eitaa logo
پاٺـــ♡ــــۅق دخٺڔآنــــــــــــ:)🇵🇸
3.8هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
6.5هزار ویدیو
90 فایل
با یک #دورهمی جانانه به صَرف همدلی💞 و چاشنیِ هم زبانی🦋 چطورید؟ قرارمان،هم حضوری در سطح شہرزیباے اصفہان👣 و هم مجازی،همین جا☝️ کانالی مخصوص نوجوانان دختر سراسرکشور💞 ارتباط با ادمین ☺️ @patogh2khtaraneh تبادل👇 @tab_patogh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیبایی😍 کی می‌تونه معنی واقعی کلمه زیبایی رو بیان کنه❓ جز اینه که فقط خالق این زیبایی‌ها توانایی داره⁉️ کاش قَدْرتو می‌دونستیم... عکس ها از اینستاگرام ناسا #جالبناک ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚪️ این دانشگاه تا ظهور شاگرد می‌پذیرد ◾️ روزی که منصور، نقشهٔ قتل امام را می‌کشید فکر می‌کرد جعفر بن محمد که نباشد، بساط مکتبش هم‌ جمع می‌شود. ◽️ تصورش را هم نمی‌کرد کلاس درس‌ حضرت صادق به اندازهٔ تمام تاریخ گسترده شود و شاگردانش تنها به‌ جابر، زراره، صفوان و... خلاصه نشوند. ◾️ آری! این دانشگاه تا روز ظهور، شاگرد می‌پذیرد؛ شاگردهایی مثل حججی‌ها، سلیمانی‌ها و... مردان و زنانی که مانند پیشوایشان امام صادق، آرزوی خدمت به قائم را دارند و برای دیدارش روزها را می‌شمارند. ⚫️ شهادت علیه السلام تسلیت باد...🖤🖤 ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقٺ‌نماز‌ࢪٻحٰانہ‌ے‌خݪقٺ‌خداヅ
همیشه کتاب خوندن به آدما آرامشی میده که خواندن رمان اینترنتی و گوش دادن آهنگ بهش نمی‌ده ..😌🌸
زندگی‌نامه و خاطرات عاشقانه‌ی❤️ " شمسی فلاحتی" همسر معلم شهید سـیـــد امـیـــرحـسیــــن مـوســــوے 🖇 لیلا داورزنی نویسنده این کتاب با حساسیت تمام ، چندین ‏بار همراه این خانواده به روستای ابدال ، زادگاه شهید موسوی ، رفته و از نزدیک آنچه را که قرار است در کتاب بیاورد دیده‌ است. قرار گرفتن در آن خانه روستایی زیبا در نوشتن خاطرات به وی کمک فراوانی کرده‌ است. 📖 در بخشی از کتاب می‌خوانیم: 💬 با صدای لرزان گفتم: تو رو خدا مراقب خودت باش. من می‌ترسم. لبخندی زد و گفت: گریه نکن دیگه. برای بچه خوب نیست. من برمی‌گردم. شهادت که قسمت من نمی‌شه. مگه به این راحتی‌هاست؟! بعد مکثی کرد و گفت: خداحافظ. حلالم کن. لب‌هایم را محکم روی هم فشار می‌دادم که هق‌هقم بلند نشود. تا جلوی در ، دنبالش رفتم. در را که پشت سرش بست ، چیزی در درونم فرو ریخت. در را باز کردم و از لای در سرک کشیدم. تا از پیچ کوچه رد شود ، قدم‌هایش را شمردم. اصلاً پشت سرش را نگاه نکرد. چند لحظه همان‌طور ایستادم. در را بستم و همانجا پشت در نشستم و زار زدم. این شعر مدام توی ذهنم تکرار می‌شد: می‌روی و گریه می‌آید مرا اندکی بنشین که باران بگذرد 📚#معرفی_کتاب 📙#اندکی_بنشین_که_باران_بگذرد ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ شاکر باشیم ✍ چرا که ، کار سختی که تو داری : آرزوی هر بیکاری است🚶🏻‍♀ خانه‌ی کوچکـ🏘 ـــی که تو داری: آرزوے هر کرایه نشینی است 💳 دارایی کم تو : آرزوی هر قرض داری است💵 😀 لبخند تو : آرزوی هر مصیبت دیده‌ای است🖤 💭 بیشتر به داشته‌هایت بیندیش تا نداشته‌هایت... و بخاطرشان خدا را شکر کن🤲🏻 ☺️ ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا