eitaa logo
پیامکی از بهشت
32 دنبال‌کننده
107 عکس
33 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‏کشتی نوح نشد منتظر هیچ کسی این حسین است که با خود همه راخواهد برد ‎
📌چگونه شهید شویم⁉️ ♻️وقتی از که دوست داشتی گذشتی، با هوای نفست😈 مقابله کردی همه کاراهاتو برای رضای خدا 🕋 فقط و فقط خدا انجام دادی ؛ وقتی بدی کردن بهت ، فقط خوبی کردی..! ♻️وقتی به عشق خدا و اهل بیت علیهم السلام و شهدا توی دلت 🧡 نبود وقتی ف🌸داکردن جونِتو سَرت در راه امام حسین علیه السلام شدی ♻️وقتی تونستی 👀 روی کفشات👞 ثابت کنی و راه بری🚶‍♂ و خیلی وقتی های دیگه شهید میشی.. 👀_روی‌_کفشات‌👞_ثابت‌_کنی 🤲 اللّھم ارزقنا توفیق الشهاده 🤲 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
🌷سردار فاطمی 🌷 فرمانده تیپ ۱۸ شهادت : ۶۳/۱۲/۲۳ - شرق دجله ، ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ گفته بودند یک فرمانده تیپ قرار است بیاید مدرسه برایتان کند. اسمش برونسی است. منتظر یک ماشین آنچنانی با چند همراه و محافظ بودیم که یک دفعه یک مردی با سبز رنگی روبروی در مدرسه ایستاد و می خواست برود داخل. جلویش را گرفتیم و گفتیم کجا؟!! مراسم سخنرانی است و می خواهد سخنرانی کند. او مکثی کرد و گفت: من هستم‼️ 📚 خاک های نرم کوشک @besooyadamiyat
💢چشم دلگرم به لبخند و چشم مادر خیره به شوق پدر شد و بار دیگر جوانمردی پا به عرصه هستی گذاشت. ⚜پسرشاگرد خوبی بود وپدرهم معلم خوبی👌 که راه ورسم رابه اوآموخت. شیفته ی مردانگی سیدالشهدا و غیرت شد. رد پای آموخته هایش، سبب شد تا سِیلی از جوانان را شیفته مرام و خوشرویی خود کند، ردپایی که عطر در جای جای خاکش به مشام میرسد و مشام هارا نوازش می کند. 💢در گفت و گوهایش با مادر گفته بود. «قول میدهم مادر که شوم آخر» سر را فدای عمه سادات کرد و قول او برای همیشه ماندگار و یادگار شد. غیرتش باعث شد جانش♥️ را کند تا مبادا نگاه چپ حرامی ها سوی حرم عقیله بنی هاشم باشد❌ ⚜چه عاشقانه پر کشید🕊 و جام را سر کشید. رفت اما تجربه و مردانگی خود را به یادگار گذاشت تا سرمشق شیر مردانی باشد که به وصال‌ِ معشوق دارند💞 و آرزوی نوشیدن جام در دل.... 🌸به مناسبت سالروز شهادت 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode
💠نمازشب ●شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم حاج آقاگفت:می خواهیم بریم سفر، توشب بیاخونه مون بخواب. بدزمستانی بود. سردبود. زودخوابیدم. ساعت حدودا 2 بود، در زدند، فکرکردم خیالاتی شده ام. درراکه بازکردم دیدم آقامهدی وچندتا از دوستانش ازجبهه آمده اند. ●آنقدرخسته بودندکه نرسیده خوابشان برد. هواهنوزتاریک بودکه باز صدایی شنیدم، انگار کسی ناله می کرد. ازپنجره که نگاه کردم دیدم آقامهدی توی آن سرمای دم صبح، سجاده انداخته توی ایوان ورفته به سجده... 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
🌷 شهید محمودرضا بیضایی 🌷 مثل بچه ها زندگی میکرد خیلی ساده و به دور از تجملات... 😊 نمیپذیرفت درخانه حتی مبل داشته باشد؛ نه این که بخواهد تظاهر به زهد کند و از روی تصنع باشد؛ روحیه اش این طور بود! 🍃 🌸 این اواخر در میدان آرژانتین روی چمن ها نشسته بودیم که پرسیدم: "با حقوق پاسداری زندگی چطور میگذرد؟ " گفت:من راضی ب گرفتن همین حقوق هم نیستم؛ دنبال کاری هستم که زندگی را بچرخاند و شغل پاسداری برای تأمین زندگی نباشد!! 📚 تو شهید نمیشوی؛ ص3 ❤️| |❤️
رزق معنوی امروز از شهدا👇👇👇 يك بخش از وصيت نامش را اختصاص داده بود به پسر كوچولويش؛ محمد نوشته بود ( زندگي كن براي مهدي ، درس بخوان براي مهدي ، ورزش كن براي مهدي . محمد من تو را از خدا براي خودم نخواستم ، تو را از خدا خواستم براي مهدي عج)
شهیدی که یک تنه جلوی ۴۰ داعشی ایستاد! 🔹اگر شهید عبدالکریم پرهیزگار نبود، جاده بوکمال به دست داعش می‌افتاد و به دنبال آن شهر بوکمال نیز سقوط می‌کرد. 🔹او به تنهایی با ۴۰ تن روبه‌رو می‌شود و پس از به هلاکت رساندن ۳۷ نفر از آن‌ها، فشنگ‌هایش تمام می‌شود. به سوی او حمله می‌کنند تا اسیرش کنند، اما این بار با سرنیزه دفاع و دو نفر دیگر را مجروح می‌کند و در نهایت به شهادت می‌رسد. شهید پرهیزگار متولد ۱۳۶۵ و نخستین شهید مدافع حرم شهرستان خفر در استان فارس است. او ۲۰ آذر ۹۶ در سوریه به شهادت رسید و هیچ‌گاه دومین پسرش را ندید. @Farsna - Link
نزدیک ظهر روی یک تپه کوچک توی فکه نشسته بودیم. حالت مجید خیلی عجیب بود. با تعجب به اطراف نگاه می کرد. یکدفعه بلند شد و گفت: پیدا کردم. این همان بلدوزره! بعد هم سریع به آن سمت رفتیم. در کنار بلدوزر یک خاکریز کوچک بود. کمی آنطرف تر یک سیم خار دار قرار داشت. مجید به آن سمت رفت. انگار اینجا را کاملا می شناخت! خاکها را کمی کنار زد. پیکر دو شهید گمنام در کنار سیم خاردار نمایان شد. مجید قمقمه آب را برداشت و روی صورت شهدا می ریخت. آبها رامی ریخت و گریه می کرد. می گفت : بچه ها ببخشید اون شب بهتون آب ندادم. به خدا نداشتم. مجید روضه خوان شده بود و... منبع: 72 روایت از شهدای گمنام و جاویدالاثر (شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات)
1_671235122.pdf
4.69M
وصيت نامه تصويري سردار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوشی رو بر دارید سردار سلیمانی با شما تماس گرفته و سفارشی دارد. کلیپ بسیار زیبا و دلنشین👌🏻🌱 🌿✾ • •
🌴 🌷 مرگ نقطه ای است در پایان زندگانی، اما هزار گونه پایان وجود دارد، و هزار گونه مرگ مهم این است که چگونه باید مُرد تا جاودانه زیست . من به جان دل پذیرا شدم این مرگ خونین را . شکر خدای را بجا می آورم که فرصت کوتاه به این بنده گناهکار عنایت فرموده تا بتوانم با این چند کلمه ناقابل به شما برادران حزب الله جند الله و اولیا الله معروض دارم پیام خاصی ندارم چونکه امت حزب الله دین خود را به اسلام ادا نموده ان شاء الله به لطف حق در راهی که قدم برداشته اید ثابت قدم باشید و توکل بر خدا داشته باشید نعمات الهی را شکرگذار باشید که یکی از نعمتهای بزرگ، انقلاب اسلامی و رهبری معظم میباشد. 🌷 🌷 :۱۳۴۰/۰۰/۰۰ 🕊 : ۱۳۶۵/۱۰/۴  هدیه به ارواح مطهر شهدا 🌷 هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
🕊|• 💌 ؛ 🖇حمید به راننده ایفا گفته بود: «چرا ماشین را این طوری از توی دست انداز می بری؟ داغون می شه مرد حسابی!» راننده شاکی شده بود. بیل برداشت و می خواست با بیل حمید را بزند. سریع دست راننده را گرفتم و گفتم: «داری چی کار می کنی؟» گفت: «می خوام زبون این زبون دراز رو قیچی کنم.» وقتی به او گفتم برای کی چوب کشیده، نگران شد و حسابی به هم ریخت و به دست و پاافتاد. حمید آمد صورتش را بوسید و گفت: «الله بنده سی! من فقط برای خودت گفتم که امانت مردم دستته.» باز هم صورت راننده را بوسید و گفت: «حالا عیبی نداره، برو سرکارت، ما رو هم دعا کن!»🍃 🌹 @sssshahed313🖋
📌مادرِ بزرگوار ویژگی اخلاقی پسرش را این‌گونه نقل می‌کند: 🔻 اهل نماز اول وقت، زیارت عاشورا و هیئت بود. سینه‌زن امام حسین«علیه السّلام» بود. 🔺او خیلی اخلاص داشت. بی‌ادّعا بود و هیچ وقت از کارهای خیری که می‌کرد نمی‌گفت. به نظرم مزد این اخلاص و بی‌ ادّعا بودن‌هایش را با گرفت.🕊 🔻 دنبال اجرایی کردن فرامین رهبری بود. دغدغه‌ی حفظ دستاورد‌های نظام را داشت.✌️🏻 🔺 با سنّ کمش، بصیرت داشت. جریان‌های باطل را خوب می‌شناخت و آگاه به امور بود. او مانند کسی که از ناموسش غیورانه دفاع می‌کند، از انقلاب با غیرت دفاع می‌کرد. 🔻 همه‌ی عمر بسیجی بود و بسیجی زندگی کرد. می‌گفت: مامان بصیرتی که آقا می‌گویند ان‌شاءاللّه خدا نصیبمان کند و اگر بصیرت داشته باشیم ان‌شاءالله این انقلاب به انقلاب صاحب‌الزمان«عج اللّه تعالی فرجه الشریف»وصل خواهد شد.❤️ (شهیدی که به دست داعش وطن دراویش گمراه و ضد دین و خدا به طرز وحشیانه و فجیع در خیابان گلستان تهران دراول اسفند سال ۹۷ به شهادت رسید جهت آشنایی بیشتر کتاب خواندنی آرام جان خاطرات این شهید بزرگوار را مطالعه بفرمایید) @nedayemeghdad🌷
در جاده بصره خرمشهر، "علی اکبر دهقان" همینطور که می دوید از پشت ، از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش از پیکرش جدا شد. در همان حال که تنش داشت می دوید، سرش روی زمین غلتید. سر مبارک این شهید حدود پنج دقیقه فریاد "یاحسین، یاحسین" سر می داد. همه رزمندگان با مشاهده این صحنه شگفت ، همه به گریه افتاده بودند. چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش را برداشتند، نوشته بود: ألسلام علی الرأس المرفوع خدایا من شنیده ام که امام حسین (ع) با لب تشنه شهید شده است، من هم دوست دارم اینگونه شهید بشوم. خدایا شنیده ام که سر امام حسین (ع) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشود. خدایا شنیده ام سر امام حسین (ع) بالای نیزه قرآن خوانده، من که مثل امام ، اسرار قرآن را نمی دانم، ولی به امام حسین (ع) خیلی عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده ام به ذکر "یاحسین" باشد. ‏خاطرات شنیدنی شهدا 🍃🍃
📌 *ماجرای مادرشهیدی که خود را "مظلوم ترین مادرشهید ایران" معرفی کرد* 🔹️ *مادرشهید* میگفت: من *مظلوم ترین مادر شهید ایرانی* هستم برام تعجب بود که یک *مادر شهید* خودش این حرف رو بزند پرسیدم: منظورتون چیه حاج خانم؟ 🔹️ *مادر شهید* گفت: *پسرم یوسف* بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر آمد مرخصی و به ما در مزرعه کمک میکرد. 🔹️ کوموله ها ریختند و *یوسف* رو دستگیر کردند ، به او گفتند به *خمینی* توهین کن ولی *یوسف* این کار رو نکرد. به من گفتند به *خمینی* توهین کن. گفتم هیچ وقت چنین کاری نمیکنم. 🔹️ گفتند: *بچه ات را میکشیم.* ؛بازهم قبول نکردم. 🔹️ *پسرم یوسف رو بستند به گاری و جلو چشمم سر از تنش جدا کردند و با ساطور دست ها و پاهاش را قطع کردند، شکمش را پاره کردند و جگرش را درآوردند* 🔹️ گفتند: به *خمینی* توهین کن؛ بازهم گفتم: نه 🔹️ گفتند: *کاری میکنیم که از غصه دِق کنی.* من رو با *جنازه تکه پاره شده یوسفم* کردند در یک اتاق و در رو قفل کردند ؛ با *جنازه پسرم* تنها بودم. 🔹️ بعداز 24 ساعت در را باز کردند گفتند: *باید خودت پسرت را دفن کنی.* گفتم : *من مادرم*، با من این کار را نکنید، *من طاقت ندارم روی صورت یوسفم خاک بریزم.* گفتند: اگه این کار رو نکنی دستانت را میبندیم پشت ماشین و تو روستاها میگردانیم 🔹️ شروع کردم با دستان خودم برای *پسرم* قبر درست کردن، هر مشت خاک که برمیداشتم با گریه میگفتم: *یا فاطمةالزهرا، یا زینب کبری...* انگار همه عالم کمکم میکردند برای حفر *قبر پسرم.* 🔹️ *قبر که آماده شد گفتند خودت باید خاکش کنی...* *دلم گرفت، آخه پسرم کفن نداشت که جنازه اش را کفن کنم*،گوشه ای از چادرم را جدا کردم و *بدن تکه تکه پسرم* را گذاشتم داخل چادر. *نگاهم به جنازه اش که افتاد باز دلم گرفت*، آخه نه نمازی بر جنازه خوانده شد ، نه تشییعی شد، نه کسی بود دلداریم بدهد. 🔹️ فقط *خدا خودش شاهد هست* که *یک خانم چادری* بالای قبر ایستاده بود و به من دلداری میداد و میگفت: *صبر داشته باش و لا اله الا الله بگو...* 🔹️ کنار قبرش نشستم و *با دستان خودم یواش یواش رو صورت یوسفم خاک ریختم...* به همین خاطر من *مظلوم ترین مادر شهید ایرانی هستم.* 😭😭😭😭 🔹️ به راستی باید پاسخگوی قطرات اشک و لحظه لحظه آه کشیدن *مادران شهدا* باشیم؛ چه پاسخی داریم؟؟ **🕊️🌹 🌷 @fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درخواست شهید مدافع حرم سجاد مرادی : هر کسی اذیت نمیشه و پیام منو می شنوه یک روز برا ما نماز بخونه، ممنون میشیم❤️ . زیباترین قسمتش فقط اونجاست که میگه : ان شاءالله اونور جبران بکنیم!🌱 😭😭😭😭😭😭😭 برادران و خواهران جهت شادی روح شهید سجاد مرادی این ویدیو را در گروهها و کانالها قرار دهید. اجرکم عندالله مزار متبرک شهید گلستان شهدا اصفهان🦋
خـــداونـــدا...! نیستم برایت بمانم ! نیستم برایت باشم ! نیستم برایت قلم بزنم ! نیستم که برایت بمیرم ! مرا ببخش😔 با همه نقص هایم ...! با تمام ...! لیاقت ندارم ولی ... دل که دارم ...!!! دلــــم میخواهد ... 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode
بروجردی در سال ۱۳۳۳ در روستای «دره گرگ» از توابع شهرستان بروجرد، در خانه‌ای محقر اما مصفا به عشق و نور الهی و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) به دنیا آمد.وی در 6 سالگی پدرش را از دست داد و مادرش با همه مشکلات و سختی‌هایی که وجود داشت، تمامی هم و غم خود را برای تربیت وی به کار بست. محمد در 7 سالگی وارد مدرسه شد اما به دلیل شرایط مادی خانواده، تحصیل در کلاس‌های شبانه توام با کار و تلاش روزانه را انتخاب کرد و خانواده را در تامین زندگی شرافتمندانه، مدد رساند. در 17 سالگی ازدواج کرد و چندی بعد به خدمت سربازی فراخوانده شد، اما چون مخالف خدمت در نظام ستم‌شاهی بود، از خدمت سربازی گریخت و برای دیدار حضرت امام (ره) راهی عراق شد، ولی در مرز دستگیر و به مدت شش ماه، روانه زندان شد. چندی بعد به همراه چند تن دیگر از مبارزان به سوریه و لبنان رفت و با شهید چمران و شهید محمد منتظری آشنا شد و به فراگیری مسائل نظامی پرداخت. پس از قیام 19 دی ماه سال 1356 در قم با اخذ مجوز شرعی از برخی علما و روحانیون پیرو حضرت امام خمینی (ره)، عملیات نظامی علیه رژیم را شروع کرد و تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی بی‌وقفه به مبارزات خود ادامه داد.  هنگامی که بازگشت حضرت امام خمینی (ره) به ایران حتمی شد، محمد بروجردی به عنوان مسئول حفاظت حضرت امام (ره) از طرف شهید بهشتی و شهید عراقی انتخاب شد و در طول مسیر با عشق و علاقه‌ای قلبی به این کار مبادرت ورزید و در مدرسه رفاه نیز در آن دوران حساس، به عنوان مسئول حفاظت، ایفای نقش نمود. وی پس از مدتی سرپرستی زندان اوین را به عهده گرفت و چندی بعد او یکی از دوازده نفری بود که در خدت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بنیانگذاری کردند. بروجردی در نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زمانی که عوامل داخلی ابرقدرت‌ها، فتنه و آشوب را در مناطق کردنشین به راه انداختند، با فرمان تاریخی حضرت امام (ره) مبنی بر مقابله و سرکوب ضدانقلاب، عازم پاوه شد. پس از تصویب طرح تشکیل سازمان پیشمرگان کرد مسلمان، مسئولیت این کار از طرف شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی و حجت‌الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی به وی سپرده شد. وی در کردستان تمام حرکات ضدانقلاب را به عنوان فرمانده عملیات زیر نظر داشت. در جریانات پاوه، درگیری سنندج و حوادث دردناک شهرهای کردستان همواره یکه‌تاز مقابله با ضدانقلاب بود و شهرها یکی پس از دیگری با دلاوری‌های محمد بروجردی و یارانش آزاد شد. او که در این مدت با تشکیل یک ستاد عملیاتی در شمالغرب، فرماندهی پاسداران و بسیجیانی را که به کردستان می‌رفتند برعهده گرفته بود، موفق شد تا اکثر مناطق آلوده را پاکسازی کند. محمد بروجردی پس از شهادت شهید کاظمی و شهید گنجی‌زاده مستقیماً فرماندهی عملیات بسیار سخت و صعب‌العبور مسیر پیرانشهر و سردشت را به عهده گرفت و شجاعانه در کنار رزمندگان اسلام لرزه بر اندام ضدانقلابیون انداخت. با فعالیت های مخلصانه‌ای همه را مجذوب خود کرده بود. خبر شهادتش، تمامی رزمندگان مستقر در منطقه را آنچنان منقلب کرد که گویی پدر خویش را از دست داده‌اند. شهید بروجردی که در حیات پربرکتش منشا بسیاری از خیرات بود با تقدیر الهی پس از عمری کوتاه ولی سراسر مبارزه و تلاش و محرومیت، با قلبی آکنده از عشق به اسلام و محرومان به شهادت رسید و خصلت های بی‌شماری همچون ساده‌زیستی، تحمل مشکلات، آگاهی و بصیرت، عشق به امام و ولایت، صلابت وقاطعیت در مقابل ضدانقلاب و ستمگران را برای رهروانش به یادگار گذاشت. سرانجام محمد بروجردی اول خرداد 1362 در حالی که با عده‌ای دیگر از همرزمانش در مسیر جاده مهاباد، نقده حرکت می‌کردند بر اثر انفجار مین به آرزوی دیرینه‌اش رسید و به فوز عظیم شهادت نایل آمد.
✅ شهید علی رضا کریمی 🍃چند سالی می شد که جنگ تمام شده بود و قاب عکس علیرضا روی طاقچه یادآور خاطرات بود. برادر که بعد از مدتی فرصت کرده بود به مسجد سری بزند، بعد از نماز رفت سراغ حاج آقا و دو زانو نشست کنارش، با احترام سلام کرد و گفت فرستاده بودید دنبال من؟ 🌱حاج آقا بعد از سلام و احوال پرسی نگاهی به اطراف کرد و آهسته گفت دیشب خواب برادرتان را دیدم. به من سپرد تا به شما بگویم مواظب اداء صبح باشید. 🥀برادر که حالا عرق شرم به روی پیشانی اش نشسته بود... یادش افتاد چقدر غرق دنیا شده است و تا آخرای شب مشغول کار است و اکثر صبح ها هم از فرط خستگی نمازش قضا می شود! @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا