#شهدا🌹
🌸🍃فروغ قرآن در سیره شهدا🌸🍃
🔰هر چه قدر ظرف ذهن آدمی از حقایق و علم الهی،سهم بیشتری داشته باشد،قامتش در رکوع بندگی خالق،خمیده تر و خاشع تر،خواهد بود.
🌼ۗ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ ۗ 🌼
🔷️دکتر مصطفی چمران،هر چه از پله های دانش و پیشرفت بالاتر رفت، پیشانی عبودیتش در سجاده پرستش و نیایش ، عاشقانه تر،فرود آمد.یکی از پزشکان دوران دفاع مقدس،بیان می کند:" زخم جنگی، زخم بسیار بدی است، یک زخم عادی نیست.مجروحان بسیاری به بیمارستان آورده شده بودند که دکتر چمران نیز بین آن ها بود اما علی رغم مجروحیت شدید،اصلا ابراز درد نمی کرد. دستگاه بیهوشی نداشتیم و با داروهای آرامش بخش و تمهیداتی توانستیم جلوی خونریزی ایشان را بگیریم. دکتر آن موقع شناخته شده بود، به ایشان ادای احترام کردم و در حین عمل، از پشت پردهای که جلوی صورت بیمار کشیده شده بود، گاهی به سمت ایشان سرک میکشیدم و جویای احوالشان میشدم. ایشان با لحن قشنگ خاصی گفتند: "شما کار خودتان را بکنید من کار خودم را میکنم." کار ایشان در آن لحظات،خواندن آیات قرآن بود.
🔷️ همواره میگفت: «زینت های دیگر لازم نیست؛زینت خانه باید قرآن باشد به رسم اسلام.
#قرآن
#سبک_زندگی_شهدا 🌷
#شهدا 🌷
علی صدای خوبی داشت، دعا ها و مداحی هایی که بلد بود را بلند می خواند و ما هم کیف می کردیم، یکی از شعرهایی که می خواند:
می دونم با نگاه تو روسفید میشم ایشالله آخرش یه روز شهید میشم
🔹منم به شوخی بهش گفتم مگه شهادت الکیه که نصیب هر کسی بشه، ولی دوباره بیت دوم شعر را خواند” ایشاالله آخرش یه روز شهید میشم”
✍به روایت خواهر بزرگوارشهید
#شهید_علی_امامدادی🌷
●ولادت : ۱۳۷۰/۵/۱۵ باخرز ، خراسانرضوی
●شهادت : ۱۳۹۴/۱/۱۷ کمین اشرار ، نوارمرزی ایران و پاکستان
#سبک_زندگی_شهدا 🌷
#سبک_زندگی_شهدا
🌹روزی نزدیک ظهر در خدمت شهید رجایی بودم، صدای اذان شنیده شد، در حالی که ایشان به منظور آماده شدن برای اقامه نماز از جا حرکت کرد، یکی از خدمتگزاران وارد اتاق شد و گفت: غذا آماده است، سرد می شود، اگر اجازه می فرمایید بیاورم.
شهید رجایی فرمودند: خیر، بعد از نماز.
وقتی خدمتگزار از اتاق خارج شد، شهید رجایی با چهره ای متبسم و دلی آرام خطاب به من فرمودند: عهد کرده ام هیچ وقت قبل از نماز، ناهار نخورم، اگر زمانی ناهار را قبل از نماز بخورم، یک روز روزه بگیرم، «به کار بگویید وقت #نماز است، به نماز نگویید کار دارم»
#شهید_رجایی
#سیره_شهدا
:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:
👣توق نوجوانی
•✾•🌿🌺🌿•✾•
https://eitaa.com/joinchat/2435055673C6d296fcca2
࿐✧࿐🍃🌺🍃࿐✧࿐
#سبک_زندگی_شهدا
به صورت لباس شخصی سوار اتوبوسی در کردستان شد. آن قدر اتوبوس تکان می خورد که کودک کُردی که همراه پدرش کنار آن ها نشسته بود دچار استفراغ شد. او کلاه زمستانی اش را زیر دهان کودک گرفت. کلاه کثیف شد.
پدر بچه خواست بچه اش را تنبیه کند با لبخند مانع شد و گفت: کلاه است می شوییم پاک می شود.
مدت ها بعد در عملیاتی سردار خرازی و رفقایش محاصره شدند. کاری از دستشان بر نمی آمد رئیس گروه دشمن که با نیروهایش به آن ها نزدیک شده بود ناگهان اسلحه اش را کنار گذاشت، سردار را در آغوش گرفت و بوسید؛ صورتش را باز کرد و گفت: من پدر همان بچه ام ، با رفتار آن روزت مرا شیفته خودت کردی حالا فهمیدم که شما دشمن ما نیستی.
🌺سردار حسین خرازی
📚 حدیث خوبان ص۲۵۴
:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:
👣توق نوجوانی
•✾•🌿🌺🌿•✾•
https://eitaa.com/joinchat/2435055673C6d296fcca2
#سبک_زندگی_شهدا
کم و زیاد فرقی نمیکنه! بیت الماله...
👇🏻برای سلامتی رهبر معظم انقلاب، ارواح طیبه امام، ارواح مطهر شهدا و والدینشان صلوات
🌷🥀🕊🌷🥀🕊🌷
:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:
👣توق نوجوانی
•✾•🌿🌺🌿•✾•
https://eitaa.com/joinchat/2435055673C6d296fcca2
#سبک_زندگی_شهدا
✅ منجیل که بودیم روستایی بود به نام هرزویل. بعضی مواقع برای تفریح می رفتیم آنجا. آنجا یک پیر مرد و پیر زنی زندگی می کردند که وضع مالی شان خوب نبود. گاهی بهشان سر می زدیم. آخرین بار زمستان سال ۵۹ رفتیم آنجا. پیر زن تا ما را دید زد زیر گریه. حال پیرمرد خراب بود. نه هیزمی توانسته بودند جمع کنند و نه گازوئیلی برای گرم کردن خود داشتند. پیر زن حتی نتوانسته بود داروهای شوهرش را تهیه کند.
🌹ابوالفضل نسخه را ازشان گرفت و سریع رفت منجیل. آنجا متوجه شده بود که پیر مرد سرطان دارد و داروهایش هر جایی یافت نمی شود. شبانه رفت رشت. به هر ترتیبی بود داروها را تهیه کرد و در راه از پایگاه چند پیت گازوئیل هم برایشان آورد. نصف شب بود که رسید منزل پیر مرد.
فرداش هم عازم جبهه شد.
"شهید ابوالفضل عباسی"
✍کتاب نیمه پنهان ماه؛ ج ۱۹
:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:
👣توق نوجوانی
•✾•🌿🌺🌿•✾•
https://eitaa.com/joinchat/2435055673C6d296fcca2