eitaa logo
تـࢪگݪ🇵🇸
156 دنبال‌کننده
961 عکس
625 ویدیو
5 فایل
بہ‌نام‌خاݪـق‌زیبایے🌝 فَإِ‌نَّ‌المَرأَةَ‌رَیحَانَةٌ خدامیگہ‌: تو‌ریحانہ‌ےخلقتے🙂🤍 کانال‌اصلی‌مونِ☺️ @monjiyaran313 هیئت‌دخترونه‌مونِ🙂 @Banat_al_shohada -باهام حرف بزن دیگہ‌ قربونت برم🥺♥️ https://harfeto.timefriend.net/17357127622642
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم گاهے روزگار به بازی‌های عجیبی دعوتت می‌کنه و تو رو در مسیری قرار میده که اصلا تصورش رو هم نمی‌کردی!! پانزده سال پیش هیچ وقت تصور نمی‌کردم مغلوب چنین سرنوشتی بشم! ااااااااااههههه.. !!!!!! این روزها خیلے درگیر کودکی‌هامم. چندسالی میشه که خواب آقام رو ندیدم. می‌دونم باهام قهره، شاید بخاطر همینہ کہ بی‌اختیار هفتہ‌هاست راهم رو کج میکنم بہ سمت محلہ‌ی قدیمے و مسجد قدیمے! با اینکه سال‌ها از کودکی‌هام گذشته هنوز گنبد و مناره‌ها مثل سابق زیبا و باشکوهن. من اما بہ جای اینکہ نزدیک مسجد بشم ساعت‌ها روی نیمکتی که درست درمقابل گنبد سبز رنگ مسجد وسط یک میدون بزرگ قرار داره می‌نشینم و با حسرت بہ آدم‌هایی که با صدای اذان داخل صحن وحیاطش میشن نگاه می‌کنم. وقتے هنوز ساکن این محل بودم شنیدم که چند سالیه پیش نماز پیر و مهربون کودکیام دیگه امامت این مسجد رو به عهده نداره و از این محل نقل مکان کردن به جای دیگه‌ای . پیش نماز جدید رو اولین بار دم در مسجد دیدمش. یک تسبیح سبز رنگ بہ دست داشت و با جوونایی که دوره‌اش کرده بودن صحبت و خوش و بش می‌کرد. معمولا زیاد این صحنه رو می‌دیدم. درست مثل امروز! او کنار مسجد ایستاده بود با همون شکل و سیاق همیشگی و من از دور تماشاش می‌کردم بدون اینکه واقعا نیتی داشته باشم این چند روز کارم نشستن رو این نیمکت و تماشای اونو مریداش شده بود! شاید بخاطر مرد مهربون کودکیام، شاید هم دیدن اون‌ها حواس منو از لجنزاری که توش دست و پا می‌زدم پرت می‌کرد. آره اگر بخوام صادق باشم دیدن اون منظره حس خوبی بهم می‌داد. ساعت‌ها روی نیمکت میدون که بہ لطف مسئولین شهرداری یک حوض بزرگ با فواره‌های رنگین چشم‌انداز خوبی بهش داده بود می‌نشستم و از بین آدمای رنگارنگی که از کنارم می‌گذشتند تصویر اون جماعت کنار در مسجد حال خوبی بهم می‌داد. راستش حتی بدم هم نمیومد برم داخل مسجد و اونجا بشینم. اما من کجا و مسجد کجا؟!!! ✍ به‌قلم‌ف.مقیمی •@patogh_targoll•ترگل