eitaa logo
تـࢪگݪ🇵🇸
160 دنبال‌کننده
924 عکس
596 ویدیو
5 فایل
بہ‌نام‌خاݪـق‌زیبایے🌝 فَإِ‌نَّ‌المَرأَةَ‌رَیحَانَةٌ خدامیگہ‌: تو‌ریحانہ‌ےخلقتے🙂🤍 کانال‌اصلی‌مونِ☺️ @monjiyaran313 هیئت‌دخترونه‌مونِ🙂 @Banat_al_shohada -باهام حرف بزن دیگہ‌ قربونت برم🥺♥️ https://harfeto.timefriend.net/16843025167705
مشاهده در ایتا
دانلود
نفس عمیقی کشیدم: - شما سال‌هاست از راه نامشروع باهم ارتباط دارید ولی ازدواج نکردید فقط بخاطر اینکه تعهدی درقبال هم نداشته باشید. من این حال تو رو درک نمیکنم.. آدمی مثل مسعود که روابط باز با همه داره چطور تو رو متوقع وفاداری کرده؟! او سرش رو محکم گرفت و گفت: - آره.. من واقعا یک احمقم.. پرسیدم: - حالا از کجا فهمیدی که خیانت کرده؟! نسیم سرش رو تکون داد و با ناله گفت: - نمیخوام اون صحنه بخاطرم بیاد.. نمیدونی تو چه وضعی دیدمشون.. آشغال بی‌همه‌چیز... با تعجب پرسیدم: - کجا؟؟!!! او با صدای نسبتا بلندی گفت: - شرکت.. تو اتاقش.. با اون ذهتاب تاپاله.. یاد ذهتاب افتادم! زن مطلقه‌ی چهل و چند ساله‌ای که چاق و قد کوتاه بود و همیشه رژ لب‌های رنگ جیغ میزد.. او بیشتر شبیه احمق‌ها بود تا معشوقه دوم!!! حالا فهمیدم چرا نسیم انقدر با این خیانت به هم ریخته بود. زنی که مسعود بخاطرش رسوا شده بود خیلی خیلی نمره‌اش از نسیم کمتر بود. سعی کردم جلوی خنده‌ام رو بگیرم. دلداریش دادم: - بالاخره یه روز اینو می‌فهمیدی. چه بهتر که الان فهمیدی. زندگی بی‌قیدوبند این دردسرها رو هم داره نسیم جان.. من و تو نصف عمرمون رفته بیا آدم شو. او با کلافگی از جا بلند شد و به سمتم چرخید.. - بس کن تو رو خدا عسل.. عین خانوم جلسه‌ای‌ها حرف نزن باهام.. تو که مثلا آدم شدی خوشبختی؟! دنیا همه جا همین رنگیه! همه‌ی مردها آشغالن.. از مسعود گرفته تا کامران و اون ملاهه.. فقط نوع خیانتشون فرق میکنه.. تو فکر کردی یه چادر انداختی رو اون سرت و قیافه‌ت رو عین مادرمرده‌ها درست کردی خدا میگه به‌به عجب بنده‌ای.. آهای فرشته‌ها ببرینش بهشت؟؟! کدوم بهشت احمق!! بهشت و جهنم همین دنیاست .. که الان ما سهممون جهنمه.. گفتم: - باشه حق با تو.. بهشت و جهنم دروغ.. ولی اگه به بهشت و جهنم این دنیا اعتقاد داری چرا از این جهنم خودتو خلاص نمیکنی بری بهشت؟؟!! او با کلافگی دور خودش چرخید.. پیدا بود دلش سیگار میخواد.. گفت: - چطوری؟! با کدوم پول با کدوم شانس؟ اگه من شانس تو رو داشتم الان کیف دنیا رو میکردم.. ولی حیف که خدا شانس رو به کسی میده که لیاقتش رو نداره!  خندیدم! - میشه بگی چه شانسی تو زندگی من بوده که نصیب تو نشده؟  او چهار زانو روی زمین نشست! با حسرت و اندوه گفت: - همین که پسرهای پولدار سرت دعوا داشتن.. اگه یکی از اونا سهم من می‌شد من الان ایران نبودم.. کلی کیف می‌کردم!  او چقدر کوته فکر بود. با اینکه می‌دونستم فایده‌ای نداره ولی گفتم: - مگه تو نمیگی همه‌ی مردها خائن و کثیفن پس چطور داری حسرت داشتن یکی از اونا رو میخوری؟ نسیم چرا فکر میکنی همه چی تو زندگی پوله؟ تو الان در رفاهی.. چیزی کم نداری.. چرا انقدر طمع رسیدن به مکنت بیشتر رو داری؟ او تمام سعیش رو می‌کرد فحشم نده گفت: - خیلی این روزا حال بهم زن شدی.. میدونم داری ادا درمیاری و حتی از همین حالا چند ماه بعدتو میبینم که سرت به سنگ میخوره و خودت میشی.. من کی گفتم دلم میخواد یه مردی مثل اونا عاشقم بشه؟ من اگه دنبال همچین مردایی هستم فقط بخاطر اینه که ازشون استفاده‌ی درست کنم.. بارمو ببندم و بعد تا آخر عمرم راحت زندگی کنم. به حماقتش خندیدم: - چه خوش خیال!! او لحنش رو تغییر داد و پرسید: - راسته که کامران ازت خواستگاری کرده و تو جواب رد بهش دادی؟! با ناراحتی گفتم: - شما که اخبار منو بیشتر از خودم می‌دونید پس دیگه واسه چی سوال می‌پرسی؟ او خودش رو به اون راه زد. گفت: - ببین حالا که کامران خر شده میخواد زنش شی پس چرا دست دست میکنی؟ بخدا هیچکی تو این دوره زمونه به دختر خونواده‌ دارش نگاه نمیکنه.. چه برسه به تو که.. حرفش رو خورد. او چقدر زبانش تلخ و بی‌ادب بود. دوباره همه‌ی کارهاش یادم اومد و ازش متنفر شدم. با عصبانیت گفتم: - حرف دهنت رو بفهم.. درسته سایه‌ی پدرومادر بالا سرم نیست ولی از زیر بته به عمل نیومدم.. حکایت منی که پدرومادرم از توی قبر دستشون برای یاریم درازه خیلی فرق میکنه با آدمهایی که خونواده دارن و انگار ندارن.. او فهمید چه گندی زده! گفت: - بابا چرا انقدر حساسی.. تو که میدونی من حرفم یه چیز دیگه بود منتها بلد نیستم درست منظورم رو برسونم.. این هم معذرت خواهی به سبک نسیم بود!! تحمل دیدنش رو نداشتم. بلند شدم تا به بهونه‌ی کاری به آشپزخونه برم. چرا حرفی از رفتن یا خداحافظی نمی‌زد؟! از وقتی وارد این خونه شده هوا خفقان گرفته! ✍ به‌قلم‌ف.مقیمی •@patogh_targoll•ترگل