#آنچه_گذشت
یلدا مجالى است براى تکرار هر آنچه روزگارى، سرمشق خوبى هایمان بوده اند و امروز بر روى طاقچه عادت هایمان غبار مى گیرند ...
از بازی ها و گپ و گفت هامون که بگذریم، در خدمت مادربزرگ مهربونی بودیم که با شیرین زبونی بهمون گفت قدر داشته هامون رو بدونیم، زندگی رو آسون بگیریم تا راحت بگذره.
بهمون گفت چجوری میشه غم و غصه و گله و شکایت رو بذاریم کنار و لبخند و آرامش و معنویت رو به خانواده و اطرافیانمون هدیه کنیم.
بعد هم با همدیگه رفتیم سراغ حضرت حافظ و فال و شاخه نبات ...
از خوراکی ها نمی گم که شنیدن کی بود مانند دیدن 😍😍😍
خلاصه بگم جمعمون حسابی جمع بود و جای شما خیلی خالی بود. (خیلیامون تو عکسا نیستن) ان شاءالله برنامه های آینده در خدمت شما گل های مجلس باشیم 😉
♦️کافه کتاب پاتوق اندیشه♦️
🆔 @patoghe_andishe
🔗 https://eitaa.com/joinchat/249495810Cf629980439
#آنچه_گذشت
✨نتوان بست دگر راه سلیمانی را✨
🖤 داغی که نیمه شب سرد سه سال پیش بر دل ما نشست جز با حرارت و شور تلاش برای زنده نگه داشتن نام شما و مکتب شما التیام نمی یابد سردار!
🥀 تمام بغضها، اشکها و انگیزههای این سه سال را جمع کردهایم و توی دست تعارف میکنیم تا محبت شما در دل بچههایمان هم بنشیند. تا نوجوانهایمان هم راه شما را بشناسند و جوانهایمان بدانند برای شبیهتر شدن به شما باید کدام مسیر را بپیمایند. 😍
#حاج_قاسم #دورهمی_مادرانه
♦️کافه کتاب پاتوق اندیشه♦️
🆔 @patoghe_andishe
🔗 https://eitaa.com/joinchat/249495810Cf629980439
#آنچه_گذشت
جلسه مسیری مدیران مدارس نیروگاه
وقتی مدیران علاوه بر تحول در عرصه آموزش به فکر تغییر در فضای گفتمان ساز هم هستند 😍
#تحول_آموزشی #آموزش_پرورش #مدیران_خلاق
♦️کافه کتاب پاتوق اندیشه♦️
🆔 @patoghe_andishe
🔗 https://eitaa.com/joinchat/249495810Cf629980439
#آنچه_گذشت
وقتی یه مامان باتدبیر و باهوش میدونه یکی از بهترین خاطرات بچه ها چی باید باشه 😉
🌺 روز پیوستن به مخاطبین خاص خدا مبارک ریحانه جان 🌺
شیرین: مامان اگه داداش به سن تکلیف برسه نمیتونیم اینجا جشن تکلیفش رو بگیریم چون اینجا واسه خانوماس. 😁
پ.ن: ذوق ما خانوما وقتی یه جایی فقط واس ماس 😁😍
♦️کافه کتاب پاتوق اندیشه♦️
🆔 @patoghe_andishe
🔗 https://eitaa.com/joinchat/249495810Cf629980439
#آنچه_گذشت
همه ی دنیا برای دنیا خواهان
این کنج زرد دوست داشتنی برای ما
و رنج های مشترکمان...
چقدر خوب که این روزها را خدا برای ما خواست
روزهای قشنگِ خدا که با میزبانی از بنده های خوب خدا زیباتر شد...
امروز روز سوریه بود ...
سوریه ی عزیز ما که وجب به وجب بوی حاج قاسم را می دهد...
بشری راویِ سوریه بانویی جوان اهل نبل و الزهرا
حرف های امروز بشری هم تلخ بود هم شیرین...
تلخ بود چون روایت رنج مردمانی از بندگان خوب خدا بود...
شیرین بود چون به برکت قدم های حاج قاسم تومار ظالم در هم پیچید...
شیرین بود چون ایران عزیز لااقل ۴ دهه ست که این چنین بوی خون نمیدهد ...
شیرین بود چون نه تنها در ایران زیر سایه ی امنیت هستیم بلکه ایران تکیه گاه مظلومان عالم ست...
چه چیزی شیرین تر از این که همه با هم دست برادری(اخوت) بدهیم و منتظر قدم های مبارکش باشیم...
گفتم که...
همه ی دنیا برای دنیا خواهان
این کنج زرد دوست داشتنی برای ما امت واحده ی رسول الله...
♦️کافه کتاب پاتوق اندیشه♦️
🆔 @patoghe_andishe
🔗 https://eitaa.com/joinchat/249495810Cf629980439
#آنچه_گذشت
معنای مقاومت برای ما ایرانی ها اصلا شاید از لبنان شروع شد...
لبنان زیبا با مردمان صبور و غیور ...
دیروز مِلحَم ما را مهمان نقطه ای از جنوب لبنان کرد ...
بهشت زیبای خدا روی زمین...
منمیگویم بهشت اما مِلحَم می گفت که فکر کن روز اول یک عروس را چطور به خانه ی بخت می فرستند؟
لبنان همان عروس بود... اما حالا ...
مِلحَم یکزن است...
یک زن که تلخی و نا امنی را از نگاه نکته سنج و لطیف خودش نقل کرد...
از سالهایی گفت که حتی از در خانه هم نمیتوانستند خارج شوند...
ماه ها خانه نشینی مطلق همراه ترس و اضطراب...
حرفهایش اگرچه یک روایت تلخ بود اما این زن پر بود از شور زندگی...
پر از امید بود ...
ته حرفهایش بوی یک پایان خوش میداد...
پایانی شبیه ظهور....
ملحم برای من معنای واقعی انتظار بود...
♦️کافه کتاب پاتوق اندیشه♦️
🆔 @patoghe_andishe
🔗 https://eitaa.com/joinchat/249495810Cf629980439
#آنچه_گذشت
امروز برای پاتوق اندیشه روز خیلی خاصی بود.
یک روز که خیلی معمولی شروع شد...
مهمان ها آمدند نشستند، پذیرایی شدند.
تمام روتین های برنامه یکی یکی انجام شد تا اینکه خانم زرین فاطمه راوی کشور پاکستان آمد.
شروع کرد به روایت گری...
گفت و گفت ...
وقتی به خودمان آمدیم داشتیم به پهنای صورت پا به پای قصه هایش اشک می ریختیم.
شانه هایمان سنگین شد و بغض های به باران ننشسته مان شکست 😭
خانم زرین از تیپ زینبیون گفت
از شهرش که قلب شیعیان پاکستان است
از سختی های زندگی اش
از بزرگ شدن یک دختر بچه بین اسلحه و ادوات جنگی
و ما اشک شدیم و باریدیم
او تنها یک روز زندگی معمولی در کشورش را روایت کرد
از نگاه مادی شاید کسی دلش نخواهد لحظه ای جای خانم زرین باشد اما من در تمام لحظات روایتش به او غبطه خوردم.
ولی یک برگ از روایت هایش بیش از تمام صفحات دیگر:
آنجا که از ارتباط قلبی و خاطرات شیرینش با حاج قاسم گفت.
زرین فاطمه بند دلش بدجوری بند به دل حاج قاسم بود.
و حالا سه سال شده که دل توی دلش نیست.
مهمان عزیزم برایمان یک تبرکی ارزشمند هم آورد. انگشترهای حاج قاسم را که از خودشان هدیه گرفته بود.
دیدیم و بوسیدیم و بوییدیم
به جای همه دوستانی که نبودند ...
♦️کافه کتاب پاتوق اندیشه♦️
🆔 @patoghe_andishe
🔗 https://eitaa.com/joinchat/249495810Cf629980439
#آنچه_گذشت
پنجمین سکانس( برداشت) ما از داستان بلند مقاومت، روایت عراق بود ...
عراق که روزی منتظریم مرکز حکومت امام عصرمان باشد ...
روزی که بار ببندیم و عازم آن دیار شویم برای یاری تنها یاور باقی مانده ی جهان ...
با همین تصویر زیبا نشستیم پای روایتهای همسر یک مجاهد ...
همسری که جهاد را برای تمامی بانوان جهان معنا می کند. چه در عرصه فرزندآوری، چه در عرصه تحصیل، چه در عرصه تزکیه ...
اینجاست که در می یابی یاوران امام عصر چگونه اند و ما کجای این قافله ایم ...
♦️کافه کتاب پاتوق اندیشه♦️
🆔 @patoghe_andishe
🔗 https://eitaa.com/joinchat/249495810Cf629980439
#آنچه_گذشت
برداشت ششم
امروز در پاتوق میزبان تکه ای از جان مان بودیم ...
فرزندی که روزی به جبر از ایران گرفتند و نامش شد جمهوری آذربایجان ...
جایی که شاید سالها از آن غافل بودیم...
کسانی در نزدیکی ما یک جبهه از جبهه های مقاومت را ساختند و نامش را حاج قاسم گذاشت تیپ حسینیون...
شیعیانی که در کشور شیعه خودشان هم غریب هستند ...
راوی ما مادر مؤسس تیپ حسینیون بود مادری که در عین مهربانی مظهر حماسه بود ...
در را باز کردم دیدم حاج خانوم عصا زنان و به زحمت از پله ها بالا می آیند... شرمنده ی تک تک نفس های به شماره افتاده اش شدم... عذر خواستم و اظهار شرمندگی کردم... اما مادرانه لبخند زد و رد شد...
او اصلا رسالتش را در این روایت گری می بیند...
راوی امروز ما از سرزمینش گفت ...
از روزگار سیاه کشورش...
قصه ی تکراری این شش روز ....
اما هر بار تکان دهنده تر...
راوی از خوشبختی گفت
از معنای واقعی اش...
او این خوشبختی را به" ما" نسبت داد... همین "ما" هایی که بعضی مان خیال می کنیم بدبخت ترینیم ...
روایت ها چقدر متناقض اند در این زمانه... در این آه و فغانی که رسانه ها سر دادند برای بدبختی ما!!!، عده ایی از خوشبختی ما حرف می زنند ...
سالها پای روایت رسانه ها نشستیم، بیایید یکبار هم پای حرف این بزرگان که از قضا بایکوت رسانه ای هم هستند بنشینیم شاید دنیای مان عوض شد.
♦️کافه کتاب پاتوق اندیشه♦️
🆔 @patoghe_andishe
🔗 https://eitaa.com/joinchat/249495810Cf629980439
#آنچه_گذشت
یه دورهمی مادرانه خوب باید با چی همراه باشه؟
حال خوب 😍
کتاب مفید 📚
سواد رسانه 💻
حکمت قرآنی 💌
و قصه ... 🧕
🌻 توی دورهمی مادرانه سه شنبه صبح ها همه این ها رو باهم میتونید تجربه کنید.
❣ یک روز در هفته برای خودتون و حال خوبتون وقت بذارید هرجا که هستید. ❣
دورهمی مادرانه سه شنبه صبح ها ساعت ۱۰:۳۰
♦️کافه کتاب پاتوق اندیشه♦️
🆔 @patoghe_andishe
🔗 https://eitaa.com/joinchat/249495810Cf629980439
27.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آنچه_گذشت
❣جشن جذاب انقلاب شیرینمون❣
ممنون از آقای جوان آراسته و خانم جوشقانیان بخاطر حضور گرمشون
سپاس فراوان از شما عزیزان
بخاطر همراهی همیشگیتون ❤️❤️❤️
🔗 لینک شعرخوانی خانم جوشقانیان
https://aparat.com/v/xv0VP
🔗 لینک گفتگوی آقای جوان آراسته
https://aparat.com/v/VkgF2
♦️کافه کتاب پاتوق اندیشه♦️
🆔 @patoghe_andishe
🔗 https://eitaa.com/joinchat/249495810Cf629980439
#آنچه_گذشت
اولین دورهمی دختران دهه هشتادی استان قم
⚜ویژه برگزیدگان مسابقه سواد فضای مجازی محفل دهه هشتادیا
💬گفتوگو با چاشنی سواد فضای مجازی|🎯مسابقه متفاوت|🎁هدیه به رسم یادبود|📸عکس دستهجمعی
♦️کافه کتاب پاتوق اندیشه♦️
https://eitaa.com/joinchat/249495810Cf629980439
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 کمی از #آنچه_گذشت در
کانون فرهنگی تربیتی راهینو
جایی برای نوجوان متخصصِ متعهد
♦️کافه کتاب پاتوق اندیشه♦️
https://eitaa.com/joinchat/249495810Cf629980439
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آنچه_گذشت
💠رویداد تفریحی تربیتی نبراس💠
مدیران تشکل های تعلیم و تربیت دختران
اردیبهشت ۱۴۰۳
♦️کافه کتاب پاتوق اندیشه♦️
https://eitaa.com/joinchat/249495810Cf629980439