ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(47).mp3
5.26M
🔈ختم گویای #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز.
🌺 طرح باعلی تامهدی (علیهما السلام)
🔷 سهم #روز_هفتاد_ودوم : نامه ۴۵ بند ۳
#ندای_نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#امام_زمان عج
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
🌹سهم #روز_هفتاد_ودوم : نامه ۴۵ #نهج_البلاغه ، بند ۳
┄┅═══✼🌿🌹🌿✼═══┅┄
📜 #نامه45 : نامه به عثمان بن حُنیف
3️⃣ امام و دنيای دنياپرستان
🔻ای دنيا از من دور شو مهارت را بر پشت تو نهاده و از چنگالهای تو رهایی يافتم و از دامهای تو نجات يافته و از لغزشگاههايت دوری گزيده ام، كجايند بزرگانی كه به بازيچه های خود فريبشان داده ای؟ كجايند امّتهایی كه با زر و زيورت آنها را فريفتی؟ كه اكنون در گورها گرفتارند و درون لحدها پنهان شده اند. ای دنيا به خدا سوگند، اگر شخصی ديدنی بودی و قالب حس كردنی داشتی حدود خدا را بر تو جاری می كردم، به جهت بندگانی كه آنها را با آرزوهايت فريب دادی، و ملتهایی كه آنها را به هلاكت افكندی و قدرتمندانی كه آنها را تسليم نابودی كردی و هدف انواع بلاها قرار دادی كه ديگر راه پس و پيش ندارند اما هيهات كسی كه در لغزشگاه تو قدم گذارد سقوط خواهد كرد و آن كس كه بر امواج تو سوار شد غرق گرديد، كسی كه از دامهای تو رهایی یافت پيروز شد، آن كس كه از تو به سلامت گذشت نگران نيست كه جايگاهش تنگ است، زيرا دنيا در پيش او چونان روزی است كه گذشت. از برابر ديدگانم دور شو، سوگند به خدا، رام تو نگردم كه خوارم سازی و مهارم را به دست تو ندهم كه هر كجا خواهی مرا بكشانی به خدا سوگند، سوگندی كه تنها اراده خدا در آن است، چنان نفس خود را به رياضت وادارم كه به يك قرص نان، هرگاه بيابم شاد شود و به نمك به جای نان خورش قناعت كند و آنقدر از چشم ها اشك ريزم كه چونان چشمه ای خشك درآيد، و اشك چشم پايان پذيرد. آيا سزاوار است كه چرندگان فراوان بخورند و راحت بخوابند و گله گوسفندان پس از چرا كردن به آغل رو كنند و علی نيز از زاد و توشه خود بخورد و استراحت كند؟ چشمش روشن باد! كه پس از ساليان دراز چهار پايان رهاشده و گله های گوسفندان را الگو قرار دهد. خوشا به حال آنكس كه مسؤوليتهای واجب را در پيشگاه خدا به انجام رسانده و در راه خدا هرگونه سختی و تلخی را به جان خريده و به شب زنده داری پرداخته است و اگر خواب بر او چيره شود بر روی زمين خوابيده و كف دست را بالين خود قرار می دهد، در گروهی است كه ترس از معاد خواب را از چشمانشان ربوده و پهلو از بسترها گرفته و لبهايشان به ياد پروردگار در حركت و با استغفار طولانی گناهان را زدوده اند. (آنان حزب خداوندند و همانا حزب خدا رستگار است.)
┄┅═══✼🌿🌹🌿✼═══┅┄
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#امام_زمان عج
گزارش موضوعات مهم نامه ۴۴ بند ۳.mp3
2.82M
🔊 گزارش موضوعات مهم نامه ۴۵ بند ۳
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
🌹 طرح «باعلی تا مهدی» علیهما السلام
#ندای_نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#روز_هفتاد_ودوم
#امام_زمان عج
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب)
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۷۱)
📚 انتشارات عهدمانا
صدای پدر کارپیانس او را به خود آورد .
- حضّار محترم ! مؤمنان گرامی ! خداوند امروز ما را به دیدن مردی مفتخر کرد که سالهای بسیار در این کلیسا شما را به عیسی مسیح دعوت کرد و از وسوسه های شیطان دورتان ساخت. شما با اعتراف هایتان و او با دعاهایش راه بهشت را نشانتان داد . شاید برخی از شما که جوان هستید ندانید که پدر میخائیل ایوانف بیش از سی سال از عمر خود را در جمع ما و در این کلیسا موعظه کرده است و شاید بسیاری از جوان ترها به دست ایشان غسل تعمید داده شده باشند. اینک پس از قریب دو دهه ، به میان ما بازگشته است تا با ما از عیسی مسیح سخن بگوید و راه رسیدن به آسمان را نشان بدهد . من سخن کوتاه می کنم و از پدر ایوانف تقاضا دارم تا به جایگاه بیایند و چون گذشته با نفس گرم خود ، ما را هدایت کنند .
کشیش میخائیل در میان صدای ممتد کف زدن حضار که حالا ایستاده بودند ، پشت تریبون قرار گرفت. با دست راست به مردم اشاره کرد که بنشینید. وقتی صداها آرام گرفت و سکوت برقرار شد ، دست به جیب قبایش برد و چند ورق کاغذ تا شده را بیرون آورد . آنها را بدون اینکه باز کند به دست راستش گرفت و چشم به مردم دوخت که در بین آنها چهره های آشنای بسیاری می دید .
- بسیار خوشحالم که قبل از فرا رسیدن مرگ و فرو شدن در خاک ، این توفیق حاصل شد که یک بار دیگر شما مؤمنان عزیز را از نزدیک ملاقات کنم. خدا را سپاسگزارم به خاطر هر آنچه به ما عطا کرده و هر چه نکرده . این سالها که از شما دور بودم ، قلبم با شما بود . همان طور که پدر کارپیناس گفتند ، من همهٔ جوانی ام را صرف این کلیسا کردم . بیروت اگرچه زادگاه من نبود ، امّا عمر طولانی خود را در میان این شهر و شما مردمان خوبش گذراندم و خوشحالم که اینک در کنار شما هستم . از شما پوزش می طلبم که متن موعظه ام را نوشته ام و برایتان می خوانم . اگر خسته تان کردم ، بر من ببخشایید . سپس برگه هایی را که توی دستش بود باز کرد . عینکش را به چشم زد و شروع کرد به خواندن .
↩️ ادامه دارد...
#روز_هفتاد_ودوم
#امام_زمان عج