eitaa logo
تـࢪگݪ🇵🇸
156 دنبال‌کننده
961 عکس
625 ویدیو
5 فایل
بہ‌نام‌خاݪـق‌زیبایے🌝 فَإِ‌نَّ‌المَرأَةَ‌رَیحَانَةٌ خدامیگہ‌: تو‌ریحانہ‌ےخلقتے🙂🤍 کانال‌اصلی‌مونِ☺️ @monjiyaran313 هیئت‌دخترونه‌مونِ🙂 @Banat_al_shohada -باهام حرف بزن دیگہ‌ قربونت برم🥺♥️ https://harfeto.timefriend.net/17357127622642
مشاهده در ایتا
دانلود
یادش بخیر !! بچگیام چقدر مسجد می‌رفتم. اون هم تو قسمت مردونه! عشقم این بود که آقام بیاد خونه و دستمو بگیره ببرتم مسجد کنار خودش بنشونه. آقام برای خودش آقایی بود. یک محل بود و یک آقا سید مجتبی! همیشه صف اول مسجد می‌نشست. یادمہ یکبار پیش نماز سابق مسجد با یک لبخند خیلی مهربون و لهجه‌ی زیبای مشهدی بهم گفت: _سیده خانوم دیگه شما بزرگ شدی. اینجا صف آقایونه، باید بری پیش حاج خانوما نماز بخونی. آقام با شرم و افتخار می‌خندید و در حالیکه دست منو که با خجالت به کتش حلقه شده بود نوازش می‌کرد رو به حاج آقا گفت: _حاج اقا تا چند وقت دیگه به تکلیف می‌رسه قول میده بره سمت خانما... پیش نماز هم بہ صورت اخم کرده و دمغ من لبخندی زدو گفت: _إن‌شاءالله… إن‌شاءالله پس سیده خانوم ما بزودی مکلف هم میشن؟! بعد دست کرد تو جیبش و یک مشت نخودچی کشمش درآورد و حلقه‌ی دست منو باز کرد ریخت تو مشتم گفت: _این هم جایزه‌ی سیده خانوم. خدا حفظت کنہ بابا! إن‌شاءالله عاقبت بخیر شی و هم مسیر مادرت زهرا حرکت کنی… از یاد آوری این خاطره مو براندامم راست شدو دلم برای یک لحظہ لرزید. زیر لب زمزمه کردم: _سیده خانوووم... هم مسیر مادرت زهرا بشی !!!!! غافل از اینکه من دیگه نه سیده خانومم نه هم مسیر مادرم زهرا... کاش همیشه بچه می‌موندم. دست تو دست آقام، صف اول نماز جماعت! کاش باز هم اون مرد پیر مهربون تو کف دستم نخودچی کشمش می‌نداخت و اجازه می‌داد همیشہ کنار آقام صف اول مسجد نماز بخونم. اینطوری شاید مسیرم عوض نمی‌شد! شاید برای همیشه سیده خانوم می‌موندم... ✍به‌قلم‌ف.مقیمی •@patogh_targoll•ترگل