eitaa logo
🇮🇷پاتوق منتظران ظهور🇮🇷
571 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
یه کانال بجای چند کانال😉 مختصر و مفید و جذاب😍 #مهدویت #شهدایی #طنز #معرفی_کتاب و کلی محتوای خاص و مفید🌱 همراه با مسابقات جذاب و جایزه و شارژ هدیه در مناسبات😍 عضو بشی قطعا ضرر نمیکنی پس بزن یاعلی👇👇 @patogh_nojavani
مشاهده در ایتا
دانلود
🌈☀️🌈☀️🌈☀️🌈☀️🌈☀️🌈 🌟داستاڹ مباهله ✨ پیرزن گوشه ای نشسته بود و حصیر میبافت. ✨‌هوای گرم مدینه همه را کلافه کرده بود.🌞 ✨اما صدای بازی کودکان کوچه را برداشته بود.👼🙇‍♂ طالب با چشمانی لبریز از شیطنت در حالی که میدوید سوی دروازه شهر رفت و فریاد زد : مادر بزرگ! بیا دروازه شهر! پیامبر و مسیحی ها میخواهند مباهله کنند.👥 ✨و در حالی که صدای ناله پیرزن از کمردرد را می شنید به سرعتش اضافه کرد.🏃‍♂🏃‍♂ جمعیت را کنار زد و جلو رفت گونه هایش سرخ شده بود و نفس نفس می زد. 😲 ✨وقتی نفسش جا آمد دید سر دسته مسیحیان با چند دانشمند و عابد و زاهد آمده بود و این و پا آن پا می کنند و چشم به دروازه های شهر دوخته اند . 👀 ✨مردی که پشت من ایستاده بود به بغل دستی اش گفت : من مطمئنم پیامبر مرا برای مباهله انتخاب میکند. کناری اش خندید 😅و گفت:«همه این را میگویند. مطمئن باش پیامبر هیچ یک از شماها را انتخاب نمیکند . من او را میشناسم.»😌 ✨ناگهان همهمه ها قطع شد و همه شاهد آمدن پیامبر شدند. کمی جلوتر رفتم تا ببینم پیامبر با چه کسانی آمده اند . پیامبر در حالی که دست حسن را گرفته بود حسین همبازی ام را در آغوش داشت به سمت مسیحیان میرفت و دامادش علی پشت سر او با اقتدار جلو می آمد. فاطمه دختر پیامبر نیز با آنان بود و با قدم هایی سرشار از حیا کنار علی راه میرفت✨✨✨ ✨همه دیدند که دهان مسیحیان بازماند. به قدری که باعث تعجب همگان شده بود.😧 ✨ اگر دعا میکردند بی درنگ خدا استجابت میکرد . پیامبر ما به حقانیت خود ایمان داشت و ما هم.☺️ ✨یکی از مسیحی ها زیر گوش بزرگ پچ پچی کرد . بعد از مدتی مشورت کردن با چهره های وحشت زده😰به نتیجه ای رسیدند. بزرگ آنها سراسیمه به پیش پیامبر رفت و گفت:ما پشیمان شدیم مباهله نمی کنیم. ما اشتباه کردیم.😬 یادش بخیر . چه روز بزرگی بود . 😊🌹🌷 💝👣توق نوجوانی💝 ✾●🌿.🌺.🌿●✾ @patogh_nojavani