکه علاقه شدید پدر به یوسف را میدانند، طبیعتا برای جدا کردن یوسف از پدر، باید به فکر دلیلی معقول باشند تا حضرت یعقوب نتواند از همراهی یوسف با برادرانش ممانعت کند. به همین دلیل، اینگونه عرض میکنند که:
«أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحَفِظُون/ پدر، او را فردا با ما بفرست تا تفریح کند، ما مراقب او هستیم». (یوسف/12)
و جالب اینکه، این دلیل به قدری دلیل موجهی است که حضرت یعقوب نمیتواند در برابر آن مقاومت کند. در تفسیر نور ذیل این آیه اینگونه آمده است که:
«انسان، نيازمند تفريح و ورزش است و چنان كه در اين آيه مشاهده مىشود قوىترين منطقى كه توانست حضرت يعقوب را تسليم خواسته فرزندان كند، اين بود كه يوسف نياز به تفريح دارد.» (تفسیر نور/ج6/ص41)
2. امام سجاد علیه السلام در دعایی، از خداوند چنین طلب مىکند:
«وَامْنُنْ عَلَینَا بِالنَّشَاطِ وَ أَعِذْنَا مِنَ الْفَشَلِ وَالْکَسَلِ وَالْعَجْزِ وَالْعِلَلِ وَالضَّرَرِ وَالضَّجَرِ وَالْمَلَلِ/ خداوندا! نعمت سرزندگى و نشاط را به ما ارزانى دار و از سستى و تنبلى و ناتوانى و بهانه آورى و زیان و دل مردگى و ملال، محفوظمان دار.» (بحارالانوار/ج91/ص125)
این دعای امام سجاد علیه السلام دقیقا بیانگر آثار ورزش و نشان دهنده اهمیت این امر در زندگی مادی و معنوی است.
3. در روایتی، پیامبر اسلام میفرماید:
«الهوا و العبوا فإنّي أكره أن يرى في دينكم غلظة/ تفریح و بازی ـ یعنی ورزش ـ کنید که من از اینکه در دینتان خشونت وجود داشته باشد کراهت دارم.»
4. یکی از کم هزینهترین و در دسترسترین ورزشها، پیاده روی است. اهمیت این امر امروزه با توجه به زندگی ماشینی حاکم بر جوامع، چند برابر شده است. امام صادق علیه السلام در این باره میفرماید:
«النُّشْرَةُ فِي عَشَرَةِ أَشْيَاءَ الْمَشْيِ وَ الرُّكُوبِ وَ الِارْتِمَاسِ فِي الْمَاءِ…/ خرمی و شادابی در ده چیز است، پیاده روی، سوارکاری و تن به آب زدن، از آنها هستند.» (المحاسن/ج1/ص14)
در روایت دیگری پیامبر اسلام میفرماید: «خَيْرُ مَا تَدَاوَيْتُمْ بِهِ الْمَشِي/ بهترین چیز برای مداوای بیماریهایتان، پیاده روی است.» (بحارالانوار/ج59/ص128)
با توجه به روایات بالا، میتوان به جرأت ادعا نمود، که هیچ دین و آئینی، به اندازه اسلام به ورزش توصیه ننموده است. و این نیست، مگر بخاطر تأثیری که ورزش در زندگی فردی و اجتماعی بجای میگذارد. نتایجی چون، سلامتی، نشاط، سرزندگی، دوری از تنبلی و…
در کلمات بزرگانی چون حضرت امام و مقام معظم رهبری هم که نظر کنیم، تاکید این بزرگواران، بعنوان رهبران سیاسی و فقیهانی صاحب نام، راهگشا و رفع کننده ابهامات زیادی در این زمینه میتواند باشد. بطور مثال وقتی حضرت امام میفرماید: «امر به ورزش، امر به معروف است» یعنی ورزش را بعنوان یک معروف و هنجار مهم اجتماعی مدنظر دارد. و یا وقتی از مقام معظم رهبری سوال میکنند که توصیه شما به جوانان چیست؟ ایشان در پاسخ میفرمایند: «تهذیب، تحصیل، ورزش» که این هم نشان دهنده اهمیت ورزش نزد بالاترین مقام سیاسی ـ مذهبی کشور است.
پس ورزش و ورزش کردن، در متون دینی و نزد بزرگان دین، دارای ارزش و اهمیت والایی است که به هیچ عنوان نمیتوان آن را انکار نمود. حال، با توجه به این جایگاه، هزینه نمودن برای ورزش هم نه تنها، هزینه نیست بلکه بعنوان یک سرمایه گذاری مهم در مسیر تندرستی و نشاط جامعه و تزریق روحیه حماسی و غرور ملی، دارای اهمیت بسزایی است.
اما موضوع اصلی در متن سوال، بحث «هزینه ها در امر ورزش» و قید «هنگفت» برای آن است. باید دانست که نه فقط در ورزش بلکه در هر کاری زیادهروی کردن امریست که مورد نهی واقع شده است. طبیعتا در ورزشهای قهرمانی، باید مراقب هزینههای نابجا بود. بطور مثال اگر میتوان، برای تیمهای ملی از مربی داخلی استفاده نمود، هزینه کردن برای مربی خارجی، هزینه ای «هنگفت» و «نابجا» محسوب میشود. کما اینکه در دیدارهای متعدد تیمهای ملی با مقام معظم رهبری، معظم له بر استفاده از توان مربیان داخلی تاکید نمودند.
نتیجه اینکه، اصلِ هزینه کردن در ورزش، نه تنها بیجا نیست، بلکه از ضروریات پذیرفته شده دینی و عرفی است. اما آنچه مهم است پرهیز از هزینه های بیجا، نادرست و غیر ضروری است.
قائلین به پلورالیسم، معتقدند که تمام ادیان بر حق هستند و هر کسی معتقد به هر دینی که باشد، به تکلیف خود عمل کرده است.
اشتباهی که مطرح کنندگان این نظریه مرتکب آن شده و به آن دقت نکرده اند این است که تمام ادیان را در عرض و در کنار هم دیده اند و به همین دلیل برای هر کدام از آنها سهمی از حقانیت قائل شده اند ولی آنچه که در طول تاریخ ادیان به وضوح مشخص است، اینکه ادیان الهی، نه در عرض هم بلکه در طول هم بوده و هر پیامبری که مبعوث شده است، ضمن تأیید پیامبر قبلی، دین گذشته را تکمیل کرده و مردم را به سوی رشد بیشتر و آمادگی برای پذیرش دستورات پیامبر بعدی رهنمون شده است. شما وقتی به آئین حضرت عیسی نگاه میکنید، میبینید که آن حضرت ضمن تایید پیامبر پیش از خود، و تأکید بر دستورات حضرت موسی، دین الهی را تکامل بخشیده است. علاوه بر آن بشارت به آمدن پیامبر اسلام هم داده است. قرآن کریم با اشاره به همین موضوع، میفرماید:
«و [ياد كن] هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت: اى بنىاسرائيل! به يقين من فرستاده خدا به سوى شمايم، تورات را كه پيش از من بوده تصديق مىكنم، و به پيامبرى كه بعد از من مىآيد و نامش «احمد» است، مژده مىدهم». (صف/6)
به این ترتیب، در هر دوره ای از زمان، آخرین پیامبر و آخرین آئین الهی، صاحب پرچم هدایت و حقانیت بوده و در نزد خداوند متعال، اعتقاد به همان دین، پذیرفته شده است. پس در موضوع حقانیت، میتوان به صراحت گفت که اعتقاد به «همه راست گویی یا پلورالیسم دینی» فریبی از سوی شیطان و قدرتهای شیطانی، برای انحراف مردم از راه صواب و حقیقتِ دین است.
اما اینکه چه کسانی از عذاب الهی در آخرت نجات یافته و وارد در بهشت جاودان میشوند، نکته ای است که شاید شهید مطهری پاسخی بسیار دقیق، کوتاه و گویا به آن داده است. ایشان در کتاب عدل الهی اینگونه مینویسد:
«اگر کسی دارای صفت تسلیم باشد و به عللی حقیقت اسلام بر او مکتوم مانده باشد و او در این باره بیتقصیر باشد، هرگز خداوند او را معذّب نمی سازد، او اهل نجات از دوزخ است.» (عدل الهی/ص269)
و این یعنی، آنچه که با ارزش است، اسلام و تسلیم واقعی در برابر حق است؛ چه بسا مسلمانانی که از اسلام تنها نامش را یدک میکشند و در نقطه مقابل، چه بسیار غیرمسلمانانی که در برابر حقیقت تسلیم اند. بنابراین، هر کسی را که در مقابل حق و حقیقت عناد ندارد، اگر چه مسلمان نباشد، نمیتوانیم از دایره نجات خارج بدانیم. خارج شدگان از این دایره کسانی اند که لجاجت در برابر حقیقت دارند.