✨در آغوش فرشته ها
🌼نمی دانم شنیده اید که برای بهتر شدن فضای خانوادگی و از بین رفتن دعواها و خشنونت ها و از این دست مشکلات، در خانه، حدیث کسا بخوانید یا نه. اگر شنیده اید که خوشابه حالتان. اگر هم نشنیده اید، خب حالا گفتم دیگر.
بله واقعیتی است. وقتی در خانه ای حدیث کسا خوانده شود، بواسطه این حدیث، فرشته ها در آن خانه حضور خواهند داشت. و خانه ای که خالی از شیاطین باشد و پر شود از فرشته ها، روی آرامش را خواهند دید.
🌸آخر حدیث کسا را بازخوانی کنیم :
ما ذُکرَ خَبَرُنا هذا فی مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الآَرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شَیعَتِنا وَمُحِبّینا اِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَیهِمُ الرَّحْمَةُ وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلاَّئِکةُ وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلی اَنْ یتَفَرَّقُوا
☘️ این خبر (حدیث کسا) در انجمن و محفلی از محافل مردم زمین که در آن گروهی از شیعیان و دوستان ما باشند؛ گفته نشود مگر اینکه 👈بر ایشان رحمت خداوند نازل شود و فرشتگان آن ها را در آغوش گیرند و برای آنها آمرزش خواهند تا آنگاه که از کنار هم پراکنده شوند...
🌺 صبح به صبح، با خواندن حدیث کسا با خانواده، درِ خانه تان را به روی فرشتگان باز کنید.
🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
▪️ @pasokhgoo1 👈
#زندگی_بهتر
#مقایسه
#خانواده
#نکته
#تولیدی
🌺سلام آقاجان
🍀 دل در گرو باقی داشتن، همیشه سودمند است. از شما خواهشی دارم:
✨ محبت شما و اهل بیت علیهم السلام را به تمامه، در قلب و دلمان قرار دهید که هر چه بی مهری از عالمیان می بینیم، چون سنگی باشد که در اقیانوسی افتاده است.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
🔹 @pasokhgoo1 👈
#صمیمانه_با_امام
#امام_زمان عجل الله فرجه
#آقاجان
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله فرجه
#تولیدی
🌺سلام آقاجان
🍀 دل در گرو باقی داشتن، همیشه سودمند است. از شما خواهشی دارم:
✨ محبت شما و اهل بیت علیهم السلام را به تمامه، در قلب و دلم قرار دهید که هر چه بی مهری از عالمیان می بیند، چون سنگی باشد که در اقیانوسی افتاده است.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
🔹 @pasokhgoo1 👈
#صمیمانه_با_امام
#امام_زمان عجل الله فرجه
#آقاجان
#مناجات_با_امام_زمان عجل الله فرجه
#تولیدی
🔻جلوی زبانت را بگیر
🔹چشمان به گود افتاده اش را به صفحه نمایش دوخته بود. تمام تلاشش را می کرد که در کارش تمرکز داشته باشد اما مگر می شد. از وقتی دوست عزیزتر از جانش را در آن جای کذایی دیده بود، خواب به چشمش نیامده بود. مدام خودش را سرزنش می کرد که چرا این فکر و صحنه ای که دیده را نمی تواند از جلوی چشمانش دور کند.
🔸در باز شد. سوز صبحگاهی به پایش خورد. ناخودآگاه سرش را به سمت در چرخاند. دوست عزیزتر از جانش بود. روی صندلی جا به جا شد. خود را مشغول نشان داد. پیمان، به تک تک همکارانش سلام کرد و دست داد. مثل همیشه، به اتاقک پشتی رفت و با دو لیوان چای، برگشت. مثل همیشه، یک لیوان را روبروی مسعود گذاشت و بفرما زد و احوال پرسی کرد و لیوان دیگر را روی میزکارش گذاشت. صندلی چرخان را جلو کشید و نشست. مسعود اما مثل همیشه نبود. تشکر کرد اما خیلی رسمی و ساده. سلام کرده بود اما خیلی آهسته و ساده. جواب احوالپرسی اش را با یک "خوبم" داده بود و حالا هم که نگاهش را مدام، از پیمان می دزدید.
🔹بعد از چند ساعت، پیمان از جا بلند شد. چایی دیگری آورد و در گوش مسعود گفت: حق داری. هر چی می خوای بگو... مسعود اما حتی به او نگاه هم نکرد. آن نگاه شماتت بارش را از صبح، به صفحه نمایش قفل کرده بود تا یک وقت، به اشتباه، سر کج نکند و برق چشمانش، پیمان را نابود نکند. دست از تایپ کردن کشید. همان طور که پایان نامه در حال تایپ را نشانه گذاری می کرد ، گفت: حرفی ندارم، می ترسم سر خودم بیاید. بگذریم و بابت چای، تشکر کرد.
🌺الإمامُ الصّادقُ عليه السلام:مَن عَيَّرَ مُؤمِنا بِذَنبٍ لَم يَمُت حَتّى يَركَبَهُ .
☘️امام صادق عليه السلام: هر كس مؤمنى را براى گناهى سرزنش كند، نميرد تا خودش آن گناه را مرتكب شود.
📚 الكافي : 2 / 356 / 3 .
📞 پاسخگویی تلفنی با شماره 096400
💻 ارسال سوالات از طریق "وب پاسخگو"
User.pasokhgoo.ir
📱 ارسال سوالات از طریق "اپلیکیشن پاسخگو "
cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app
🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
🔹 @pasokhgoo1 👈
#داستانک
#تولیدی
#حدیث
🌸چشم به هم بزنیم، بزرگ شده اند
🔹نگاهش به گوشی بود. ریحانه آنقدر او را صدا زد که بالاخره گوشش شنید:
- چیه؟
- گشنمه
- از تو یخچال ی سیب وردار بخور. حالا ناهار حاضر می شه.
- تو یخچال سیب نیست.
- بچه تو مگه صبحانه نخوردی؟
- نه.
- اشکالی نداره. می خوای ی تیکه نون بهت بدم بخوری؟
- آره
- از تو یخچال خودت بردار دیگه. بزار ببینم این چی می گه!
🔻صدای خنده مادر بلند می شود! صفحه را ورق می زند و به مسخره بازی های پیج های مختلف نگاه می کند و می خندد.
👈"حقوق کودکان را تضییع کردن، فقط به این هم نیست که انسان به آن ها محبت نکند. نه. سوء تربیت ها، بی اهتمامی ها، نرسیدن ها، کمبود عواطف و از این قبیل چیزها هم ظلم به آن هاست. "
📚بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 25/9/1379
📞 پاسخگویی تلفنی با شماره 096400
💻 ارسال سوالات از طریق "وب پاسخگو"
User.pasokhgoo.ir
📱 ارسال سوالات از طریق "اپلیکیشن پاسخگو "
cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app
🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
🔹 @pasokhgoo1 👈
#آیت_الله_خامنه_ای
#تربیت_فرزند
#فرزندپروری
#خانواده
#تربیتی
#کودک
#تولیدی
📞 تلفن
🌺 به دوران نوزادی ات فکر کن. هیچ قدرتی نداشتی. گرسنه بودی و گریه می کردی. لباس هایت خیس شده بود. نیازهای دیگرت. خوب خودت را تصور کن که چقدر محتاج دستانی بودی که به تو رسیدگی کنند. محتاج آغوشی بودی که بغلت کنند و آرامت کنند. به یاد آن ضعف دوران نوزادی ات بیافت. خوب که تصور کردی و رقت قلبی در دلت پدید آمد و قدردان آن دستان پر مهر شدی که سالها به عشق تو، سختی ها را تحمل کرده اند؛ #تلفن_را_بردار . شماره مادر و پدرت را بگیر. همان دستانی که تو را آرام کردند و به تو، غذا خوراندند و قلقلکت دادند.
- الو. سلام بابا جان (مامان جون). حالتون چطوره؟ ممنونم. منم خوبم. شما خوبین؟ چه خبر؟ دلم براتون تنگ شده بود گفتم زنگ بزنم. عیدتون مبارک. فدای مهربونی هاتون. ممنونم. خیلی دلم هواتون رو کرده بود.
☘️ادامه بده. حرفهایی که پدرو مادرت را خوشحال می کنند بزن. از تاثیر دعاهایشان در زندگی ات بگو:
- هر چی دارم مال شماست. هر چی هستم به خاطر شماست. اگه دعای شما نباشه که من نابودم. باور کنین.
🌸دلشان را که شاد کردی، تلفن را که قطع کردی، رو به قبله بایست و بگو:
- خدایا،ثوابش را هدیه می دهم به امام عزیزم، حجه بن الحسن ارواحنا له الفدا و اهل بیت علیهم السلام. هدیه ناقابلم را قابل کن و محضرشان بده.
حالا برو به زندگی ات برس. مطمئن باش دعایشان نور به زندگی ات وارد می کند.
🌺 امام حسين (علیه السلام) فرمود: «مَنْ سَرّهُ اَنْ يُنْسَاَ فِى اَجَلِهِ وَ يُزَادَ فِى رِزْقِهِ فَلْيَصِلْ رَحِمَهُ».
🍀كسى كه دوست دارد اجلش به تأخير افتد و روزى اش افزايش يابد، صله رحم به جا آورد.
📚بحار الانوار،ج۷۱ص۹۱
📞 پاسخگویی تلفنی با شماره 096400
💻 ارسال سوالات از طریق "وب پاسخگو"
User.pasokhgoo.ir
📱 ارسال سوالات از طریق "اپلیکیشن پاسخگو "
cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app
🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
▪️ @pasokhgoo1 👈
#حدیث
#حدیثی
#مناسبتی
#تلنگر
#والدین
#تولیدی
#حدیث
🌺باید قوی تر شویم
☘️لحظه ای بیکار نمی نشست. کتاب می خواند. درس می خواند. خط می نوشت. هر کاری را بلد بود، یک قدم جلوتر می برد. حتی نسبت به اطرافیانش هم همین طور بود. برای کودک سه ساله اش توپ فوتبال سنگین خریده بود و بازی های مختلف انجام می داد. توپ سنگین بود و گرفتنش برای کودک، سخت اما او کوتاه نمی آمد. می گفت باید قوی تر شویم
🌼بطری های آب یک و نیم لیتری را از آب پر کرده بود و وزنه می زد. بچه هایش هم یاد گرفته بودند. خانه شده بود باشگاهی برای خودش. می گفت باید قوی تر شویم
🌸فرش خانه را خودش می شست. هر هفته چند نوبت لباس ها را در تشت می ریخت و پا می زد. بچه ها هم یاد گرفته بودند و برنامه خنده ای در حمام به راه بود. می گفت باید قوی تر شویم.
🍎اصلا دستش به خرید چند دانه میوه نمی رفت. صندوق های کوچک و بزرگ می خرید. از ماشین که پیاده می شد، دست هر کدام یک صندوق بود . حتی آن کودک سه ساله اش هم صندوق کوچکی که یک ردیف خرمالو داشت روی دست گرفته بود و به خانه می برد. می گفت باید قوی تر شویم.
🍃بازی هایش همه همین مدلی بود. کلاغ پر با انگشت که کلاغ پر نبود. باید چوبی- متناسب با قدرت بچه ها- که اسباب بازی ای را به آن آویزان کرده بودند، دست می گرفتند و با آن کلاغ پر می کردند. تمرکز کردن سخت بود. بالا پایین آوردنش هم سخت بود اما شدنی. می گفت باید قوی تر شویم.
🌺«وَ اَعِدّوا لَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوَّة..»
🍀هر چه میتوانید قوّت را زیاد کنید
📚سوره مبارکه الأنفال آیه ۶۰
🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات و مشاوره دینی
▪️ @pasokhgoo1 👈
#داستانک
#تولیدی
#آیه
#قرآن
#قرآنی
💎از تبار قهرمان، قسمت اول:
🍀برای قهرمان شدن، کافی است یکی از قهرمان های هم عصرمان را پیدا کنیم. ویژگی هایش را بررسی کنیم و خودمان را شبیه او کنیم.
🌺با من موافقید که قهرمان عصر ما، سردار شهیدمان، حاج قاسم سلیمانی است؟ چقدر دلمان برایش تنگ شده. هنوز داغش برایمان تازه است و دوست داریم او را زنده، سرحال، کنار رهبر عزیزمان ببینیم که با او صحبت می کند و لبخند را روی لب های آقا می نشاند.
🖊اما او، چه ویژگی هایی داشت ؟ می خواهم من هم قهرمانی چون او باشم.
💪قسمت اول: روحیه مقاومت
📌" دارای شجاعت و روحیهی مقاومت بود؛ شجاعت و مقاومت جزو خصلتهای ایرانی است. زبونی و عقبنشینی و انفعال و مانند اینها ضدّ روحیهی ملّی ما است. آنهایی که ادّعای ملّیّت می کنند و عملاً زبونی از خودشان نشان می دهند، دچار تناقضند. و او مظهر شجاعت بود، مظهر مقاومت بود؛ این را همه مشاهده می کردند و می دیدند. "(1)
💪شجاعت و مقاومت. از امروز من هم می خواهم مقاوم تر باشم. نسبت به حرفها، رفتارها، نوشته ها، بلایا، مصیبت ها، پیش آمدها و هر چه. آنقدر مقاومت از خود نشان می دهم تا خودم را برای سربازی و سرداری لشگر ولایت، آماده و تربیت کنم ان شاالله.
✨خدایا، دست عنایتت را از سر ما برندارد و ما را موفق به کسب فضایل و دوری از رزایل بگردان.
1. بیانات در دیدار دستاندرکاران مراسم سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی و خانواده شهید سلیمانی در تاریخ ۱۳۹۹/۰۹/۲۶
🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
▪️ @pasokhgoo1 👈
#آیت_الله_خامنه_ای
#مقام_معظم_رهبری
#سردار_سلیمانی #مکتب_سلیمانی #شهید_سلیمانی
#تولیدی
💎از تبار قهرمان، قسمت دوم:
✍️این روزها خیلی تلاش کردم ولو با رفتارهای خیلی جزئی، روحیه مقاومت خود را بالاتر ببرم. مثلا کمی خورد و خوراکم را کمتر کردم. هر بار دلم چیزی می خواست، دیرتر به او جواب دادم. نسبت به رفتارهای دیگران، مدام به خود می گفتم صبور باش. حوصله کن و ... حالا می خواهم ویژگی بعدی سردار قهرمان شهیدم را بخوانم تا بتوانم خودم را چون اویی، تربیت کنم و قهرمانی چون او باشم.
🌟قسمت دوم: روحیه فداکاری و نوع دوستی
📌"از طرفی روحیهی فداکاری و نوعدوستی داشت، یعنی برایش این ملّت و آن ملّت و مانند اینها [مطرح] نبود؛ نوعدوست بود، واقعاً حالت فداکاری برای همه داشت. " (1)
💪دارم فکر می کنم چقدر باید شیرین باشد وقتی از خودت می گذری و ایثار و فداکاری می کنی و در آن حال، متوجه این هستی که داری خودت را شبیه تر به سردار می کنی تا بتوانی تو هم همچون او، قهرمانی شوی از جنس سردار لشگر ولایت ان شاالله
✨خدایا، ما را از خودی و منیت، رها کن.
1. بیانات در دیدار دستاندرکاران مراسم سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی و خانواده شهید سلیمانی در تاریخ ۱۳۹۹/۰۹/۲۶
🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
▪️ @pasokhgoo1 👈
#آیت_الله_خامنه_ای
#مقام_معظم_رهبری
#سردار_سلیمانی #مکتب_سلیمانی #سردار_شهید_سلیمانی #شهید_سلیمانی
#نکته #موفقیت
#تولیدی
🌟پایان و شروع مداوم
تصویر پایان کار را وارد نرم افزار می کند. یک دور همه تصاویر را بررسی می کند. هدفون را داخل گوشش می گذارد تا صدای پس زمینه ای که گذاشته است را بهتر و دقیق تر بشنود. بعد از زحمت های چند هفته ای که سر این کار دو دقیقه ای گذاشته، بالاخره کار تمام شده است و حالا می تواند خروجی بگیرد.
🔹دکمه را می زند. به صندلی تکیه می دهد و پیش نمایش در حال پخش نماهنگ را می بیند. خدا را شکر می کند. با خدا مناجات می کند. یک مناجات دو دقیقه ای که خدایا، نواقص کار را ببخش. هر چه تاثیر است دست توست. بر قلب های مردم عزیزم، اثربخشی اش را بالا ببر. خدایا این چیز قابل عرضی نیست اما تو به بزرگی خودت بپذیر و ما را در انجام کارها مخلص کن. دو دقیقه تمام نشده، چشم هایش به اشک شست و شو می شود.
🍀تکیه اش را از صندلی برمی دارد. کمر را صاف می کند و بقیه کارهای مربوط به انتشار نماهنگ را در فضای مجازی، انجام می دهد. کار تمام شده است. از جا برمی خیزد. هنوز یک ربع از وقتی که برای این کار گذاشته بود باقی مانده. تجدید وضو می کند. بسم الله می گوید و مجدد روی صندلی می نشیند. ده دقیقه وقت دارد. در جستجو گر کلمه ای را تایپ می کند و کار تولید و تدوین نماهنگ بعدی را شروع می کند.
🌺فإِذا فَرَغتَ فَانصَب
🍀پس هنگامی که از کار مهمّی فارغ میشوی به مهم دیگری بپرداز
📚سوره مبارکه انشراح، آیه ۷
🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
▪️ @pasokhgoo1 👈
#داستانک
#تولیدی
#آیه
#قرآنی
💦نیاز واقعی
- چقدر طول می کشه؟
- دو ماه.
- یا خدا. دو ماه. اونوقت تو این دوماه که قراره بریم طرح، پس من کی کار کنم و پول در بیارم؟ تو طرح که بهمون پول نمی دن؛ درسته؟
- درسته. کار جهادیه.
🔹یک هفته ای می شد در فکر بود برود یا نرود. اگر برود، کارهایش عقب می افتد و مهم تر از همه، فروشش کمتر می شود و ضرر می کند. اما اگر نرود، چنین موقعیتی برای دیدن یک پیرمرد روحانی را از دست می داد. تصمیم گرفت برود. رفت. دیوار مسجد را که بالاتر بردند، شب شده بود. حساب کرد تا حالا باید روزی چند میلیون در می آورد و حالا که اینجا آمده، غیر از دوتا پیرزن و پیرمرد و ی زدن و دوسه تا بچه، هیچ مراجعه کننده مهمی نداشت.
فردای آن روز، دست هادی را گرفت و گفت:
- به روستاهای اطراف خبر دادین؟ بیمار کمه ها.
- بله خبر رسیده. این کتاب رو بخون حوصله ات سر نره بیمارها رو بشماری. خدا رو شکر که کمه.
📚کتاب را گرفت و مشغول خواندن شد. پرده خیمه ای که زده بودند بالا رفت. مرد میانسالی داخل شد. بچه ای را روی دست گرفته بود که دست هایش آویزان بود. کتاب را بست. از جا بلند و مشغول چک کردن علائم حیاتی بچه شد. بلافاصله مشغول احیا شد و التماسش را کرد که برگردد. بعد از یک هفته، بالاخره احساس مفید بودن به او دست داد.
🌺امام على عليه السلام : إنّكُم إلى إنفاقِ ما اكتَسَبتُم أحوَجُ مِنكُم إلَى اكتِسابِ ما تَجمَعونَ .
☘️شما به انفاق كردن آنچه به دست آورده ايد محتاجتريد تا به دست آوردن آنچه گرد مى آوريد.
📚 غرر الحكم : 3827.
🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
🔹 @pasokhgoo 👈
#به_انتخاب_تو
#تولیدی
#حدیث
#داستانک
⚡️بهترین
🔹صندوق صدقاتی که در اتاق او بود، زودتر از همه صندوق ها، پر می شد. هر ماه سه بار آن را یواشکی به اتاق من می آورد تا کلید بیاندازم و صندوق کوچکش را در صندوق بزرگ تر خالی کنم. در کارش مانده بودم تا روزی که مجبور شدم به طور موقت، اتاق کارم را برای مدتی، ترک کنم. تعمیرات لازم داشت و می بایست جای دیگری می رفتم. به قصد سردر آوردن از کارش، اتاق او را به رئیس، پیشنهاد دادم. میزکوچکی که برای ارباب رجوع، داخل روهرو گذاشته شده بود را برداشتم و به اتاق نسبتا کوچک آن ها رفتم.
فاصله ام با او زیاد نبود اما آنقدر هم نزدیک نبودم که بتوانم کارهایی که می کند را رصد کنم. فقط حواسم به این بود که دستش کی به صندوق روی میزش می رسد. اول صبح، صدقه انداخت. اول دفتر یادداشتم، ریز نوشتم: اول صبح. بار اول.
🔖 برگه ای را برداشت و چیزهایی یادداشت کرد. پوشه های رنگ و وارنگش را کمی زیر و رو کرد و روی هم، کنار دستش گذاشت. پوشه بالایی را برداشت. اتاق سکوت مطلق بود. بسم الله که گفت، صدایش را به سختی شنیدم. دستش به سمت صندوق صدقات رفت. پوشه را باز کرد و چهل دقیقه ای روی آن کار کرد. آن را بست. دوباره دستش به سمت صندوق صدقات رفت. حواسم از کارم پرت شده بود. کارهایی که تمرکز بالاتر می خواست را کنار گذاشتم و کارهای دم دستی تر را انجام می دادم.
📚پوشه بعدی را برداشت. مجدد صدقه داد. بیست دقیقه روی آن کار کرد. پوشه را که بست، مجدد صدقه داد. همین کار را برای همه پوشه ها کرد. ساعت کاری تمام شده بود. از کارش کلافه شده بودم. این همه صدقه برای چه؟ از اداره بیرون نرفته بود که مچ دستش را گرفتم. سلام و خداقوت گرمی گفت. سرسری جوابش را دادم. کنار کشیدمش و گفتم:
- این همه صدقه برای چی می دی؟
- چی؟ منظورتون چیه؟
- قبل و بعد بررسی هر پوشه کاریت، صدقه می دادی. خودم دیدم. چرا؟
🌸لبخند زد. دست پشتم گذاشت و از تعمیرات اتاقم پرسید. نگذاشتم بحث را عوض کند:
- تا نگی نمی ذارم بری منصور.
🔹مکث کرد. نگاهش جدی شد. آرام زمزمه کرد:
- به شرطی که به احدی نگی.
- باشه. قول.
- وقتی می خوام پوشه ای را شروع کنم صدقه می دم و از خدا طلب خیر می کنم که اشتباه نکنم. حقی پایمال نشه. عدالت رو رعایت کنم و نظر درست رو بدم. بعد از کار هم صدقه می دم که بهترین خیرها نصیب صاحب پرونده بشه و اگه اشتباهی قصوری بوده برام مشخص بشه که بتونم جبران کنم و اگر از این حکم، ناراضی هست، دلش نسبت به من نرم باشه و کینه ای به دل نگیره.
- خب ی صدقه بده به نیت همه این ها. اول هر ماه. برای همه پرونده ها.
- بله اونم می شه. فکر خوبیه. ممنون که گفتین.
- الان یعنی ی مورد دیگه صدقه بهت اضافه کردم یا ..
🔸به حال زار خودم خندیدم. او کجا سیر می کرد و من کجا قدم برمی داشتم. التماس دعا گفت و رفت و من، گیج حرفهایش، به قدم برداشتن آرام و سبکش، نگاه کردم.
☘️علی بن ابیطالب علیه السلام: اسْتَخِرْ و لا تَتَخَيّرْ ، فكَم مَن تَخَيّرَ أمْرا كانَ هَلاكُهُ فيهِ
🌸امام على عليه السلام : از خدا طلب خير كن و بدون آن، كارى را انتخاب نكن ؛ زيرا بسا كسى كه [بدون طلب خير از خدا] كارى را انتخاب كرده و آن موجب نابودى او شده است .
غرر الحكم : 2346 .
🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
🔹 @pasokhgoo 👈
#به_انتخاب_تو
#داستانک
#تولیدی
#حدیث