eitaa logo
پاتوق نوجوانی
618 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
31 فایل
گلچینی ازمطالب جذاب دوران خاص نوجوونی😍 یک کانال بجای چند کانال😉 #مذهبی #سیاسی #شهدایی #طنز ارتباط با ما: @Sarbaz_aqa_313 التماس دعا🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 🕷عنکبوت قهرمان🕸💪 🔆 روزی بین حشرات و بسیاری دیگر از موجودات ریز و کوچک بحثی در گرفت !!! هر یک از فواید و منافع خود میگفت : زنبور🐝 گفت : گواراترین غذای عالم توسط من تولید میشود کرم 🐛🐛میگفت من با رفت و آمدم در لابلای خاک باعث میشوم خاک بتواند نفس بکشد پروانه 🦋🦋میگفت : زیبایی چشم نواز من هر بیننده ای را به وجد می آورد عنکبوت🕷 کوچک قصه ما داشت به گفته های دیگران فکر میکرد و از خودش پرسید به راستی من چه کار بزرگی در این عالم انجام داده ام؟‼️‼️⁉️ هر چه فکر کرد جوابی برای سوالش نیافت ،،، ناراحت😞 و غمگین پیش مادرش رفت و ماجرا را با او در میان گذاشت ،،،،،،، مادرش به او گفت : صدها سال پیش اجداد ما موجب نجات بزرگترین و مهمترین موجود عالم شده اند !!!!! بچه عنکبوت🕷🕷 مات مانده بود و نمیدانست منظور مادرش از این حرف چیست ❓‼️‼️‼️ مادرش ادامه داد : آن زمان که مشرکین در تعقیب پیامبر اسلام (ص ) بودند ایشان درون غاری مخفی شدند ،،، برخی از اجداد ما در دهانه غار تاری 🕸🕸🕸تنیدند به طوری که مشرکان با دیدن ان تار گمان کردند کسی از دهانه غار عبور نکرده است ،،، این چنین بود که ما در نجات عزیز ترین مخلوق عالم نقش داشتیم و چه نقشی برتر از این !!!!!! :-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-: 👣توق نوجوانی •✾•🌿🌺🌿•✾• http://eitaa.com/patogh_nojavani
📖 این داستان : سگ زشت 🐶 🔺 روزی حضرت نوح (علیه السلام) به سگی🐶🐶 برخورد کرد. بر زبان نوح (علیه السلام) گذشت که این سگ چه زشت است و چه صورت ناخوشی دارد. در این هنگام از سوی خداوند، عتاب آمد که: ای نوح! بر آفریده ما عیب می گیری. ❌📛‼️‼️‼️‼️‼️ نوح از این عتاب، گریه کرد و روزگار درازی را به ناله به درگاه الهی و پیشمانی از گفته اش گذراند ،،، . وحی آمد: ای نوح! چقدر ناله می کنی! اری دوستان عزیز باید حواسمان باشد بر هیچ یک از مخلوقات خدا عیب نگیریم ،،، هیچ کس را به خاطر ظاهری که خداوند به او عطا کرده مورد تمسخر قرار ندهیم ،،، بهتر است ابتدا عیوب اخلاقی خود را ببینیم ،،، 🌸🌸🌸🌸 :-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-: 👣توق نوجوانی •✾•🌿🌺🌿•✾• https://eitaa.com/joinchat/2435055673C6d296fcca2
📖 💥 قلاب سنگ 🔺 داود جوانی پاک و خدا جو بود ،،،، همیشه میخواست در راه خدا گامی بزرگ 👣بردارد و نقشی موثر داشته باشد ،،، هدف و نیتش جز رضای خدا نبود ،، شاید کمی سخت باشد جوانی که تجربه ی چندانی در دست ندارد رخدادی بزرگ را رقم بزند ‼️،، اما این تصور تنها در افق فکرهای محدود میگنجد نه در قلبی❤️ که خدا را میخواهد و هدفی جز او ندارد ،، روز جنگ فرا رسید و داود همراه با سپاه حق با جنگ با پادشاه ظالم رفت ،،، داود قلاب سنگی در دست داشت !!!‼️‼️ ناگهان در لحظات اولیه جنگ همه مات و مبهوت داود را نگاه میکردند 😮😮😮😮آری داود توانسته بود با همان فلاخن ، پادشاه سمتگر را هدف بگیرد و او را از پا درآورد ‼️‼️ داود پیامبر خدا توانسته بود جالوت ستمگر را به هلاکت برساند💪💪💪💪 نه با شمشیر و تیر 🏹🏹 و نیزه ،، بلکه تنها با قلاب سنگی که در دست داشت،، انجا که نیت الهی باشد و عزم در راه او باشد با کمترین امکانات میتوان به بزرگترین پیروزی ها دست یافت.... راستی پیروزی امروز یک نوجوان چگونه است؟؟؟ براستی شاید بزرگترین پیروزی در چنین زمانی ان است که با قلاب سنگ تقوا غول هوای نفس را زمینگیر کنیم... یادمان نرود عزم و نیت خالص را ... :-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-: 👣توق نوجوانی •✾•🌿🌺🌿•✾• https://eitaa.com/joinchat/2435055673C6d296fcca2
📖 🕊 مدتها بود با خودش فکر میکرد چه کسی از همه قوی تر💪💪 است ؟؟!! میخواست قوی باشد و قوی ترین را بشناسد پس از مدتی جواب را یافت با خودش گفت واضح است که قوی ترین شخص ، پادشاه 🎖است او اموال فراوانی 🏰دارد و هزاران سرباز👩‍🚀👩‍🚀 در اختیار دارد ،، هیچ کس نمیتواند با او مقابله کند، یک روز صبح دید تمام مردم به سمت میدان شهر روانه شده اند!! چه خبر بود؟؟ نکند پهلوانی قوی تر💪💪 از پاشاده به شهرمان امده است!!! هر طور بود خودش را به میدان شهر رساند و از لابلای جمعیت عبور کرد صحنه ی عجیبی بود‼️‼️ بزرگترین ساحران و جادوگران آن سرزمین یک طرف میدان بودند و در مقابل جوانی برومند!!‼️‼️‼️ با خودش گفت نتیجه ی این مبارزه معلوم است بیچاره آن مرد جوان چطور میخواهد با پادشاه و ساحرانش مقابله کند!!! دلش به حال جوان میسوخت 😭😭ساحران ریسمانهایی که در دست داشتند را به زمین انداختند هر یک به شکل ماری ترسناک 🐍🐍🐍در آمد!!! همه مبهوت شده بودند ناگهان عصای ان مرد جوان تبدیل به ماری بزرگ🐍 شد و همه ی ان مار ها را بلعید !!! پسرک قصه ی ما مبهوت میدان را نگاه میکرد 😯😦😵آری او فهمیده بود قدرتی قوی از تر از تمام موجودات عالم وجود دارد!!! او خدای عالم است!!!! براستی اگر قبل از شروع آن مبارزه ،،،، ما کنار آن میدان ایستاده بودیم کدام یک را پیروز میدانستیم شاید لازم است کمی فکرمان را واکاوی کنیم و ببینیم براستی چه کسی در اعماق قلب ما قوی ترین است.... :-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-: 👣توق نوجوانی •✾•🌿🌺🌿•✾• https://eitaa.com/j
📖 🕊 توبه ی فُضَیل 🔺 اسمش فضیل بود راستش را بخواهی عمرش را به راهزنی و دزدی گذرانده بود!!😨 ♨️در بیابان مرو خیمه زده بود ، همه دزد و راهزن هر مال و جنس دزدیده شده اى را پیش او مى بردند، او اموال میان دوستان راهزن تقسیم مى کرد و بخشى هم خود برمى داشت. 🌕 روزى کاروانى بزرگ مى آمد، در مسیر حرکتش آواز دزد شنید. ثروتمندى در میان کاروان، پولى قابل توجه داشت خواست در بیابان ان را نزد کسی به امانت بگذارد و هنگام حرکت قافله از او پس بگیرد پول را به خیمه ی فضیل برد،،،،‼️ ⚠️ فضیل گفت در خیمه رو و در گوشه اى بگذار،،، خواجه نمیدانست پول ها را از ترس راهزن ها به رئیس راهزن ها داده است..😏 😶دزد ها اموال ان کاروان را گرفتند ،، آن مرد به سمت خیمه ی عیاض به راه افتاد چون آنجا رسید، دزدان را دید که مال تقسیم مى کردند. 😰گفت آه، من مال خود را به دزدان سپرده بودم. ❗️خواست باز گردد، فضیل او را بدید و آواز داد که بیا.چون نزد فضیل آمد، فضیل گفت چه کار دارى؟گفت جهت امانت آمده ام.گفت همان جاست که گذاشتی، برو و بردار. 🤔 ❌یاران فضیل گفتند ما در این کاروان هیچ پولی نیافتیم و تو چندین کیسه پول را به این مرد میدهی ‼️ 🔆فضیل گفت او به من گمان نیکو برد و من نیز به خداى تعالى گمان نیکو مى برم. من گمان او را به راستى تحقق دادم تا باشد که خداى تعالى گمان من نیز به راستى تحقق دهد. ✅ فضیل چندی بعد توبه کرد و از بهترین بندگان خدا شد.🌼 :-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-: 👣توق نوجوانی •✾•🌿🌺🌿•✾• https://eitaa.com/joinchat/2435055673C6d296fcca2
📖 🔷 قضاوت امام حسن (ع) در عصر خلافت امام علی (ع) 🔸عصر خلافت امام علی (ع) بود، قصابی را که در دستش چاقوی 🔪🔪خون آلود بود، در خرابه ای دیدند، و در همان خرابه جنازه خون آلود شخصی افتاده بود، قرائن ظاهری نشان می داد که قاتل او همین قصاب است، مأمورین او را دستگیر کرده و به حضور امام علی (ع) آوردند. 🔺امام علی (ع) به قصاب گفت: چه کسی آن شخص را (که جنازه اش در خرابه است) کشته؟ قصاب گفت: من او را کشتم. امام علی (ع) بر اساس ظاهر جریان، و اقرار قصاب، دستور داد تا قصاب را به عنوان قصاص اعدام کنند. ‼️ 🔅مأمورین او را به سوی قتلگاه می بردند، در راه قاتل حقیقی می دوید و فریاد می زد: عجله نکنید او را من کشته ام قصاب بی گناه است. مأمورین، قصاب و قاتل حقیقی را به حضور علی (ع) بردند، و جریان را به عرض رسانیدند، و قاتل حقیقی سوگند یاد کرد که من او را کشته ام . امام به قصاب گفت: پس چرا تو اقرار کردی که من او را کشته ام؟ قصاب گفت: من در یک بن بستی قرار گرفته بودم، چاقوی خون آلود در دست من، و کنارم جنازه خون آلود افتاده، چاره ای ندیدم جز اینکه بگویم من کشته ام ‼️‼️‼️ولی حقیقت این است که من گوسفندی را ذبح کرده بودم چاقوی خون آلود در دستم بود، به خرابه برای تخلی رفته بودم. جنازه خون آلودی را در آنجا دیدم، وحشت زده برخاستم مأمورین سر رسیدند و مرا به عنوان قاتل دستگیر کردند. علی (ع) به حاضران فرمود: این قصاب و این شخص را که خود را قاتل معرفی می کند نزد فرزندم حسن (ع) ببرید تا او قضاوت کند، آنها به حضور امام حسن (ع) آمدند و جریان را گفتند، امام حسن (ع) فرمود: به امیرمؤمنان عرض کنید: اگر این مرد قاتل، آن شخص را کشته است در عوض جان قصاب را حفظ کرده است، و خداوند در قرآن می فرماید: و من احیا نفساً فکانمااحیاالناس جمیعاً: و هر کس انسانی را از مرگ نجات دهد، چنان است که گویی همه مردم را نجات بخشیده است (مائده - 32). 💢جریان قضاوت امام حسن علیه‏السلام را به امام علی علیه‏السلام ابلاغ کردند. امام علی علیه‏السلام قضاوت امام حسن علیه‏السلام را پذیرفت و سپس دستور داد که قاتل و قصاب را آزاد نمایند. آنگاه، دیه‏ی مقتول را از بیت المال به ورثه‏ی او عطا فرمود. 📚نورالثقلین ج 1، ص 620 - :-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-: 👣توق نوجوانی •✾•🌿🌺🌿•✾• https://eitaa.com/joinchat/2435055673C6d296fcca2